روزنامه وطن امروز: محمد زعیمزاده: 1- در سال پایانی دولت جناب روحانی دیگر نه فقط برای اهل فن بلکه حتی برای عامه مردم هم دلایل واکنشهای هیستریکی چون نامه مایه شرمساری برای لغو یک سخنرانی و اقداماتی از این دست تقریبا روشن است؛ تاکتیکی که دولت به سفارش برخی مشاوران از سال نخست و برای به حاشیه بردن مسائل اصلی کشور کم و بیش از آن استفاده کرده و بنا به ظرفیتهای رسانهای سعی کرده است فراواقعیتی مهمتر از واقعیتها بسازد و به خورد خلقالله بدهد و البته عدهای هم گویا خواسته یا ناخواسته در تکمیل این پازل، کمکرسان بدنه ملول و خسته دولت بودهاند اما همان طور که قبلا هم گفته شد جناب روحانی و مشاورانش یک بدبیاری بزرگ دارند و آن هم این است که واقعیتی هم وجود دارد که دور از صفحات روزنامههای زنجیرهای و سایتهای یارانهای در صحنه واقعی زندگی مردم جاری میشود و در سال پایانی دولت بدجور هم پرده برانداخته است. امروز درباره عملکرد دولت یازدهم حتی بین همپیمانان دولت هم اجماع کاملی وجود دارد که در بر پاشنه کارآمدی و امید نمیچرخد. مثلا محمدرضا تاجیک درباره عملکرد دولت و اوضاع اجتماعی آن میگوید: «بیتردید آنچه به نام
جریان اعتدالگرا مطرح شد نه دارای پایگاه گفتمان و نه دارای گفتمانی بود هر چند به صورت تساهل و تسامح اسمش را میگذارند گفتمان اعتدالگرا اما هیچچیز از این گفتمان بهره نبرده است و هنوز نتوانسته خودش را در قامت گفتمان عرضه کند و هیچ گرانیگاه و خاستگاه وسیع طبقاتی نداشت. اگر بخواهم صریح بگویم تنها شانس آقای روحانی در انتخابات آتی فقدان آلترناتیو است. آقای روحانی نه اینکه آلترناتیو برتر جامعه باشد و نه اینکه تنها بازیگر مقبول کشور در عرصه سیاست باشد اما چون بازیگر دیگری نیست، با کارت دیگری نمیشود بازی کرد. فرض من این است که در شرایط عادی همین اتفاق خواهد افتاد، البته نه به علت اینکه دولت کنونی دولت موفقی در عرصههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بوده است». یا صادق زیباکلام در اظهار نظراتی صریحتر میگوید: «دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایهگذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت میکند که خیلی کارنامه موفقی
در این حوزه نداشته». یا ابراهیم اصغرزاده یک گام جلوتر میآید و درباره تصویری که از دولت در ذهن مردم در حال شکلگیری است توضیح میدهد: «دولت در این زمینه گرفتار است. دولتی که به مردم میگوید ٤٥ هزار تومان یارانه نگیرید تا بتوانیم برنامههای توسعه را پیش ببریم از آن سو نمیتواند به مدیرانش بگوید شما هم باید فداکاری کنید؛ اینجاست که فاقد صلاحیت اخلاقی میشود. آنوقت دولتی میشود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصی حمایت میکند اما منافع تودههای مردم را نمیتواند بفهمد. دولت دائما ناله میکند که من مجبورم هر ماه یارانه بپردازم اما هیچ حواسش نیست چه مقدار حقوقهای آنچنانی دارد حیف و میل میشود... میخواهم بگویم آقای روحانی باید متوجه باشد که درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزادهای که اصلا معجزه نمیکند در ذهن مردم دارد شکل میگیرد».
2- این جمعبندی آقایان از اوضاع اقتصادی و به تبع آن اجتماعی دولت احتمالا مبتنی بر برخی دادههای آماری هم هست. حقیقت ماجرا این است که اوضاع دولت در 2 حیطه تولید و توزیع در امر اقتصاد بشدت دراماتیک است؛ گزارش جدید بانک مرکزی درباره نابرابری درآمدی در سال 94 نشان میدهد اختلاف و شکاف طبقاتی در 3 سال اول دولت روحانی بشدت افزایش یافته است. براساس گزارش رسمی بانک مرکزی، ضریب جینی به 37/0 و سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به 10 درصد فقیر جامعه از 23/8 در سال 92 به 72/9 در سال 94 افزایش یافته است، همچنین افزایش ضریب جینی به رقم ۳۹۹/ ۰ در سال ۹5 بالاترین رکورد شکاف طبقاتی در سالهای اخیر محسوب میشود. این در حالی است که در سالهای اوج تحریم یعنی در سالهای پایانی دولت دهم هم هیچگاه ضریب جینی از میزان ۳۸۳/0 بالاتر نرفت اما در دولت جناب روحانی و لابد با رفع بالمره تحریمها میانگین ضریب جینی به ۳۹9/0 افزایش یافته است.
همچنین نرخ بیکاری هم در این دولت برای نخستینبار بعد از 4 سال از 12 درصد عبور کرده است. طبق اعلام مرکز آمار نرخ بیکاری تابستان امسال به 7/12 درصد رسیده که در 17 فصل گذشته بیسابقه بوده است. طبق آمارها یکمیلیون نفر در دولت یازدهم شغل خود را از دست دادهاند و نرخ بیکاری در 22 استان دو رقمی شده است.
