جلسه رای اعتماد به وزیر آموزش و پرورش
سرویس اقتصادی فردا؛ میثم قاسم زاده*: هفته گذشته و در جریان جلسه رأی اعتماد مجلس به سه وزیر پیشنهادی رئیس جمهور، یکی از نمایندگان مجلس از عدم توجه رئیس جمهور به مسائل اقتصادی انتقاد کرد و افزود: «تغییر سه وزیر غیر اقتصادی با چه ادبیاتی قابل توجیه است، آقای روحانی باید در مسائل اقتصادی ورود پیدا میکردید نه آموزش و پرورش!» روز بعد، رئیس جمهور طی صحبتهایی که در جلسه هیئت دولت داشتند، این طور پاسخ دادند: «ترمیم کابینه در بخش فرهنگ و مسائل اجتماعی به معنای کمتوجهی به موضوع معیشت، زندگی و اقتصاد مردم نیست». جالب اینجاست که نه نماینده انتقاد کننده و نه رئیس
جمهور محترم، جایگاهی برای وزارت آموزش و پرورش و تأثیراتی که میتواند بر رشد و توسعه اقتصادی بگذارد، قائل نیستند و یکی وزارت آموزش و پرورش را یک وزارتخانه ای غیر اقتصادی و دیگری آن را مرتبط به بخش فرهنگ و مسائل اجتماعی میداند. در این نوشتار ضمن معرفی انواع سرمایه و تأکید بر اهمیت سرمایه انسانی به عنوان یکی از اشکال سرمایه، به نقش آموزش و پرورش در شکلگیری این نوع از سرمایه اشاره خواهد شد و در نهایت به میزان بودجه تخصیص یافته برای وزارتخانه آموزش و پرورش در سالهای اخیر پرداخته میشود.
انواع سرمایه
بانک جهانی بر چهار نوع سرمایه به عنوان چهار جزء تشکیل دهنده ثروت ملل در ارتباط با توسعه پایدار تأکید میکند:
1) سرمایه طبیعی: یعنی داراییهای محیطی مثل زمین، آب، معادن و... که به بُعد محیطی توسعه پایدار مربوط میشود.
2) سرمایه تولیدشده (بشرساخت): که معمولا ماشین آلات، کارخانهها، ساختمانها و تجهیزات زیربنایی مثل خطوط راه آهن و جادهها است که بر بُعد اقتصادی توسعه پایدار دلالت دارد.
3) سرمایه انسانی: ظرفیتهای سازنده افراد که بر مهارت، آموزش و بهداشت مبتنی است و همراه با سرمایه اجتماعی بُعد اجتماعی توسعه پایدار را تشکیل میدهد.
4) سرمایه اجتماعی: شبکهها، انجمنها و مؤسساتی که با هنجارهای مشترک و روابط متکی براعتماد شکل میگیرند و همکاری را تسهیل میکنند.
اهمیت سرمایه انسانی
«سرمایه انسانی» عبارت است از موجودی شایستگیها، دانش، ویژگیهای فردی و اجتماعی که در تواناییهای نیروی کار انعکاس مییابد و او را قادر میسازد تا ارزش اقتصادی ایجاد کند. استراتژی سرمایه انسانی، از استراتژیهای توسعه اقتصادی است. اگرچه در آغاز چنین تصور میشد که توسعه اقتصادی از طریق تحقق و تجمع سرمایه فیزیکی و مادی، قابل حصول است ولیکن در سالهای اخیر این تصور جای خود را تغییر داده و پندارها چنین شکل گرفته است که سرمایه انسانی تعیین کنندهتر است. زیرا کارآیی در استفاده از سرمایه فیزیکی، بستگی به چگونگی و کیفیت منابع انسانی دارد. اگر سرمایه انسانی
در حد نازلی قرار داشته باشد، استفاده از سرمایه فیزیکی محدود و در حد نازلی صورت خواهد گرفت.
امروزه همگان بر این اعتقادند که کیفیت مردم، باید مرکز ثقل اهداف توسعه باشد و چنانچه تواناییها و مهارتهای مردم افزایش یابد و انگیزهها، ارزشها و تلقیهای مردم بهبود پیدا کند در آن صورت تلاش مردم، توسعه را تحقق میبخشد و تحقق توسعه اقتصادی درونزا در یک کشور، از این طریق ممکن است. فردریک هاربیسون در کتاب خود پیرامون منابع انسانی چنین میگوید:
«منابع انسانی پایه اصلی ثروت ملتها را تشکیل میدهند. سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیدند، درحالی که انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایهها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند، سازمانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را میسازند و توسعه ملی را جلو میبرند. به وضوح، کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو موثری بهرهبرداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگر را توسعه بخشد».
