عباسی: برای روحانی ورزش اهمیتی ندارد
وزیر پیشین ورزش و جوانان از شرایط این وزارتخانه در دوران کنونی صحبت کرد. او البته گفت که به حرف رئیس جمهور دولت دهم برای نگه داشتن یک رئیس فدراسیون گوش نکرده است.
کد خبر :
581319
خبرگزاری تسنیم: در مصاحبه تفصیلی محمد عباسی وزیر ورزش دولت محمود احمدینژاد که مربوط به صحبتهای او درباره محمود گودرزی وزیر مستعفی دولت حسن روحانی، حد ورزش ایران، المپیکهای ریو و لندن و همچنین بحث استیضاح و مشکل محمدرضا داورزنی رئیس فدراسیون والیبال برای انتخابات در فدراسیون است را میتوانید در زیر بخوانید. چرا 5 رئیس فدراسیون برکنار شدند؟ تسنیم: در موضوع برکناری 5 رئیس فدراسیون گفته شد برخی از این روسای برکنار شده مواد مخدر مصرف میکردند و از این قبیل صحبتها. کمی در این خصوص توضیح دهید. نه اینطور نبود. بنا بر مصالح، تعدادی باید برکنار میشدند. یکی از دلایل مهم آن، نامه رئیس بازرسی کل کشور در عدم به کارگیری افراد بازنشسته در راس فدراسیون بود. بررسیها نشان میداد که تعداد افراد بازنشسته زیاد است. اگر قرار به عزل همه آنها بود اداره فدراسیونها با مشکل مواجه میشد. در مجموع توافق کردیم که تدریجا این کار انجام شود. بعضی هم بر اساس نامههایی که از مراجع رسمی رسیده بود، ادامه فعالیتشان میسر نبود. ذکر موارد هم به صلاح نیست اما عدهای با اینکه خودشان موارد و دلایل را میدانستند، با تحریک مراکز و افرادی
خاص، با نامه نوشتن به بعضی از مجامع بینالمللی و سوء استفاده از ارتباطاتی که با این مراکز داشتند، در پی ایجاد مشکلات بودند. جالب اینجا بود، آنها با امکانات ورزش کشور در عزل افراد دیگری، این سمتها را گرفته بودند. با این کارها میخواستند مثلا مقاومت کنند. اینگونه اقدامات قطعا به افزایش تنش در آن زمان کمک میکرد. این نامه پراکنیها موجب میشد آن مراکز از ما بخواهند دلایل تغییر را بگوئیم. برخلاف میل باطنی به ناچار باید بعضی از آن دلایل که در پروندهها ذکر شده بود، گفته میشد. گرچه سپرده بودیم هرچیزی که هست، مراعات اشخاص بشود ولی گاهی خودشان عامل طرح بخشی از موارد میشدند. احمدینژاد گفت این پیرمرد خوب است و او را نگه دار
یکی از چالشهای شما با دنیامالی رئیس فدراسیون قایقرانی بود. چرا او را برکنار کردید؟ پس از برکناری چرا فضا به سمتی رفت که یک رئیس فدراسیون طوری صحبت کند که گویا رئیس جمهور دستور برکناری او را صادر کرده؟
دولت احمدینژاد را مثل بقیه دولتها میتوان از جهات مختلف مورد نقد قرار داد. دولت هاشمی و روحانی را هم همین طور؛ اما برخی از مسائل واقعا حقیقت ندارد. گاهی بعضی از افراد برای اینکه خودشان را بزرگ جلوه بدهند، طوری حرف میزنند که مثلا سطحشان در حدی است که رئیس جمهور آنها را برکنار کرده است. در مسئولیتم طوری عمل میکردم که رئیس جمهور دخالتی از جمله در عزل و نصبها نمیکرد. یک مورد را مثال بزنم. به دلایلی از جمله توان جسمی و بازنشستگی یزدانیخرم، رئیس فدراسیون کشتی که البته به دلیل زحماتی که کشیده بود مورد احترام من بود، صلاح دانستیم او تغییر کند. ما المپیک را پیشرو داشتیم و به یک تحرک قوی در فدراسیون کشتی نیازمند بودیم. تصادفا در جلسهای احمدینژاد از این موضوع مطلع شده بود. دوستانه به من گفت که خوب است این پیرمرد بماند. یعنی توصیه کرد اما چون تصمیم گرفته بودم، آنجا چیزی نگفتم. در نهایت به این توصیه عمل نکردم. بعدا هم از او عذرخواهی کردم که بنا بهدلایلی نمیتوانستم به آن توصیه عمل کنم. پس به هر دلیل احمدینژاد خواستار بقای یزدانی خرم بود. یا در مورد دنیامالی اتفاقا یکی از معاونان رئیس جمهور توصیه کرد که