3- حال مساله این است که با این اوضاع اقتصادی مشاوران جناب روحانی آیا باور دارند ساختن مسائلی از جنس مساله علی مطهری همچنان میتواند راهحل نهایی برونرفت دولت از این شرایط باشد؟ جالب اینجاست که بیشتر مدیران دولت روحانی که در دوره اصلاحات هم مدیر بودهاند نتیجه چنین رویکردی را در پای صندوقهای رای از انتخابات شورای شهر دوم به بعد دیدهاند و خوب میدانند در حالی که مساله اصلی مردم معیشت و اقتصاد است سخن از آزادی بیان گفتن و تلاش پشت پرده برای بستن دهان منتقدان چه نتیجهای به همراه دارد. واقعیت این است که دولت روحانی رانتیترین دولت پس از پیروزی انقلاب است که در 3 سال اخیر حداقل از 2 موهبت بزرگ بهرهمند شده است: اول همراهی کمسابقه اجزای مختلف حاکمیت در پروژه اصلی دولت یعنی برجام و دیگری برخورداری از امکان عدم حضور آلترناتیوهای اصلی در فضای رقابت سیاسی.
2 امتیازی که به نظر میرسد به دولت داده شده تا با خیالی راحت و حداکثر توان دور از حاشیهسازی به مسائل اصلی کشور بپردازد و با دست فرمانی که خود میپسندد امر اقتصاد را ساماندهی کند تا شعار چرخ زندگی مردم بچرخد مایه شرمساری نشود اما به نظر میرسد با وجود همه این امتیازها نتایج رضایتبخش نیست و استراتژی مشاوران دولت دور کردن جناب رئیسجمهور از واقعیتهاست، استراتژیای که میتواند مایه شرمساری ماندگار دولت شده و سبب شود دولت روحانی مسیر دولت اصلاحات را با سرعت بیشتری بپیماید.
4- بابک داد در سایت خود با مرور خاطرات خویش مربوط به دوران خبرنگاری مینویسد: بعد از انتخابات دوم خرداد، گهگاهی ضعفها و کاستیها را در قالب نامه به گوش آقای رئیسجمهور میرساندم اما به محض اینکه زبان قلمم طعم انتقاد یا سوال از اصلاحات گرفت، پروسه بایکوت شروع شد! در اولین مسافرتم در تیم همراه رئیسجمهور به استان زادگاه مادرم لرستان رفتیم. استانی فوقالعاده غنی اما فوقالعاده فقیر! بعد از بازگشت از سفر، اولین سفرنامه را نوشتم و خیلی اتفاقی، مستقیما به آقای رئیسجمهور تحویلش دادم! بلافاصله از سوی یکی از مسؤولان دفترشان بدرستی توبیخ شدم که چرا سلسله مراتب را رعایت نکردهام و گزارش را به دفترشان ندادهام تا لابد سانسور شود شبیه موارد بعدی که سانسور هم شد! در آن سفرنامه یک صحنه را شرح دادم که درست زیر جایگاه سخنرانی دیده بودم! هیات همراه و شخصیتها و کارکنان نهاد ریاستجمهوری، زیر جایگاه در حال خوردن انواع شیرینی، میوه، آبمیوه و نوشابه بودند و آن سوی فنسهای مستحکم، زنان و کودکان اهل دورود زیر آفتاب سوزان، گوش به سخنان خاتمی درباره عدالت و کرامت انسانی سپرده بودند و چشمشان هم به این بخور بخور بود!
گزارش توصیفی من از این وضع، مجوز ورود مرا برای همیشه لغو کرد. برنامهها و جزئیات را از من پنهان میکردند تا جا بمانم. دیر به برنامهها میرسیدم اما هنوز زیر جایگاه سخنرانی، پوستهای موز و هستههای شلیل و قوطیهای نوشابه بر جای بود. خبرنگار این چیزهای کوچک را دلیل اتفاقات بزرگتر میداند. نگاهش شاید گاهی سمبلیک باشد اما واقعی است و او میبیند که مردم، چگونه بدبین و دلزده میشوند! چیزی که مسؤولان اصلاحطلب متوجه نشدند این حقیقت بود که آن پوست موزها، روزی زیر پایشان خواهد رفت که رفت و اصلاحات را هم عقیم خواهد کرد و بر زمین خواهد کوفت که کوفت! بهانه بایکوتشدنم از سوی برخی مسؤولان مدعی اصلاحات نداشتن تعامل مثبت بود، برخی از همین افراد که خیلی اهل تعامل مثبت بودند بعدها در پروژههای اقتصادی وسیعی مثل فرودگاه امام خمینی یا صنایع دیگر نشان دادند معنای واقعی تعامل یعنی چه! بعضی از همان اشخاص هم، امروز باز شدهاند مدافعان آزادی بیان و رنج مردم! چیزی که آنها ندانستند این بود که هر خبرنگاری که بتواند آب دهان دخترک دورودی را ببیند، نمیتواند اهل چنین تعامل مثبتی بشود و نمیتواند گوشهای بنشیند و بگوید؛ ما هیچ؛ ما
نگاه...»