معرفی کتاب؛ از ادبیات زنانه تا زننوشت
وقتی مردان و زنان از «تفاوت» حرف میزدند، از چیزهای مشابهی حرف نمیزدند. از این کلمه، مردان، فرودستی و راز و رمز را مراد میکردند و زنان، نابرابری و جستجوی هویت را.
کد خبر :
587520
سرویس سبک زندگی فردا: در این یادداشت به نقل از مهرخانه ، به معرفی کتاب «از ادبیات زنانه تا زننوشت» میپردازیم.
از ادبیات زنانه تا زننوشت
نویسنده: بئاتریس سلما ترجمه: سمیرا رشیدپور انتشارات گهرشید؛ ۱۳۹۴ بئاتریس سلما، نویسنده تونسی ساکن فرانسه، استاد بازنشسته دانشگاه پاریس است که خود در عین حال که از مدافعان حقوق زنان است، از اولین منتقدان «نوشتار زنانه» در فرانسه بهشمار میرود. او این کتاب را در دهه هشتاد میلادی، در اوج شکوفایی و شهرت نوشتار زنانه در اروپا و بهویژه در فرانسه منتشر کرده است. نوشتن برای زن همواره عملی براندازانه بوده است؛ چراکه او بدینترتیب از سرنوشتی خلاصی مییابد که برایش مقدر شده است. تو گویی با شکستن مرزها، وارد قلمرویی میشود که برایش ممنوع بوده است. ادبیات
ماجرای روح است، ماجرای امر کلی، ماجرای بشر: یعنی مرد. ادبیات کاری است از سر استعداد و نبوغ، پس کار زن نیست. با این وجود هستند زنانی که مینویسند. از دیرباز برای زنان محدودیتهایی وضع کردهاند و حوزههایی را به آنها واگذار کردهاند: گفتگو- نامه و رمانِ زنانه، شکوه و ناله از ازدواجهای ناموفق و یادداشتهای روزانه، ظرافت و حساسیتهای عاطفی، جداییهای عشقی پرشور. همه میخواستند «آثار زنان» را در این نوشتهها بیابند. وقتی زنان از این محدودیتها و قلمروها خارج شدند، وقتی همه مجبور شدند استعداد و نبوغشان را بهرسمیت بشناسند، آنگاه دیگر همه به دنبال
«وجه پدرانه« آثارشان میگشتند: ردی از معشوق، دوست، مشاور یا محبوب؛ یعنی «تفکر مردانه»شان». شاخکهایی که صرفاً با ایدههای دیگری به لرزه درمیآید یا «زنان مردنما»: کسانی که قلبی زنانه دارند، اما مردانه فکر میکنند. آخر چطور میشود هم زن بود و هم نویسنده؟ در قرن نوزدهم، بیش از پیش زنان وارد دنیای ادبیات و روزنامهنگاری شدند. آنها همچون ژرژ ساند میخواستند با قلم خودشان نان دربیاورند. این پدیده تازه در سپیدهدم قرن بیستم به جنبشی غیرقابل بازگشت بدل شد. همچون دنیای کارگری، [در اینجا نیز] رقابت جدیدی میان دو جنس پدیدار شد. نهاد [ادبی] از خود میپرسید:
چگونه زنان را در نظم و مرتبه ادبی قرار دهد؟ زنان اصولاً چه جایگاهی در ادبیات دارند، یا میخواهند چه جایگاهی را تصرف کنند؟ آیا نوعی ادبیات «دیگر» در حال ساخته شدن بود؟ زنان نویسنده و نهاد ادبی همواره در نوعی دیالکتیک ظریف و حساس درگیر بودند. زنان از نیروی براندازشان آگاهی یافته بودند. نهاد ادبی در تلاش بود تا این نیرو را نادیده بگیرد، خنثی کند و یا آن را از آنها باز پس گیرد. زنان به نوبه خود میان تمایل به پذیرفتهشدن و نیاز به تصدیقِ سرپیچیشان [از جانب دیگران[، گرفتار شده بودند. برای پیداکردن جایگاهشان و صدایشان، با وجود خطر نابودشدن یا فریبخوردن، یا