وی را بهدلایلی نگه دارید اما ارزیابی مسئولان ذیربط مخصوصا معاون مربوط این بود و تصمیم گرفته شده را نمیشد تغییر داد. در رسانهها از قول هر 2 نفر آمد بود که مثلا رئیس جمهور یا اطرافیان او دستور عزل آنها را دادند در حالی که دقیقا بر عکس بود. ما در خبرگزاری تسنیم اسنادی را منتشر کردیم که دنیامالی با فدراسیون جهانی مکاتبه میکرده و خواستار تعلیق ورزش ایران شده بود. در این خصوص صحبت کنید. اتفاقا در حاشیه برگزاری المپیک در لندن رئیس فدراسیون جهانی قایقرانی را دیدم. وقتی فرآیند تغییر و انتخاب را بر اساس اساسنامه به او توضیح دادم، اجمالا گفت که شما را درک میکنیم و اینکه سیاستهای کشورتان را به عنوان مدیر اجرایی اعمال میکنید، تشکر میکنم؛ اما دنیامالی عضو هیئت رئیسه فدراسیون جهانی است و میتواند به کشورها نامه بنویسد. شما خودتان (یعنی ایران) او را معرفی کردید و ما در اینجا در امور اجرایی ورزش کشورها دخالتی نمیکنیم. ارسال صورتجلسهای مبنی بر اینکه رئیس جدید به شکل دموکراتیک انتخاب شده، برای ما کافی است. او راست میگفت. قبلا کسی که جای بنده بود، حسب اختیاراتش رئیس قبلی فدراسیون قایقرانی را عزل و دنیامالی را
انتخاب کرده و برای او رای گرفته بود. خود ما با امکانات دولت برای امثال او فرصت ایجاد میکنیم تا در این مجامع شرکت و به نیابت کشورمان سمتهای بین المللی را کسب کنند. حالا به قول این بنده خدا بهدلیل نقشی که در فدراسیون جهانی دارد، در دفاع از خودش میتواند نامه بنویسد و به نام فدراسیون بینالمللی به کشورها ارسال کند. بههرحال دیدن آن همه موفقیتهای استثنایی برای کسانی که خودشان را رقبای ما میدانستند، سخت بود. گرچه بعضی از افراد رسانهای هم طعمه این جوسازیها قرار گرفتند که خودشان هم از نقششان آگاه بودند. آقای عباسی! در برخی دولتها روسای فدراسیونها را صدا میزنند و با اهرم زور از آنها استعفا میگیرند. تخلفاتشان را به آنها نشان میدهند و این افراد خودشان میروند. شاید شما هم باید این کار را انجام میدادید. اینطور نیست که لزوما همه افرادی که تغییر کردند، تخلفی خاص داشتند. همانطور که قبلا اشاره شد عدهای منع قانونی مانند بازنشستگی برای ادامه فعالیت داشتند. بعضی هم مشکلات و اشتباهاتی داشتند که خودشان مطلع بودند. واحدهای مربوط مثل روال سابق آنها را صدا میزدند و طرف هم قبول داشت که بهتر است فرد دیگری
جایگزین شود؛ اما مشکل اینجا بود که بعد از آن توافق، گویا افرادی با اطمینان دادن و حمایتهای کاذب، نوعی سرپیچی و تمرد را در آنها تقویت میکردند. این نشان میدهد که این جوسازیها از جایی هدایت میشد. احمدینژاد به شما نگفت فلان فرد را به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب یا فلان فرد را برکنار کنید؟ هم روال ما اینطور نبود و هم اینکه با آن مشغله کاری رئیس جمهور، ورود در این جزئیات ممکن نبود. احمدینژاد با تاسف دستور برکناری دایی و دادکان را تکذیب کرد علی آبادی در مصاحبهای با تسنیم گفته بود که نظر احمدینژاد برکناری علی دایی از سرمربیگری تیم ملی فوتبال بوده است. اتفاقا علیدایی این موضوع را به شکلِ گله از احمدینژاد برای من توضیح داد. شخصا این موضوع را از احمدینژاد پرسیدم و او کاملا تکذیب کرد. مسائل موجود بین علیآبادی و احمدینژاد را نمیدانم اما برادری که گمان میکنم دادکان بود هم مدعی شد که رئیس جمهور در کنار گذاشتنش دخالت کرده است. دادکان گفت که علیآبادی یک قرآن کوچک برایم فرستاد و گفت به این قرآن قسم، احمدینژاد گفته است من شما را برکنار کنم. از احمدینژاد در این خصوص هم سوال کردم و او ضمن تکذیب کردن این
