با کودک کنجکاو چگونه رفتار کنیم؟
باید از دو سالگی به بعد برای کنجکاوی بچهها قانون درست کنیم. مثلا میگوییم قانون استفاده از وسایل خطرناک. برای تمرین استفاده از کبریت، بچه را میبریم بیرون شهر، به او میگوییم هیزم جمع کند و آن را آتش بزند.
کد خبر :
590358
سرویس سبک زندگی فردا: سوال کردن یکی از قویترین ابزارهای تفکر عاقلانه و منطقی است، بنابراین با توجه به نقش بنیادی تفکر میتوان دریافت، سوال کردن در هر زمینهای شاه کلید موفقیت، خوشبختی و سعادت انسان است. در اهمیت پرسشگری، ارسطو معتقد است چون یکی از پایه های عقلانیت، پرسشگری است، پس انسان به اندازهای که پرسش، نقد و شک میکند خردمند است. کارکرد اساسی سوال کردن تا حدی است که یکی از ویژگیهای انسان از همان نوزادی، حس کنجکاوی و پرسش است اما به جای رشد و تقویت آن، این حس عمیق و روشنگرانه به دلیل تربیت نادرست، بی حوصلگی و نداشتن حس مسوولیت در مقابل فرزندان از
همان کودکی سرکوب میشود. برخی والدین به جای اینکه خوشحال باشند فرزندشان مراحل رشد خود را به سلامت طی میکند، از سوالات فرزند خود کلافه شده و تصور می کنند کودکشان فضول است و به هر چیزی کار دارد در حالی که او با پرسش در حال یادگیری و شناخت دنیای اطراف خود است. در این گفت و گو با دکتر پیمان هاشمیان، روانپزشک، فوق تخصص کودک و نوجوان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد، صرفا به چگونگی رشد و پرورش حس پرسشگری در کودکی و نوجوانی میپردازیم. در ادامه این گفتوگو را به نقل از بیتوته بخوانید.
کنجکاوی از چه سنی آغاز میشود و طبق این ویژگی، کودک کنجکاو به دنبال چیست؟ یکی از ویژگیهای شخصیتی ما، دقیقا از بدو تولد کنجکاوی است. به تدریج میزان کنجکاوی افزایش پیدا میکند. در واقع هدف از کنجکاوی جست و جوی یک پدیده جدید است. در واقع بچهها از طریق کنجکاوی و جست و جو در حال آموختن هستند. تقویت جنبه کنجکاوی بچهها اثرات سودمندی در موفقیت و سعادتشان خواهد داشت. هر چند بچهها دوست دارند بدانند آدمهای دوروبرشان و هر چیزی در اطرافشان است چه ویژگیهایی دارند، اما این اجازه دادن به این معنا نیست که بچهها به هر چیزی دست بزنند. یک کودک باید بداند به هر چیزی
نباید دست زد. به همین دلیل باید یک مرز درست کنیم، هم به دنبال این باشیم که کودکمان دنبال چیزهای جدید بگردد و از طرف دیگر نیز باید حدود مقررات کنجکاوی را برای او مشخص کنیم. با افزایش سن، دامنه کنجکاوی بچه ها چه تغییری میکند؟ کنجکاوی کودکان در سه ماهگی تا شش ماهگی معمولا در حول و حوش یک متر است. از شش ماهگی تا نه ماهگی معمولا در پیرامون خودشان در یک اتاق معمولی در فضایی دو، سه متری دنبال چیزهای جدید میگردند. از نه ماهگی تا دوازده ماهگی کنجکاوی آنها از این فراتر رفته و دوست دارند در خارج از محدوده پدر و مادر کنجکاوی و جست و جو کنند و بعد از آن، از یک سال تا یک و
نیم سال، کودک دوست دارد کاملا در خارج از محدوده پدر و مادر کنجکاوی کند. بنابراین اگر میخواهیم کنجکاوی بچه خود را تقویت کنیم باید به این ویژگیها توجه کنیم. برای نمونه در این فاصلهها به تناسب سن آنها وسایلی قرار دهیم که در معرض نگاه آنها قرار گیرد. بچهها به طور طبیعی دوست دارند به هر چیزی دست بزنند اما والدین با امر و نهی و بکن، نکنهای خود مانع کنجکاوی آنها میشوند. برای حل این مشکل چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟ کودک به طور طبیعی دوست دارد به هر چیزی دست بزند و احساس خطر هم نمیکند بنابراین برای پرهیز از این بکن، نکنها و این محدودیتها ما به عنوان پدر
