چرا مرضیه دباغ قبول نکرد از زندگیاش فیلم ساخته شود
تنها زیستن، تنها خوردن و نشستن و لذت بردن از زندگی نه تنها مزیت ندارد بلکه فاصله میان افراد خانواده ایجاد میکند. جزئیات زندگی امام برای همه مردم میتواند درس باشد و در تجلیل از امام نباید فقط به مسائل کلان و نظری اهمیت داد. زندگی امام میتواند برای همه مردم درس داشته باشد از کارگر گرفته تا کارفرما و از وزیر تا کارمند. روزی برای چند برادر فرمانده سپاه از اخلاقیات و خلق و خوی امام صحبت میکردم یکی دو تا از برادران گفتند که ما میرویم عمل میکنیم اما یکی از آنها چند روز بعد تماس گرفت و گفت امکان ندارد ما مانند امام شویم.
کد خبر :
591942
مرضیه دباغ گفت: نویسندهای با توجه به داستان زندگی من فیلم نامه ای نوشته بود. چون با سلیقه و اعتقادات اخلاقی خودش نوشته بود به نظرم بچه بازی بود و خوشم نیامد. قبول نکردم.
ـ البته یک فیلم مستندی از خاطراتم ساخته شده است که در سه قسمت از تلویزیون پخش شده است. اما تا به حال پیشنهادی نشده است که از خاطراتم فیلم داستانی نوشته شود. نویسندهای با توجه به داستان زندگی من فیلم نامه ای نوشته بود. چون با سلیقه و اعتقادات اخلاقی خودش نوشته بود به نظرم بچه بازی بود و خوشم نیامد. قبول نکردم.
در حال حاضر سه کتاب از زندگیام به چاپ رسیده است. کتاب نخست، «همراه با خورشید» است که تقریبا سی و هفت ـ هشت برادران و خواهران که مرا می شناختند نظر دادند و به چاپ رسیده است.
یکی دیگر کتاب «زنی از تبار الوند» است که تازه چاپ شده است که به دلیل چرایی انتخاب خانمی مانند من از سوی امام می پردازد که برای همراهی آیت الله جوادی آملی در سفر به شوروی و اعلام پایان کمونیست در نظر گرفته است.
این کتابها، آثار خوبی هستند به این دلیل که نکات آموزنده ای دارند اما متاسفانه تا به حال اتفاق نیافتاده است حوصله کنم همه جزئیات زندگیام را بنویسم. بیشتر هم به خاطر این است پس از آزادی از زندان، مشکلات عدیده ای که به دلیل تحمل مشقات زندان و شکنجه برایم پیش آمده است وقتم را میگیرد.
از جمله این مشکلات عمل جراحی کبد و مسائل مختلف دیگر بوده است. همچنین یک دستم در اثر سکته مشکل پیدا کرده است. بالاخره فرصت نیافتم و از حوصله من هم خارج است.
شما در فرانسه و جاهای مختلف با امام بودید ویژگی که امام را از سایر علما متمایز کرده از دیدگاه خودتان چه بوده است؟ یعنی اگر بخواهم امام را الگو قرار بدهم چه ویژگی در ایشان است که می توانم این کار بکنم؟
همه دنیا پی به شخصیت بارز امام بردهاند و انسان والایی که فقط امامان معصوم از ایشان بالاتر بودند. ابعاد گوناگون شخصیت امام برای خیلیها غیرقابل باور بوده است. با همه مشغله بسیاری که حضرت امام داشتند اما یادش نمیرود ساعت و لحظه ای را به خودش اختصاص دهد. اگر در اوج مشغلات میخواستند چایی را میل کند خانم را صدا میکردند خانوم تشریف بیاورند تا با خانم چایی را میل کنند معنی این حرکت امام اهمیت خانواده را میرساند و درس بزرگی برای جامعه است که اصالت خانواده را حفظ کنند.
تنها زیستن، تنها خوردن و نشستن و لذت بردن از زندگی نه تنها مزیت ندارد بلکه فاصله میان افراد خانواده ایجاد میکند. جزئیات زندگی امام برای همه مردم میتواند درس باشد و در تجلیل از امام نباید فقط به مسائل کلان و نظری اهمیت داد. زندگی امام میتواند برای همه مردم درس داشته باشد از کارگر گرفته تا کارفرما و از وزیر تا کارمند. روزی برای چند برادر فرمانده سپاه از اخلاقیات و خلق و خوی امام صحبت میکردم یکی دو تا از برادران گفتند که ما میرویم عمل میکنیم اما یکی از آنها چند روز بعد تماس گرفت و گفت امکان ندارد ما مانند امام شویم.
چند روز مانند امام کارهایم را انجام میدادم ولی فقط سه روز توانستم انجام بدهم و از روز چهارم متوجه شدم نمیتوانم. خیلی از من وقت می گیرد. بنابراین من احساس می کنم ما اگر میخواهیم جملهای درباره زندگی حضرت امام بگویم تعریف زندگی امام باشد این است امام جمع اضداد است. جمع اضداد در زندگی امام ملموس است.