موضوع با تاسف از انجام این کار، تعجب کرده بود. احمدینژاد دست به تغییر وزاریش خوب بود، با این اقدامات شما و توصیه پذیر نبودن چرا شما را برکنار نکرد؟ به نظر شما با آن همه رویدادهای ورزشی و موفقیتهای آن که البته حمایتهای خود او هم موثر بود، چنین کاری در سال آخر میسر بود؟ (خنده) هنوز با احمدینژاد در ارتباط هستید؟ من با سیاه و یا سفید جلوه دادن افراد موافق نیستم. حتما مدیریت و شیوه کاری او هم مثل بقیه خالی از اشکال نیست؛ اما دلیل بر این نیست که ما با همکاران و باصطلاح رئیس سابقمان قطع ارتباط کنیم. در آن دولت خدمات ارزشمندی انجام گرفته که افتخاراتش متعلق به همه ارکان دولت و مهمتر از همه برای ملت ایران است. در سال چند موردی برای تبریک اعیاد و احوالپرسی فرصتی پیش میآید. دو، سه اظهار نظر جالب و جنجالی در مدت زمان حضورتان در وزارت ورزش و جوانان داشتید. یکی از آنها این بود که در روز معارفه به نوعی صحبت کردید که حمید سجادی به شما تحمیل شده است و باید در وزارتخانه باشد. با اینکه تصور میشد حمید سجادی به من تحمیل شده و دولت اعلام کرده که باید در وزارت ورزش بماند، اما اینچنین نبود. واقعا کسی به من تکلیف نکرده بود
که وی را حفظ کنم. حقیقتش این است که روزهای اول راضی به این کار نبودم چون میخواستم معاونانم را خودم انتخاب کنم اما بعدا به دو دلیل راضی شدم. اول اینکه این سید به عنوان یک قهرمان ورزشی، فردی سیاسی و اجرایی نبود که برای من زحمتی داشته باشد. به لحاظ اجرایی به مسائل اشراف داشتم. دلیل دوم هم این بود که او به عنوان وزیر معرفی شده و رای نیاورده بود. نگه داشتن او را از طرف خودم یک جور رعایت اخلاق میدانستم. در مجموع هم او را برادر خوب و با صفایی یافتم. یک جایی هم گفتید امکانات و منابع مالی برای دولت است، پس باید در انتخابات دخالت کنیم. این را گفته بودید؟ نه اینگونه نبود. دخالت در انتخابات را صحیح نمیدانم. دولت باید مراقب چنین شائبهای باشد. حرف اصلی این است که دولت پول و امکانات را در اختیار قرار میدهد و تمام ظرفیتهایش را به میدان میآورد و در مقابل این امکانات باید پاسخگو باشد. نمیشود که مسلوب الاختیار باشد. در بعضی از مراجع بینالمللی هم این موضوع را مطرح کردیم و آنها هم این موضوع را قبول داشتند اما حرفشان این بود که شکل دموکراتیک آن باید رعایت شود. خودیهای بیمعرفت ابهاماتی را برای شورای المپیک آسیا
