روزنامه ایران؛ مژگان جمشیدی: یک سیستان بود و یک دریاچه هامون! هامونی که وجودش و جوش و خروشش با همه منابع آبزی و پرندگان و نیزارهای وسیع، منطقه را زنده نگه داشته بود حالا به معنی واقعی کلمه مرده است. هامون که بیآب شد، کشاورزی، شیلات، صنایع دستی، روستاها و شهرهای زابل و زهک و هامون و هیرمند و زندگی صدها هزار نفر از مردم وابسته به دریاچه نیز از بین رفت. اسماعیل کهرم، مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ادامه میگوید: «سال 1353 که از انگلستان برگشتم بلافاصله با حکمی از سوی اسکندر فیروز رئیس وقت سازمان حفاظت محیط زیست به زابل رفتم تا پرندههای دریاچه را سرشماری کنم. ما بیش از 700 هزار بال انواع پرنده در دریاچه سرشماری کردیم و این گونه هم نبود که سرشماری ما صرفاً با مشاهدات زمینی باشد بلکه محیط زیست هواپیما داشت و به صورت هوایی نیز کار برآورد جمعیت پرندگان را طی چندین روز انجام دادیم با مشاهدات زمینیمان تطبیق داده ودر نهایت به این عدد رسیدیم اما حالا دیگر هیچ چیز موجود نیست.
همه آن 250 هزار هکتار دریاچه خشک خشک است. چند سال پیش که دریاچه به طور موقت برای چند ماه آبگیری شد دوباره به هامون رفتم کمتر از 30 هزار پرنده در دریاچه بود اما بیش از نیمی از آنها تیر خورده و زخمی بودند و قادر به پرواز نبودند و حالا نیز دیگر هیچ.» این مدرس دانشگاه و کارشناس قدیمی حیات وحش ایران میگوید: «میخواهم بگویم آقای روحانی! دیپلماسی را به کار بگیر و حقابه دریاچه هامون را از افغانها بگیر. 26 متر مکعب آب در هر ثانیه حقابه تالاب هامون است که باید بگیرید.»
حالا هامون خشک است، زندگی مردم به سختی میگذرد، باد که میوزد به جای نسیم خنک برخاسته از هیرمند و هامون، خروارها تن خاک را از بستر دریاچه بلند کرده و به سر و روی مردم میریزد. بیماریهای تنفسی و چشمی و پوستی اینجا در سیستان و بلوچستان بیداد میکند و نفس همه ساکنان به شماره افتاده است. طوفان که شروع میشود گاه نفس کودکی خردسال که برای بازی به کوچه رفته بود، زیر انبوه غبار بند میآید و چند ساعت بعد جسد بیجانش از زیر خروارها شن و ماسه پیدا میشود. (اشاره به مرگ یک کودک خردسال در بهار 86 در سیستان در اثر طوفان شن). از بداقبالی سیستانیها حالا گرد و غبار هامون کم بود، گرد و خاک جازموریان به مجموع این مصیبت اضافه شده است.با سدسازی غیر اصولی روی رودخانههای بمپور و هریرود در کرمان بیش از 300 هزار هکتار تالاب و دشت جازموریان هم خشک شده که خاکش حالا سهم اهالی استان است و این حقیقت تلخ و دردناکی است که گوشه جنوب شرقی کشورمان را فرا گرفته است. با اینکه برخی میگویند افغانها آب را به روی هامون و سیستان و بلوچستان بستهاند اما برخی دیگر هم مانند کیخا، نماینده مردم زابل معتقد است: آب هست اما در چاه نیمهها! و تا
زمانی که هر 4 چاه نیمه را به جای هامون پر آب داریم و هامون خشک است سیستان و بلوچستان همچنان زیر خاک مدفون است.