لطفا خاطره را مصداقیتر بفرمایید؟
به این دلیل میگویم امام جمع اضداد است که تصور کنید حضرت امام چگونه با جانشین شاه برخورد میکند. زمانی که امام جانشین شاه استعفا میدهد بلافاصله قبول نمیکند و اصرار دارد به خطایش اقرار کند. حضرت امام به حاج آقا احمد اصرار دارد متنی که جانشین شاه مینویسد توضیح دهد چرا اشتباه کرده است و این متن مانند توبهای باشد که انسان طبق آیه های قرآن و سنت رسول(ص) انجام میدهد.
حضرت امام در عین حال که در مقابل دشمن سفت و سخت است جانشین شاه را مجبور به اقرار میکند ولی وقتی با انسانی دیگر برخورد می کند. اجازه میدهد خودش متوجه اشتباهش شود. من خودم صورت حسابی که خرید کرده بودم را خدمت امام دادم فردا صبحش امام گفت: شما خودتان صورت حساب را نوشتید؟ گفتم: بله. امام گفت: فکر نمیکنید اشتباهی رخ داده است؟!. گفتم: به نظرم نمی رسداشتباه کرده باشم. اگر مایل هستید تجدیدنظر میکنم. گفت: خوب است نگاهی بیاندازید. بعد فهمیدم 16 فرانک فرانسه حسابم اشتباه بود . گفتم: آقا ببخشید مثل اینکه در بحث آخر اشتباهی شده است. ایشان گفت: من همان که نگاه کردم فهمیدم.
ولی گفتم خودتان متوجه شوید و ابراز کنید هم برای شما خوب است و هم برای من.خانوم حضرت امام یک شب مهمانی رفته بوند فردایش امام آمدند دم آشپزخانه و به من گفتند: خواهر طاهره خوبه شما امشب شامی درست کنید که خانوم دوست دارد. نقل است امام بچهها را بسیار دوست داشتند. حتی به دخترشان می گفت بدون فرزندانتان خانه ما نیایید. همسرشان نقل کرده بود که ماموری مادری را که در تظاهرات شرکت کرده بود با اسلحه زده بود اما این واقعه را شنید 24 ساعت لب به غذا نزد اما باز در راه مبارزه گام برمی دارد و هزینه های آن را می پردازد این قابلیت ها جمع اضدای است که شما میفرمایید.؟
ـ درست است. حاج عیسی خدمتکار منزل امام به نانوایی میروند سه عدد نان میگیرند و به منزل می آورند. حضرت امام میگویند: عجب نان برشته و تمیزی است. امام از حاج عیسی میپرسد نانوا برای همه مردم اینطور نان میپزد یا به خاطر من میپزد. حاج عیسی جواب میدهد نانوا میداند من برای شما نان میگیرم. ایشان هم می گوید نان را پس دهید و بگویید برای ما هم نانی را بپزد که برای مردم پحت میکند. اما واقعا خودمان اینگونه رفتار میکنیم ما سلام علیک با رییس بانک داریم انتظار داریم به جای اینکه در صف بانک بایستیم انتظار داریم فوری کارمان راه بیافتد.
بنابراین عرض می کنم زندگی امام جمع اضداد است حقیقتا جمع اضداد است. یک خانومی در منزلشان کار می کرد این خانوم مریض شده بود امام به حاج احمد آقا زنگ زده بود که برای این خانوم را که ـ الان اسمشان هم یادم نیست ـ دکتر بیاورید. حاج احمد آقا گفتند: الان به دکتر میبرمش. امام فرمودند: چرا خانوم چند روز قبل مریض بود زنگ زدید دکتر را به منزل آوردید اما این خانوم را با این حال میخواهید به بیمارستان ببرید. حاج احمد آقا اطاعت کرد و به دکتر زنگ زد تا برای درمان خدمتکار به منزل بیاید.
درحالیکه دکتر تاکید کردند از 4 پله حیاط بالا نروند اما امام بعد از ظهر آن روز از پله ها بالا می روند. واقعا امام مثل مردم زندگی میکرد.
در ماه شعبان هستیم خالی از لطف نیست این خاطره را بگویم. روز عید امام برای اینکه به بچهها عیدی دهد مقداری پول از خانوم قرض خواست تا پول به دستش رسید به خانوم پس دهد. خانوم گفتند: پشت سرتان این همه پول است چرا از من پول میخواهید؟. امام فرمودند: آن پول ها برای مردم است فقط دست من امانت است.با اینکه امام ایران در دست او بود و اختیارش را نیز داشت . برای چند هزار تومن از همسرش تقاضای قرض میکرد.
آقای محسن رضایی فرمانده سپاه وقت تعریف میکرد که ما عملیات داشتیم که لو رفت و حضرت امام بسیار ناراحت شدند که رزمندگان به شهادت رسیده بودند. برای حمله جدید سه راه را خدمت امام توضیح دادیم. حضرت امام گفتند: راه سوم را انتخاب کنید. همه فرماندهان سپاه از سخن امام تعجب کردند. چون آن راه نیزاحتمالا لو میرفت. امام گفته بود نه از همان راه بروید؟ آقای رضایی می گوید ما رفتیم و به اهداف نظامی دست پیدا کردیم و تجهیزات نظامی زیادی هم از عراقیان به غنیمت گرفتیم. همه مانده بودیم چطور امام با چند دقیقه نگاه کردن نقشه، نقشه درست را تشخیص دادند.