ایجاد کرده بودند در خصوص نشست ماکائو و جلسه با مسئولان شورای المپیک آسیا صحبت کنید. در آنجا با شیخ احمد نشستی داشتید. شایعات زیادی پیرامون این دیدار به گوش رسید. چه بود و چه گذشت؟ در آن نشست تلاش کردم شیخ احمد را متوجه موقعیت ایران کنم. همین امروز هم بر روی آن مواضع هستم و به شرایط کنونی به شدت اعتراض دارم. بعضی از کشورهای عربی در منطقه ما هیچ مبنای ورزشی ندارند اما عمده کرسیهای ورزشی منطقه را در اختیار دارند. اینکه میگویند پول دارند و خرج میکنند، اشکال بزرگ ورزش آسیا است. این با قاعده حرفهای ورزش حتی تاکیدات دموکراتیک همین مجامع بین المللی ورزش، جور در نمیآید. در خصوص آن جلسه باید بگویم نشست رسمی نبود. به گمانم اجلاس مشترک شورای المپیک آسیا بود که فرصتی حاصل شد در یک نشست غیر رسمی با مسئولان آسیایی این کمیته مواردی را مطرح کنیم. در آن جلسه ضمن تشریح اقدامات خوب ورزشی ایران و اینکه کاملا قانومند مسایل رعایت میشود، پاسخ بعضی از ابهاماتی که اتفاقا نشان میداد خودیهای بیمعرفت برایشان جا انداخته بودند را دادیم. به حاضران گفتم این نقشه جغرافیا را ببینید، ایران بزرگ را خوب نگاه کنید. جای قطر، امارات
و کویت را هم ببینید. ایران با سایر کشورهای منطقه متفاوت است. موقعیت کشوری مانند ایران را باید متوجه باشید. اینکه با هر نامهای موقعیت ورزشی کشوری مانند ایران را متزلزل نشان دهید، منصفانه نیست. شاید شیخ احمد از حرف من خوشش نیامده باشد اما حقیقتی بود که باید گفته میشد. توصیههایی را داشت و مواردی رد بدل شد؛ البته همانطور که گفتم مذاکرات دوستانه بود. در مجموع موضوع خاصی نبود. واکنش شیخ احمد به این موضوع چه بود؟ او هم موقعیت ایران را در منطقه آسیا و در ورزش قبول داشت و گفت به ایران احترام میگذارم. در مجموع میخواست بگوید ما قواعدی داریم که به آن پایبند هستیم. به ما گفتند اساسنامه کمیته شما دارای اشکال است. پاسخ روشن بود چرا که تا همین امروز با این اساسنامه انتخابات برگزار شده و ما کار خاصی نکردهایم. متاسفانه این شبهه وجود دارد که چرا اساسنامه کمیته المپیک فقط در شرایطی که باید انتخابات آن برگزار شود، مشکلدار میشود. آنجا در مورد اشخاص صحبتی نکردیم و اصلا ضرورتی هم نداشت. حرف ما این بود که مجری قانون هستیم و باید انتخابات برگزار شود. به نظر نمیرسید حرف خاصی داشته باشند و بالاخره موظف بودم به عنوان
نماینده ملتی مقتدر در منطقه از موضع کشورم دفاع کنم. سوالی که اینجا پیش میآید این است که شما با شجاعت افرادی مانند یزدانی خرم ، دنیامالی و.... را برکنار کردید اما چرا در موضوع کمیته ملی المپیک به این درجه از شجاعت نرسیدید که برخورد یا آنها را مجبور به برگزاری انتخابات کنید؟ گاهی منافع و مصالح بزرگتر حکم میکند شما خودتان را درگیر موارد جزئیتر نکنید. گاهی شرایط طوری میشود که جای حق و باطل در اثر جوسازیهای کاذب تغییر میکند. اگربه دوستان رسانهای ما برنخورد، میگویم در این فضا سازیها بعضی از رسانهها در آن زمان بیتاثیر نبودند. ما هم نمیتوانستیم اولویتهای برنامهای خود را فدای انتخابات کمیته ملی المپیک کنیم. روز استیضاحم روز افتضاح مجلس نهم میشد در خصوص استیضاحتان صحبت کنید. کامران نماینده مردم اصفهان استارت این موضوع را زد. بله، متاسفانه ایشان به دنبال دخالت در وظایف ما بود از جمله تغییر مدیرکل اصفهان که زیر بار نرفتیم. از همان اول هم تهدید کرده بود که اگر نشود تا آخر اذیت خواهند کرد. دقیقا در شرایطی که بهترین نتایج تاریخ ورزش ایران اتفاق افتاد، با استفاده از تعدادی از نمایندگان جدیدالورود حتی