به عبارت دیگر آبی که از هیرمند به ایران میآید به جای رفتن به هامون به چاه نیمهها میرود تا صرف کشاورزی ناپایدار شود. حالا مشکل هامون حل نشده، زنگ خطر برای وقوع فاجعه بزرگترو ایجاد یک کانون جدید تولید گرد و غبار در جنوب شرق کرمان هم به صدا درآمده است. کانونی که مسبب شکل گیریاش خشکاندن تالاب جازموریان با سدسازیهای غیر اصولی روی رودخانههای هریرود و بمپور بوده و حالا نه فقط یک مشکل به مشکلات سیستانیها اصافه کرده بلکه میرود تا در آیندهای نزدیک گرد و خاکش تا پاکستان و هند و چین هم برود.
پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری سازمان جنگلها و مراتع کشور با اعلام هشدار دراین باره به«ایران» میگوید: «در اصطلاح جهانی بین گرد و غبار و ریزگرد و طوفان شن تفاوت وجود دارد. ذرات معلق وقتی از این کانونهای بیابانی برداشته میشود اگر اندازه شان زیر 5 میکرون باشد گرد و غبار یا ریزگرد گفته میشود که اینها معمولاً میتواند تا چند صد کیلومتر آن طرفتر هم حمل شوند مثل ریزگردهای بین النهرین که تا تهران هم میآید اما اگر اندازهاش بالای 5 میکرون باشد میشود طوفان شن که عمدتاً در سیستان و بلوچستان داریم. چون حداکثر تا 50 کیلومتر آن طرفتر میروند. اما آنچه ما در سازمان جنگلها و مراتع شناسایی کردیم کانونهای فرسایش بادی است که ترکیبی از این دو است و در حال حاضر حدود 20 میلیون مترمکعب کانون مستعد فرسایش بادی در کشور داریم که از این میزان حدود 8 میلیون هکتار آن کانونهای بحرانی است. اما متأسفانه بسیاری از اینها در همین سالهای اخیر در خوزستان و سیستان و بلوچستان و کرمان و ارومیه ایجاد شدهاند مثلاً در خوزستان حدود 380 هزار هکتار کانون فرسایش بادی بحرانی داریم و بخشهای قابلتوجهی از آنها در اثر توسعه سطح زیر کشت و
بعدها رها شدن اراضی کشاورزی ایجاد شده است که 340 هزار هکتارش در همین سه چهار سال اخیر شکل گرفته که عمده دلیل آن کشاورزی غلط، سوء مدیریت در بخش منابع آب و خشک شدن تالابها بوده و بیشتر هم در شهرستان های هندیجان، امیدیه، رامهرمز و مناطق جنوب شرق استان قرار گرفتهاند. اما تلاش سازمان جنگلها و مراتع کشور همیشه این بوده که بخشی از این کانونهای بحرانی را تثبیت کند که در همین راستا از 8 میلیون هکتار کانون بحرانی کشور در 50 سال گذشته حدود 2/5 میلیون هکتار را تثبیت کردیم.»
به گفته او در هامون حدود 130 هزار هکتار کانون بحرانی فرسایش بادی وجود دارد که حدود 49 هزار هکتار از آن در 30- 20 سال گذشته زیر پوشش عملیات بیابانزدایی رفته است. گرشاسبی میافزاید: «ردیف اعتباری که برای بیابان زدایی در هامون به ما دادند حدود 3 میلیارد تومان بود اما مسأله این است که ما اصلاً در هامون جای کار نداریم چون هر چه عرصههای خارج از بستر دریاچه بوده تحت کنترل درآوردیم و در بستر دریاچه هامون هم نمیتوانیم کاری کنیم اگر ما هم بخواهیم سازمان حفاظت محیط زیست اجازه نمیدهد برای همین پشت دایکهای ایجاد شده در اطراف دریاچه کاشت درختان گز را شروع کردیم تا گرد و غبار و شنهایی که از بستر دریاچه بلند میشود پشت این پوشش گیاهی و دایکها بماند و کمتر به سمت مناطق مسکونی حمل شود. اما اینطور هم نمیشود که بستر دریاچه را خشک نگه داریم. اگر اینجا دریاچه است باید فکری به حال تأمین آب آن کرد در غیر این صورت نگه داشتن یک بستر خشک که زمانی دریاچهای زنده و پر آب بوده و حالا دیگر آب ندارد جز اینکه منشأ تولید غبار باشد دستاورد دیگری ندارد. و اگر فکری نشود همین درختکاریهایی هم که کردیم بزودی زیر انبوه شن و ماسه غرق
میشود چون اینقدر خاک و ماسه در سالهای اخیر آمده که عملاً از تاب و تحمل درختان دیگر خارج شده است و در حال غرق شدن هستند.»