نقش آموزش و پرورش در تشکیل سرمایه انسانی
هدف تمامی فعالیتهای آموزشی، پرورش عقل سلیم در آحاد یک جامعه است، تا آنان بتوانند آمادگی لازم را برای رفتار، کردار و قضاوتهای صحیح، در زمینه شرایطی که آنها را احاطه کرده است به دست آورند. آموزشی که در جهت نشر و اشاعه دانش و معرفت در میان مردم بنیان گذاشته میشود، قادر خواهد بود مردم را در رابطه با اعمال بهتر و کارآمدتر خود هدایت کند. آموزش میتواند در رفتارها و کردارها اثر کرده و میان رشد جمعیت و امکانات، تعادل برقرار سازد. آموزش و پرورش بهترین وسیلهای است که افراد را در راه تأمین رفاه عمومی سوق میدهد. از این رو هزینههایی که صرف آموزش و پرورش میشود،
باید به عنوان یک سرمایهگذاری ملی قلمداد شود، چرا که ارزندهترین و سودآورترین سرمایهها، آن سرمایههایی است که در امر آموزش و پرورش یک جامعه به کار گرفته میشود. سرمایه انسانی در واقع کلید رشد و توسعه در هر جامعهاي میباشد. آن جامعهاي مراحل رشد و توسعه را سریعتر و بهتر طی میکند و به قلههاي پیشرفت و موفقیت میرسد که از نیروي انسانی ماهر، متخصص و شایسته برخوردار باشد و چنین نیروي انسانی زمانی تأمین خواهد گردید که سرمایهگذاريهاي مناسب در زمینههاي مختلف آموزشی صورت پذیرد. سرمایهگذاری در آموزش نسلهای آینده نه تنها به تشکیل یک سرمایه
انسانی عظیم برای یک کشور منجر میشود، بلکه زمینه را برای تحقق یک اقتصاد مبتنی بر دانش فراهم میکند.
وضعیت ایران
در نمودار و جدول زیر بودجه اختصاص یافته به آموزش و پرورش، در مقایسه با بودجه دولت در 13 سال اخیر قابل مشاهده است.
همانطور که در جدول بالا مشاهده میشود، میانگین سهم آموزش و پرورش از کل بودجه، در بین سالهای 1384 تا 1389 (6سال) 10 درصد میباشد. این در حالی است که در 6 سال گذشته (1390 تا 1395) این درصد به 8.45 کاهش یافته است. از آنجا که سرمایهگذاری امروز روی آموزش افراد و مهیا کردن شرایط برای تبلور استعدادها،
میتواند رشد و توسعه اقتصادی کشور را در آینده تضمین کند، این کاهش معنادار در بودجه آموزش و پرورش در سالهای اخیر تشکیل سرمایه انسانی و تحقق اقتصاد دانش بنیان را با چالش جدی مواجه خواهد ساخت. زیرا آموزش و پرورش است که، استعدادها را آشکار ساخته و آثار غیرمستقیم آن موجب ظهور و پرورش نبوغ، خلاقیت و نوآوری در یک جامعه میشود، و به قول "فردریک لیست" اقتصاددان مطرح آلمانی:
«آموزش همان چیزی است که قدرت تولیدی نسلهای جوان را تقویت و تأمین مینماید.»
سخن پایانی
رسیدن به یک اقتصاد مقاوم نیازمند استفاده از تمامی سرمایههای موجود در کشور است. یکی از این سرمایهها، سرمایه انسانی میباشد. تشکیل و بهرهبرداری از سرمایه انسانی جز با اهمیت دادن به آموزشِ نسلهای آینده به دست نمیآید. از این رو، هزینههای امروز برای آموزش به سرمایههای آینده برای پیشبرد اهداف اقتصاد مقاومتی تبدیل میشوند. در اینجاست که آموزش و پرورش میتواند نقشی حیاتی برای آینده اقتصاد این مرز و بوم ایفا کند. مادامی که نمایندگان مجلس و مسئولین اجرایی کشور به وزارت آموزش و پرورش به عنوان یک وزارتخانه غیر اقتصادی و بی ربط به اقتصاد نگاه کنند،
آینده اقتصاد کشور و تحقق اقتصاد مقاومتی در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.
*-عضو انجمن مدرسان اقتصاد مقاومتی