جوانی که شوخی شوخی قاتل شد
نخستین جلسه تحقیق از پسرجوانی که بهخاطر یک شوخی ساده، پسرخالهاش را به قتل رسانده بود دیروز در شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران برگزار شد.
روزنامه همشهری: نخستین جلسه تحقیق از پسرجوانی که بهخاطر یک شوخی ساده، پسرخالهاش را به قتل رسانده بود دیروز در شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران برگزار شد. اين جنايت عصر چهارشنبه گذشته در برجهاي نيمهكاره خليجفارس در غرب تهران رخ داد و ساعتي بعد متهم به قتل در پاسداران دستگير شد. او پسرجواني است كه در جريان اين حادثه پسرخالهاش را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. وي صبح ديروز براي انجام تحقيق پيش روي قاضي ايلخاني قرار گرفت و مدعي شد كه همهچيز اتفاقي رخ داد. مرد جوان در گفتوگو با خبرنگار همشهري از جزئيات جنايت ميگويد. چه شد كه دست به قتل پسرخالهات زدي؟ باور كنيد همهچيز از يك شوخي ساده شروع شد و من هم شوخي شوخي قاتل شدم. هنوز باورم نميشود كه پسرخالهام را به قتل رساندهام. از روز حادثه بگو؟ من و پسرخالهام هر دو اهل يكي از استانهاي جنوب غرب كشور هستيم كه يك سال پيش براي كار به تهران آمديم. هردو گچكار بوديم و درگيريمان هم هنگام كار شروع شد. صبح روز حادثه من و پسرخالهام مشغول گچكاري بوديم كه بر سر مسئلهاي با هم شوخي كرديم. او آرام بهصورتم سيلي زد كه من عصباني شدم و به او تذكر دادم. يك دفعه درگير شديم و با هم بگو مگو كرديم اما كارگران ميانجيگري كردند و به دعواي ما خاتمه دادند. اما اين پايان ماجرا نبود و ظهر دوباره با هم درگير شديم. اين بار هم كارگران به دعواي ما پايان دادند. پس از آن صاحبكارم از من و پسرخالهام خواست يا من يا او به شهرستان برويم و چند روز پيش هم نباشيم. اما پسرخالهام به صاحبكارم گفته بود كه كاري ناتمام دارد كه بايد تمام كند. من حدس ميزنم كه ميخواست مرا در خواب خفه كند. البته اين حدس من است. اما غروب همان روز من مشغول خوردن عصرانه بودم كه چاقويي دستم بود او از كنار من رد شد و شيشه قليان را به سمت من پرتاب كرد. باز با هم درگير شديم و من چاقو را به سمتش پرتاب كردم اما قصد قتل نداشتم. بعد از قتل چه كردي؟ وقتي پسرخالهام خونآلود روي زمين افتاد از ترسم فرار كردم و پيش دوستم كه در ساختماني نيمهكاره در پاسداران كار ميكرد رفتم و در آنجا پنهان شدم اما مأموران به آنجا ريختند و دستگيرم كردند. متاهلي؟ نه مجردم. خانوادهام هم خبر ندارند. من با پسرخالهام خيلي صميمي بودم، خودم هم فكرش را نميكردم كه شوخي شوخي قاتل شوم و حالا بهشدت پشيمانم. ايكاش همان لحظه كه صاحبكارم به من مرخصي داد به شهرستان ميرفتم تا اين اتفاق تلخ نميافتاد.