محدودسازی دریاچه هامون
این مقام خاطرنشان میکند: اما الان یک معضل بزرگ داریم و آن هم این است که تکلیف دریاچه هامون مشخص نیست. سازمان حفاظت محیط زیست یا باید تکلیف آب دریاچه را مشخص کند یا اگر نمیتوانند آب دریاچه را تأمین کنند اجازه دهند مرز دریاچه را تغییر داده و دریاچه را کوچکتر کنیم و در بخشهایی که از بستر دریاچه خارج میشود ما درختکاری کنیم تا حداقل جلوی طوفان شن و ماسه را بگیریم. حالا قرار شده سازمان حفاظت محیط زیست مشاوری برای این کار تعیین کند که روی این مهم بحث و نتیجه گیری کند. او تأکید میکند: سیستان و بلوچستان یک مشکل دیگر هم دارد آن هم مدیریت آب سیلابی است. متأسفانه با وجود همه تنگناها و کمبودهای آبی در این منطقه، کشاورزی در استان زیر پوشش آبیاری قطرهای یا تحت فشار نیست و همچنان آبیاری به صورت سیلابی یا غرقابی انجام میشود. با توجه به این شرایط لازم است که نگاه به منابع آب و خاک منطقه تحت پوشش یک مدیریت جامع آب و خاک باشد و حتی کشاورزی و توسعه نیز از این مدل مدیریت تبعیت کند.
خطر جازموریان خشکیده برای سیستان و جنوب شرق آسیا
معاون آبخیزداری سازمان جنگلها در ادامه خاطرنشان میکند: متأسفانه سیستان علاوه بر قرار گرفتن در مجاورت کانونهای فرسایش بادی هامون در مجاورت کانون فرسایش بادی جازموریان هم قرار دارد و از این محل هم آسیب میبیند. زمانی بود که تالاب جازموریان در جنوب شرق استان کرمان از رودخانه بمپور و هریرود تغذیه میشد اما متأسفانه ساخت سد جیرفت روی این رودخانهها و توسعه سطح اراضی کشاورزی به وسعت 34 هزار هکتار در 8 سال گذشته باعث شد تا امروز بیابانی به وسعت بیش از 300هزار هکتار در منطقه جازموریان داشته باشیم. گرشاسبی میگوید: من قاطعانه میگویم که همه این 300 هزار هکتار کانون بحرانی فرسایش بادی که الان در جازموریان داریم در 4 سال اخیر ایجاد شده است و اثرات نامطلوب این بیابان زایی را اگر امروز جلویش را نگیریم تا پاکستان و هند و چین هم کشیده میشود.
اعتبارات قطره چکانی بیابان زدایی
معاون آبخیزداری سازمان جنگلها میگوید: ما در بخش بیابان زدایی با کمبود شدید اعتبارات مواجه هستیم. در مورد دریاچه ارومیه نیز سال گذشته از 64 میلیارد تومان بودجه مصوب حدود 40 میلیارد تومان تخصیص یافت که تاحدودی خوب پیش رفتیم و اقدام های خوبی در تثبیت تپههای شنی اطراف دریاچه داشتیم اما در خوزستان از 113 میلیارد تومان بودجه مصوب فقط 17 میلیارد تومان یعنی حدود 12 درصد اعتبار را به ما دادند که عملاً کار زیادی نشد انجام بدهیم و تا زمانی که منابع محقق نشود کارهای عملیاتی ما در تثبیت شنهای روان و کانونهای بحرانی نیز محقق نمیشود.