و مادری خوب باید کاری کنیم که اطراف خانه ما ساختار داشته باشد، یعنی وسایل خطرناک و شکستنی را در اطراف آنها قرار ندهیم. به طور کلی هر اندازه خانه ما سادهتر باشد، تربیت نیز در آن سادهتر است زیرا چیزی در آنجا وجود ندارد که ما مدام مانعشان شویم و آنها را امر و نهی کنیم. اگر خانه ساختار نداشته باشد کودک دوست دارد به هر چیزی دست بزند و کنجکاوی خودش را برآورده سازد، بنابراین باید تا جای ممکن وسایل را از چشم بچه دور کنیم. در نتیجه این کار باعث میشود کودک برای بازی کردن به ناچار به «اتاق بازی» رفته و در آنجا بازی کند که یقینا در این شرایط بچهها باثباتتر، قانون
مدارتر و مطیع تر بار خواهند آمد. حد و حدود کنجکاوی در بچهها باید به چه میزانی باشد؟ باید از دو سالگی به بعد برای کنجکاوی بچهها قانون درست کنیم. مثلا میگوییم قانون استفاده از وسایل خطرناک. برای تمرین استفاده از کبریت، بچه را میبریم بیرون شهر، به او میگوییم هیزم جمع کند و آن را آتش بزند. به این شیوه بچه میداند استفاده از کبریت فقط در شرایط بیرون انجام میشود یا اگر میخواهد دست به وسایل خطرناک بزند ما باید قانونش را برای او مشخص بکنیم تا درک کند که میتواند کنجکاوی خود را البته طبق قانون و قالب خاصی برآورده کند. گاهی اوقات برخی از والدین این احساس را
دارند که اگر اجازه ندهند بچهها به چیزی دست بزنند ممکن است عقدهای بار آیند. در این صورت اگر نیاز به کنجکاوی آنها را برآورده کنیم، بچه پرتوقع بار آمده و دوست دارد به هر چیزی دست بزند و بعدا برای ما مشکل ایجاد میشود. برای اینکه کنجکاوی بچهها را در یک قالب علمی پیاده کنیم باید این قانون را از دو سالگی طی شش مرحله به بچه بگوییم. مرحله اول: فرزند باید آماده باشد تا با والدین خود ارتباط برقرار کرده و قانون را درک کند. مرحله دوم: باید اسم قانون را به بچه بگوییم. برای مثال، قانون عبور از خیابان. مرحله سوم: قانون را به صورت جزیی بیان کنیم. برای مثال برای توضیح قانون
بالا میگوییم، دست خود را به من بده، حال ابتدا سمت چپ را نگاه کرده، حرکت میکنیم و بعد سمت راست را نگاه میکنیم اگر ماشینی ندیدیم آهسته به آن طرف خیابان میرویم. بنابراین او میفهمد با اجرای قانون میتواند از خیابان عبور کند. مرحله چهارم: اگر کودک به آنچه گفته شد عمل کرد به او امتیاز می دهیم. مرحله پنجم: اگر قانون را اجرا نکرد او را تنبیه میکنیم. اگر آن مورد پرخطر بود از تنبیههای خشنی مانند محروم کردن و یا زمان سکوت استفاده میکنیم اما اگر رفتار بدش از مواردی بود که کودک قصد داشته صرفا مورد توجه قرار گیرد و عمدی در کار نبوده می توان از تنبیههای سبکی
مانند جبران کردن آن خطا، گرفتن امتیاز و یا نادیده گرفتن رفتار او استفاده کرد. مرحله ششم: وقتی ما مراحل اجرای قوانین مربوط به کنجکاوی را در هر زمینهای برای کودکان توضیح دهیم، او یاد میگیرد که میتواند انتخاب کند اما صرفا طبق قوانینی که والدین برایش در نظر گرفتهاند. آیا رشد کنجکاوی باعث رشد و پرورش خلاقیت نیز خواهد شد؟ رشد این ویژگی، زمینه ساز خلاقیت بعدی در کودک و نوجوان خواهد شد. همچنین باعث میشود او بتواند کارهایی انجام دهد که یادگیریهای بعدی خود را نیز بهتر کند. در واقع وقتی کودک در حال کنجکاوی است سعی میکند چیزی را یاد بگیرد و همین یاد گرفتن
