روزنامه وطن امروز؛ سعید حاجیپور*: شاید با من همنظر باشید که یک مساله مهم در این دولت جابهجایی مرزهاست. مرزهای خیلی چیزها جابهجا شده است؛ مرز عزتمداری، مرز مذاکره، مرز فساد، مرز صداقت و مرزهای بسیاری مسائل دیگر.
به عنوان مثال همین چندی پیش بود که رئیسجمهور محترم در جلسه دفاع از وزرای پیشنهادی در مجلس فرمودند: «من کاری به این ندارم اگر یک فسادی در گوشهای است اما انگار برای بعضیها بالا و پایین کردن فساد لذتبخش است، اگر یک دستگاهی وامی داده و آن پول به بدهی معوق تبدیل شده، نمیدانم چرا بعضی رسانهها خوششان میآید بدهی معوق را اختلاس بگویند. انگار بعضیها توجه دقیق به لغتها نمیکنند. اگر فسادی هست باید با آن مبارزه کنیم نه اینکه آن را بزرگ کنیم. نه اینکه به گونهای تبلیغ کنیم که عادیسازی شود. بعضیها دارند فساد را در جامعه عادیسازی میکنند». حقیقتا رئیسجمهور محترم مرز تعاریف را هم از فساد کوچک و بزرگ جابهجا کردند، انگار دیگر 8 هزار میلیارد جزئی از مفاسد گوشهای است.
بیایید یک بررسی ترمینولوژیک از صحبت رئیسجمهور داشته باشیم. چند عبارت در این جملات قابل تأمل است که عبارتند از: «فساد در گوشهای»، «وام»، «بدهی معوق»، «اختلاس»، «مبارزه با فساد» و «عادیسازی».
برخلاف آنچه در تفکرات شخص جناب ایشان است و این امر را «فساد در گوشهای» میدانند از نظر جماعت ایرانی بالاکشیدن 8 هزار میلیارد از سرمایه جماعت زحمتکش فرهنگی نه فساد است و نه در «گوشهای»، بلکه یک «ابرفساد» است و آن هم در «متن جامعه»، جامعهای به اندازه بیش از 800 هزار فرهنگی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان!
اگر ایشان اعطای 90 درصد از اعتبارات صندوق به 30 نفر را امری عادی و اعطای تسهیلات میدانند و براحتی از آن به «وام» تعبیر میکنند برای اکثر جماعت ایرانی، لفظ «وام» معنایی در حد 5 تا 10 میلیون تومان را تداعی میکند.
اینکه ایشان از تفاوت بدهی معوق با اختلاس سخن میگویند برای مردم که اخبار فردی را میشنوند که 3 هزار و 900 میلیارد تومان وام دریافت کرده و حالا با معوقات آن 7 هزار میلیارد بدهی دارد و وثیقه معتبر قابل وصولی هم از وی اخذ نشده است، تفاوت چندانی نمیکند. برای جماعت فرهنگی که خود را صاحب صندوق میدانند وام معوق غیرقابل وصول چه تفاوتی دارد با اختلاس و دزدی غیرقابل وصول؟! «مطالبات مشکوکالوصولی» که برای آنها بیشتر به «لاوصول» تعبیر میشود.
جای شگفتی است که دولتمردان مدعی مبارزه با فساد در بوق و کرنا کردنهای فساد بابک زنجانی را مبارزه با فساد میدانستند و فریادهای مبارزه با کرسنت، حقوقهای نجومی و فساد اخیر را متهم به عادیسازی فساد میکنند. باید گفت این فریادها نیست که فساد را برای مردم عادی کردهاست، بلکه عملکرد ناجوانمردانه برخی مدیران نجومیبگیر و بخشنده وامهای فرانجومی است که شنیدن این آمار و ارقام را برای مردم عادی کرده است. دیگر یکمیلیارد و 2 میلیارد و 100 میلیارد در مقابل 1200 میلیارد فساد اخیر بانکی و 8 هزار میلیارد فساد در صندوق ذخیره فرهنگیان برای این جماعت مبلغی درخور توجه نیست. دوستی اخیراً به طنز میگفت قوه قضائیه قرار است رسیدگی به اختلاسهای زیر 100 میلیارد را به کلانتریهای محلات و شوراهای حل اختلاف بسپارد تا فرصت برای بررسی پروندههای بزرگتر در دادگاهها وجود داشته باشد.
داستان آنجا جالب میشود که وزیر پیشین آموزش و پرورش برای جلوگیری از استیضاح- و به دنبال آن بررسی اقدامات در صندوق ذخیره فرهنگیان- مجبور به استعفا میشود. این بدین معناست بالا و پایین کردن این فساد- به تعبیر جناب رئیسجمهور- عواقب خطرناکی را برای دولت و آن هم در برهه حساس و چند ماه قبل از انتخابات به همراه خواهد داشت. فسادی که وزیر را به مجبور به سکوت میکند خیلی فراتر از «فساد در گوشهای» باید قلمداد شود. گوشههای فسادانگیز در دولت زیاد شده است؛ از ابرفساد کرسنت بگیرید- که هنوز انتهای این چاه نمایان نشدهـ تا حقوقهای نجومی و وامهای صدها میلیونی مدیران و اخیراً فساد بانکی و صندوق ذخیره فرهنگیان مظلوم. میتوان گفت جناب رئیسجمهور با جملات خود معنای لفظ «گوشه» را هزاران واحد ارتقا دادهاند و نوآوری بدیعی در ادبیات ایجاد کردهاند. لذا باید گفت جناب رئیسجمهور در جهت روشن شدن افکار و فهم بیشتر ملت تعابیر و کلمات «فساد در گوشهای»، «وام»، «بدهی معوق»، «اختلاس»، «مبارزه با فساد» و «عادیسازی» را معنا کنند، چراکه ما- به ترتیب- در هر گوشهای وامی را میبینیم که بدهی معوق دارد و بیشتر به اختلاس شبیه است و خبری
از مبارزه با فساد نیست و این شعارهای بدون پشتوانه برای مردم عادیسازی شده است. لطفا برای منتقدان از منظر شما بیسواد، کمی ادبیات تدریس کنید و به جهنم حوالهشان ندهید. *کارشناس ارشد اقتصاد