باید تفاوتشان را به کلی پاك میکردند یا آن را فریاد میزدند. به نظر میرسید نهاد ادبی ازآنجاییکه واجد قدرت مشروعیتبخشیدن بود، بازی را برده است؛ در واقع باید خودش را با شرایط تطبیق میداد: تلاش برای دستهبندیکردن، شکستن جنبش، کنترل و جهتدهی به طغیان. سخن از «ادبیات زنانه» از کجا آغاز میشود؟ عنوان اولین پرسش اساسی کتاب است. نویسنده در ادامه ذیل عنوان «زنان نویسنده دهه بیست و مسئله تفاوت»، به این مسئله اشاره میکند که زنان در پی آن بودند که به عنوان «نویسنده» شناخته شوند، به همین دلیل مجبور بودند با مدلها و «مهارت»های مردانه یکی شوند و خود
را با آنها تطبیق دهند. اینکه این زنان گاهی نامهای مستعار مردانه برای خود برمیگزیدند یا تفکیک ]جنسیتی] را رد میکردند، به خاطر برگزیدن روشی برای اعتراض و مخالفت با تبعیض نیز بود. وقتی مردان و زنان از «تفاوت» حرف میزدند، از چیزهای مشابهی حرف نمیزدند. از این کلمه، مردان، فرودستی و راز و رمز را مراد میکردند و زنان، نابرابری و جستجوی هویت را. مردان از فرودستی سخن میگفتند و زنان منظور مردان را برملا میکردند، همانگونه که ویرجینیا وولف در همین دوران از نابرابری در آموزش، نابرابری شیوه وجود داشتن، نوشتن و منتشر کردنِ آثار سخن گفت. زنان خواستار حقِ
بازشناختهشدن «با استعدادی برابر» نسبت به مردان بودند تا همچون یک مرد، به کار نویسندگی بپردازند. در ادامه نویسنده ذیل عنوان «آنچه به اجرا درآمد...» به این مسئله اشاره میکند که آنچه به اجرا درآمد، فراتر از پرسشی درباره ویژگیِ خاص ادبی بود. تمامی «مسایل زنان» که با تحول اجتماعی، جنبشهای فمینیستی در طول جنگ جهانی ۱۹۱۸-۱۹۱۴ بیوقفه به اَشکال مختلف مطرح شده بود و در دست مردان بود، به زنان محول شد. تحولی عمیق آغاز شده بود. نویسنده در بخش «در نهایت مانیفستی برای نوشتاری زنانه» عنوان میکند که زنان لحنهایی باورنکردنی و بیسابقه برای حرفزدن در
نوشتارشان پیدا کردند. همچنین در بخش «مذکر/ مونث»، بئاتریس سلما به این سؤال میپردازد که آیا نوشتار زنان برای نوعی رهایی و هویت میجنگد یا برای نوشتار امر «زنانه»؟ ابهام چنین قصد و نیتی است که نوشتار زنانه را در کنار نوشتارِ شکسپیر، جویس یا ژُنه قرار میدهد و اصلاً آن را در نوشتار ژرژ ساند یا کولت بازنمیشناسد. آیا خودمان را آنجا بازمییابیم، جابهجاشده و نوساخته در شکافی که گهگاه تاریخ ادبیات میان «مردانه» و «زنانه»ای درمیاندازند که با [شکاف ناشی از] جنسیت خلط نمیشود؟ در نهایت نویسنده نوشتار زنانه سال صفر، واژگان پدر و تنِ مادر، زن- نوشت و
آشوبهای جهان، شکاف و نهاد، مشخصه و تفاوت، مورد بررسی قرار میدهد. کتاب از ادبیات زنانه تا زننوشت، با ترجمه روان سمیرا رشیدپور، توسط انتشارات گهرشید در سال ۱۳۹۴ و با قیمت ۶۰۰۰۰ ریال منتشر شده است.