زمینه ساز آموزشهای بعدی است. برای رشد خلاقیت باید کنجکاوی بچهها را پخته کنیم. یعنی کاری کنیم که وقتی فرزندمان به چیزی دست می زند تفکر او فعال شود. مثلا وقتی دستخود را در درون رودخانه یا استخر فرو میبرد از او بپرسیم دنبال چه میگردی؟ چه چیزی حس میکنی؟ الان زیر دست تو چه چیزی عبور میکند، سرد است یا گرم؟ بعضی از والدین به محض امتحان کردن کودکان را رها میکنند. یعنی کنجکاوی او در مرحله اول متوقف میشود و به یادگیری عمیق نمیرسد. بنابراین با توجه به سن کودک خود، سوالهایی در ارتباط با موضوع کنجکاوی از او بپرسید، یعنی بگذارید وقتی با یک موضوع برخورد
میکند از طریق «تکنیک پرسش»، با طرح سوالهایی که با کلمات چرا، چگونه، چطور و ... شروع میشوند وادار به پاسخ دهی شوند. حتی بعضی وقتها نیاز به عمل کردن وجود دارد یعنی تجربهای که کودک به دست میآورد را به عمل تبدیل کند. این شیوه باعث میشود رفتارهای کنجکاوانه او به کنجکاوی ساده تمام نشود بلکه به پدیده یادگیری تبدیل شود که در آن کودک چیزی یاد بگیرد. کنجکاوی علاوه بر اینکه خلاقیت و هوش و یادگیری فرزندان را زیاد میکند، همچنین هیجانات را هم پخته میکند. بچهای که کنجکاوی اش برآورده شده، احساس نشاط و شادابی میکند. از ویژگیهای دیگر کنجکاوی یادگیریهای
رفتاری است که در آنها ایجاد میشود. در واقع آنها میآموزند که چگونه عمل کنند. وقتی سعی میکنیم با تکنیک کنجکاوی بچه را از نظر فکری و هیجانی پخته کنیم، کودک آن را به عمل تبدیل میکند. وقتی به عمل تبدیل شد، رشد رفتاری هم صورت میگیرد. همچنین نوجوان و کودک ما در درون خانه آرام تر می شود و لجبازی و پرخاشگری او نیز کمتر میشود. نظر شما درباره کسانی که بچه خود را از چیزهای خطرناک میترسانند، مثلا دست کودک را به بخاری میچسبانند که او دیگر به آن دست نزند، چیست؟ این شیوه، بدرفتاری با بچه محسوب میشود. ما باید برای کودک خود توضیح دهیم که بعضی چیزها باعث آسیب زدن به
ما میشوند؛ بنابراین نباید به آنها دست بزنیم. در اینگونه موارد اگر کودک توضیح خواست میتوانیم به طور عملی آن را روی چیز دیگری امتحان کرده و از آنها درباره آن سوال کنیم. مثلا می توانیم با یک چاقو یک تکه پنیر را برش داده و سپس از کودک خود بپرسیم، ببین این چاقو چقدر تیز است حالا به نظر تو اگر این چاقو به دست ما اصابت کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ توجه کنیم زمانی که نکتهای را توضیح میدهیم ابتدا نظر خود آنها را بپرسیم. اینطوری کودک بهتر موضوع را میفهمد. گاهی تکرار پرسش کودک، والدین را کلافه میکند. برای این مشکل چه راهکاری دارید؟ از طریق پرسش و پاسخ و حتی بعضی
اوقات به عمل تبدیل کردن پرسشها میتوانیم میزان سوال کردن را تنظیم کنیم. زمانی که کودک از ما میپرسد یک گیاه چطور رشد میکند، میتوانیم یک گیاه را نشان دهیم و از او بپرسیم به نظر تو گیاهان چطور رشد میکنند؟ یعنی سوال را با سوال جواب دهیم. اینطوری به آنها کمک میکنیم به جای پاسخ آماده، برای یافتن پاسخ تلاش کنند و تفکرشان فعال شود. گاهی اوقات بچهها سوال را برای یادگیری نمیپرسند، می پرسند تا مورد توجه قرار گیرند یا حواس والدین را پرت کنند، اینجاست که والدین کلافه میشوند. گاهی اوقات سوالهای آنها متناسب با سنشان نیست و پدر و مادرها نمیدانند چه پاسخی
بدهند.
ما باید آنها را وادار کنیم خودشان جواب سوال خود را پیدا کنند. اگر ما جواب سوالات آنها را خودمان بدهیم تنبل بار خواهند آمد و چون در مدرسه معلم این کار را انجام نمیدهد، از درس زده میشوند.