«سپتامبرهای شیراز» تلاقی مظلومنمایی یهود و ایرانهراسی هالیوود
فیلم حتی صدای منتقدان سینمای هالیوود را در آورده است؛ دنیس هاروی منتقد نشریه سینمایی ورایتی، «سپتامبرهای شیراز» را اثری کلیشهای و سطحی از هالیوود خواند. جوردن هافمن منتقد فیلم گاردین نیز به لهجۀ خنده دار «سلما هایک» و دیالوگهای سطحی فیلم اشاره کرده است...
سرویس فرهنگی فردا؛ یاسین قاسمی: پس از ساخت و اکران فیلمهایی مانند «گلاب»، «آرگو» و «رقصنده بیابان» نوبت نسل جدید فیلمهای ضد ایرانی رسیده است. فیلم «زیر سایه» (Under the Shadow) ساخته بابک انواری که امسال به عنوان نماینده انگلستان برای بخش فیلم خارجی به اسکار معرفی شده و فیلم «بهای آزادی» (Price of Freedom) هم که در آمریکا و با حضور بازیگران ایرانی مانند مری آپیک ساخته شده و به وقایع انقلاب اسلامی می پردازد دو نمونه جدید و به ظاهر هنرمندانه از اسلام هراسی و ایران هراسی است. درباره این دو فیلم در آینده بیشتر خواهیم نوشت اما پیش از آن باید یادی کنیم از «سپتامبرهای شیراز» (Septembers of Shiraz) که با همین ماهیت در تابستان 2015 در سینماهای جهان اکران شد.
فیلم برگرفته از کتاب «سپتامبرهای شیراز» اثر دالیا سافر است که در سال 1387 آن را به چاپ رسانده؛ فیلم داستان زندگی خانواده یهودی را روایت می کند که در اوایل سالهای انقلاب اسلامی، پدر خانواده تنها به جرم یهودی بودن دستگیر می شود و اتهاماتی از جانب نیروهای امنیتی وقت به وی وارد میگردد که در ادامه منجر به مهاجرت خانواده دالیا سافر از کشور میشود.
دروغ هایی در قالب شاخ و برگ!
در زمان انتشار این کتاب با استقبال رسانه های آمریکایی مواجه شد و نیویورک تایمز در سال 2007 کتاب «سپتامبرهای شیراز» را در میان اسامی 100کتاب برتر سال قرار داد. البته پس از این قضایا دالیا سافر نویسنده کتاب گفته است که برای تبدیل شدن این داستان به کتاب، مقداری چاشنی و شاخ و برگ به آن افزوده است؛ یعنی هر آنچه که در کتاب آمده است واقعیت ندارد و با نگاهی به این کتاب میتوان فهمید دروغهای بزرگی در آن نگاشته شده است.
بازیگری که در مسیر ضد ایرانی تهیه کننده شد
با نگاهی به عوامل فیلم به نکات بیشتری میتوان پی برد. جرارد باتلر تهیهکنندگی فیلم را بر عهده داشته است که بسیاری او را در نقش اصلی یک فیلم ضد ایرانی دیگر یعنی «300» به خاطر میآورند. جرارد باتلر با بازی در فیلم «300» معروف شد و تا پیش ار آن نه اروپاییها و نه آمریکاییهای او را نمیشناختند ولی و گویا قرار است معروفیتش را در تولید فیلمهایی با ماهیت ایران هراسی افزایش دهد.
از پایه ثابت ضد ایرانی ها تا دوست ترامپ!
از دیگر بازیگران معروف و مشهور فیلم میتوان به آدریان برودی برنده اسکار بازیگر مرد فیلم «پیانیست» اشاره کرد. سلما هایک نامزد اسکار فیلم «فریدا» نیز در این فیلم هست که در جریان انتخابات آمریکا رسوایی جنسی دونالد ترامپ و با او نقل خبری رسانههای مختلف شد. همچنین شهره آغداشلو بازیگر ایرانی که پس از انقلاب اسلامی از ایران خارج شد در این فیلم بازی می کند که پای ثابت نقشآفرینی در فیلمهای ضد ایرانی است. بازی در فیلم «خانهای بر روی شن و مه» و گویندگی در مستند «ایرانیوم» نمونهای از فعالیت وی محسوب می شود.
مظلوم نمایی یهود و ایران هراسی هالیوود
آنچه که در این فیلم مشاهده می شود، تم همیشگی مظلومنمایی به سبک یهود در کنار ایرانهراسی به سبک هالیوود است. زمانی که فیلم آغاز می شود، مهمانی خداحافظی پرویز، فرزند خانواده که قرار است به مدرسه معتبری در آمریکا برود، اما تنها نشانهای که به مخاطب القاء می شود که خانواده اسحاق یهودی است، این است که اسحاق برای نوشیدن به زبان عبری میگوید: «خاییم!» (به معنای زندگی) و عملاً هیچ نماد و اِلمان دیگری از جمله ستاره داوود، منورا و... در فیلم مشاهده نمیشود. اما چرا یهودیان که برای آمریکا و سینمای هالیوود بشدت با ارزش هستند کمترین اشاره و نمادی از یهودی بودن خانواده اسحاق را ارائه میدهند؟ به نظر می رسد در این فیلم یهودیان مسئله اصلی و مورد توجه عوامل فیلم نبودند بلکه هدف اصلی آنها انقلاب ایران است.
