روزنامه وطن امروز: محمد زعیمزاده: 1- نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا روز چهارشنبه مشخص شد و دونالد ترامپ به عنوان «نماد نوعی خواست تغییر در الیگارشی آمریکا» در برابر هیلاری کلینتون، نماد الیگارشی حاکم بر آمریکا در انتخاباتی نسبتا متفاوت با انتخاباتهای قبلی پیروز شد. شاید مرور جنس و شدت انتقادهای ترامپ به دستاوردهای سیاستورزی آمریکایی و حاکمیت دموکراتها در 3 مناظره انتخاباتی خالی از لطف نباشد و بر این شکست الیگارشی مهر تاییدی دوباره بزند و البته سنجهای خوب برای بررسی عملکرد 4 یا 8 ساله ترامپ باشد، اما شاید سوال مهمتر برای ما این باشد: این تغییر در کاخ سفید چه مقدار و از چه زاویهای برای ما اهمیت دارد؟
2- اینکه حداقل 9 یا 10 ماه از زمان ریاستجمهوری ترامپ جمهوریخواه که حتی به برخی سیاستهای جمهوریخواهان هم نقد دارد همزمان با ریاستجمهوری حسن روحانی است، اتفاق مهمی است، از طرفی برای دولتی که همه هستی خود را با برجام گره زده است خبر انتخاب شدن ترامپ احتمالا خبر خوبی نیست و بعید است وضعیت «عایدی تقریبا هیچ» برجام به دست ترامپ ارتقایی پیدا کند، از طرف دیگر تجربه همزمانی حکومت بوش پسر با جریان غربگرا در ایران از سال 2000 به بعد نشان داده است وضعیت معمولا تهاجمی جمهوریخواهان وقتی با رویکرد غیرانقلابی جریان غربگرا همزمان میشود مسیر تهدید و بحرانهای امنیتی در منطقه و اطراف کشور باز میشود؛ مسالهای که احتمالا مورد توجه دولت فعلی هم قرار دارد و برای ادامه مسیر میتواند اوضاع پارادوکسیکالی را برای دولت فراهم آورد.
اینها مسائل مهمی است اما آنچه از نحوه مواجهه ترامپ و زاویه پرداخت وی به مساله ایران مهمتر است ظرفیتهای موجود در کشور برای مواجهه با تغییر روی داده در کاخ سفید است که حتما در محاسبات اهالی کاخ سفید هم تاثیر خواهد داشت. واقعیت این است مسائلی در داخل کشور وجود دارد که هم از مساله ترک خوردن الیگارشی حاکم بر آمریکا مهمتر است و هم از ریاستجمهوری ترامپ، مسائلی که میتواند در صورتبندی مواجهه غرب و هیات حاکمه جدید ایالات متحده آمریکا در ایران به شکل جدی نقشآفرینی کند.
3- اخیرا جناب رئیسجمهور فرموده بودند انقلابی بودن به معنای درشت حرف زدن نیست بلکه به معنای تلاش برای ایجاد اشتغال در کشور است. در نگاه خوشبینانه میتوان این سخن رئیسجمهور را به این معنا گرفت که خوب است «بود» و «نمود» یک نظام سیاسی باهم همتراز باشد یا به یک معنا باید شعار و تبلیغ هر نظامی به اندازه واقعیتهای آن باشد، از این رو همگان را توصیه کردهاند به جای طرح شعارها به مسائل اصلی کشور که لابد یکی از آنها همین مساله بیکاری است پرداخته شود. اینها در حالی است که گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد نرخ بیکاری در کشور در تابستان 95 به بالاترین رقم خود در 38 سال اخیر رسیده است؛ اینکه با این آمار و با آن اظهارنظر تکلیف «میزان انقلابی بودن دولت» مشخص است فعلا کاری نداریم، اگر بدانیم شاخص رقم بیکاری در اقتصاد به معنایی مانند درجه مقاومت یک بدن در برابر بیماری و جمعبندی سلامت اقتصاد یک کشور است، به این ترتیب رقمی که توسط مرکز پژوهشها در شاخص بیکاری عنوان شده است به نوعی نماد اوضاع اقتصاد به سبک روحانی هم هست که تا عمق جان مردم هم لمس میشود و در مناسبات اجتماعی جامعه هم بسیار موثر است،
شرایطی که معمولا سعی میشود در سخنان مسؤولان دولتی به آن ضریبی داده نشود یا با طرح مسائل حاشیهای چون مانور غیرواقعی آزادی بیان به حاشیه فرستاده شود یا بعضا توجیهاتی غیرواقعی برای آن سر هم شود.
4- باز هم به بحث شیرین انتخابات آمریکا بازگردیم؛ نکته مهم ماجرا این است که احتمالا ما نقش موثری در اینکه چه کسی در آمریکا رأی بیاورد نداشتهایم. شاید در دورههایی چون انتخابات بین کارتر و ریگان مساله ایران مساله اول انتخابات آمریکا بوده اما در انتخابات اخیر هرچند موضوع ایران مهم بوده اما تعیینکننده نبوده است. به نظر میرسد در این مساله هم اجماع وجود دارد که نتیجه خروجی انتخابات آمریکا کمکی به اقتصاد ایران آن هم از مسیر برجام نخواهد کرد. باید نگاهمان به ماجرا به گونهای دیگر باشد، باید بدانیم نتایج انتخابات آمریکا به اندازه خود مهم بود اما مهمتر از آن چگونگی افزایش ظرفیتهای ساخت درونی نظام است که این دیگر خیلی ربطی به هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا ندارد، نیاز به اراده و عزمی جدی از جماعتی گریزان از حاشیه و اهل زیستن در واقعیتها و منقطع از اراده کدخدا دارد، پارامترهایی که خیلی در دولت فعلی یافت می نشود!