تظاهرات قبل انقلاب بود یا بعد آن؟!
یکی از ضعفهای مشهود در فیلم، به فضای امنیتی تهران (که لوکشین فیلم در بلغارستان کومترین شباهتی به آن ندارد) بر میگردد که پس پیروزی انقلاب همچنان التهابات کف خیابانها ادامه دارد و ستونهایی که در وسط خیابان احداث شده تا مخالفان به دار آویخته شوند؛ اما اطلاعات ناکافی عوامل فیلم و ناتوانی در درک جامعهشناختی انقلاب سیاسی ایران باعث می شود تا هیچ مخاطبی در این خصوص اقناع نشود بلکه صرفا تصویری مغشوش از ایران انقلابی در ذهن او ثبت شود که کلیشه ای تر همیشه ترسیم شده است.
در اکثر فیلمهایی که ضد جمهوری اسلامی ساخته شده از «300» گرفته تا «آرگو» و حتی «سپتامبرهای شیراز»، ایرانیان همواره افرادی فارغ عقلانیت، خونخوار، دزد، زامبی گونه و... نشان داده می شوند. در این فیلم که مثلا سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر میکشد، مخاطب انقلابیونی را مشاهده می کند که با حالتهای وحشتناکی در حال تظاهرات و شعار دادن هستند و بیش از هرچیز به تخریب مکانهای مختلف در شهر علاقه دارند! در صورتیکه تمامی التهابات خیابانی در سطح کشور بعد از 22بهمن به اتمام رسید که البته آنها هم هیچ وقت به چنین شکلی وجود نداشت.
فیلم «سپتامبرهای شیراز» از آن دست فیلمهای آماتوری است که برای نشان دادن دروغهای شاخدار دست به هر کاری میزند؛ به طور مثال یکی از موضوعاتی که کارگردان به دنبال القای آن به مخاطب است، این است که از نظر انقلابیون چون اسحاق و خانوادهاش قبل شکلگیری انقلاب سفرهایی به اسرائیل داشتهاند برای موساد جاسوسی میکردهاند؟! در فیلم اعضای سپاه پاسداران به مانند جلادهای خونخواری که صورت خود را پوشاندهاند و خودسرانه به دستگیری، شکنجه و حتی اعدامِ مردم بیگناه اقدام میکنند و هیچ قدرت بازدارندهای برای جلوگیری جنایتهای آنان وجود ندارد!
فیلم حتی صدای منتقدان سینمای هالیوود را در آورده است؛ دنیس هاروی منتقد نشریه سینمایی ورایتی، «سپتامبرهای شیراز» را اثری کلیشهای و سطحی از هالیوود خواند. جوردن هافمن منتقد فیلم گاردین نیز معتقد است: « با این لهجۀ خنده دار "سلما هایک" و دیالوگهای سطحی، احساس همذات پنداری کردن با شخصیتهای فیلم غیرممکن است. کارگردان این فیلم، هرگز ما را وارد ذهن شخصیتهایش نمیکند و این شخصیتها هیچ عمقی ندارند .» همچنین هالیوود ریپورتر نیز در نقدی بر این فیلم، با انتقاد از برخی جزئیات فیلم نوشت: «لوکیشن بلغارستان هم شباهت چندانی به ایران و محل وقوع داستان ندارد.»
چرا ا ینقدر دست چندم؟
مشابه این اشکلات را در تازه ترین نمونه آن یعنی فیلم «زیر سایه» که محصول 2016 است هم میتوان دید. (به صورت جداگانه و مفصل به آن خواهیم پرداخت) اما یک سوال جدی در این میان وجود دارد؛ با توجه به اینکه سینمای هالیوود برای القای تفکر خود در جهان امروز، از لحاظ ساختاری و محتوایی فیلمهای درجه یک را تولید میکند، چرا در تولید آثار ضد ایرانی آنقدر ضعیف و کممایه ظاهر میشود؟! با اینکه بازیگران فیلم «سپتامبرهای شیراز» از معروفیت نسبی برخوردار هستند ولی در نهایت فیلمی ضعیف و کمفروغ است و در حد تولیدات درجه چندم ساخته شده است.
سر انجام سفارشی سازی به شیوه هالیوود
شاید دلیل تمام آنچه در چنین فیلمی رخ می دهد بیش از هرچیز به سفارشی سازی و توجه به درآمد از ساخت چنین فیلمهایی بر می گردد. عوامل درجه چندمی که تنها مسیر ارتزاق در سینمای آمریکا و حتی شهرت را در ساخت فیلمهای ضد ایرانی یافته اند. چنین آثاری از جذابیت های هنری و حتی منطقی خالی هستند و بیش از هر چیزی بغض و دشمنی با کشوری مثل ایران در آن به چشم می خورد. این دست تولیدکنندگان فیلمهای ایرانستیزانه به علت عدم تحقیقات و شناخت کافی از جامعه ایرانی و همچنین عدم دسترسی به استادان ایرانشناس، شناخت دقیقی از مردم و جامعه ندارند و به همین خاطر تنها با اتکاء به یکسری از قواعد غلط و کلیشهای اقدام به تولید فیلم میپردازند و همین امر، در نهایت موجب اثر عکس بر روی مخاطب و حتی به نتیجه معکوس در مورد کسانی منجر می شود که اندک آشنایی به تاریخ و ایران دارند.