امضای جعلی، امضا گرفته بودند که تا حدی وقت ما را گرفت. مخالفان ما هم بدشان نیامد؛ چون در شرایطی که باید برای این موفقیتهای بزرگ مورد تشویق قرار میگفتیم، انگار بدهکار هم شده بودیم. خوشبختانه این استیضاح به دلیل حد نصاب نرسیدن منتفی شد، چون در آن شرایط باشکوه موفقیتهای ورزشی، چیز خاصی را نمیتوانستند طرح کنند. بدتر اینکه بعدا فهمیدیم اسامی را نوشته بودند که مثلا وزیر اقوامش را استخدام کرده که هیچ کدام آن صحت نداشت. حتی تعدادی از این اسامی، بعضی از منسوبین ما بودند که جزو شهدای جنگ تحمیلی هستند. از طرف دیگر موضوع یاد شده برای افکارعمومی عجیب بود، چون مردم متوقع بودند مجلس مشکلات اقتصادی آنها را دنبال کند. حالا مجلس با بعضی از موارد بیاساسی که بنا بود طرح شود، دست روی یکی از موفقترین موضوع روز کشور، یعنی ورزش گذاشته بود. اگر استیضاح انجام میگرفت، میشد آن روز را روز افتضاح مجلس نهم تلقی کرد. موضوع جلسه لندن و ترافیکی که شما در آن گرفتار شدید و به نشست نرسیدید چه بود؟ اصلا جلسهای رسمی در کار نبود. ما در زمان برگزاری المپیک 2012 لندن بودیم. علیآبادی و افشارزاده اصرار داشتند حالا که شیخ احمد و مسئولان
کمیته بینالمللی المپیک هم در لندن حضور دارند، صحبتی با آنها در خصوص مسائل و مشکلاتی که وجود دارد، داشته باشیم. مثلا به شبهات آنها پاسخ بدهیم و از این صحبتها. گفتم در کار ما شک و شبههای نیست و ما تخلفی مرتکب نشده بودیم که بخواهیم برویم و توضیح بدهیم. تمایلی به این کار نداشتم. بالاخره با اصرار این دوستان قرار شد یکی از ساعاتی که از محل برگزاری مسابقات برمیگردیم، در مسیر، دیداری هم با آنها داشته باشیم. خوشبختانه در آن روز مسابقات دوچرخهسواری المپیک بود. حرکت رکابزنان هم از همان مسیری بود که قرار بود ما عبور کنیم. از هر راهی میرفتیم مسیر راه بسته بود که خوشبختانه از رفتن منصرف شدیم. (خنده) این بیدرایتی افراد است که بزرگی این ملت و توان فرزندان آنان را نمیشناسند موفقیتهای المپیک لندن واقعا کار شده بود یا یک اتفاق. گودرزی وزیر مستعفی وزارت ورزش گفت حد ورزش ایران 4 مدال و اتفاقات لندن شانسی بوده است. اولین باری که من از قول آقای گودرزی این حرفها را شنیدم، پیش از بازیهای آسیایی بود که واکنشی نشان ندادم. گفتم او نخستین تجربه مدیریتیاش است، احتمالا به دلیل کم تجربگی مطلبی گفته و رسانهها هم بر روی آن
زوم کردند اما متاسفانه در اوج برگزاری المپیک در ریو که جوانان این ملت درگیر مسابقات بود -شاید هیچ امری مانند تقویت خودباوری و ایجاد روحیه در آنان نمی توانست موثر باشد- این موضوع را مطرح کرد. حالا نه در کسوت وزارت بلکه اگر این جمله از یک فرد عادی هم منعکس میشد که موفقیتهای دوره قبل المپیک تصادفی بوده یا مثلا شانسی و از این قبیل عبارات، کاملا نسنجیده بود. قطعا اگر از سر لجاجت و عدم درک شرایط و جایگاه نباشد، حتما از سر بیدقتی است. بدتر اینکه حد ورزش ما 4 مدال است. این در در شرایطی بود که مسابقات تکواندو و کشتی آزاد شروع نشده بودند. به جای اینکه به کاروان انرژی بدهیم، روحیه بچهها را خرد کردیم. این موضوع مثل این میماند که فرزندانتان در درسی 20 بگیرد و شما بگویید تو که لایق نیستی و شانسی این نمره را گرفتی. آیا برای موفقیت در امتحان، دیگر روحیه میماند؟ این موضوع از سر بیدرایتی افرادی است که بزرگی این ملت و توان فرزندان آنان را نمیشناسند. این خصلت پسندیده نیست که هر موفقیت و خدمت ارزشمندی را که در حقیقت از آن ملت است را چون در زمان آن دولت کسب شده، لجوجانه تخریب کنیم. الان هم اگر موفقیتهایی کسب شود ما
افتخار میکنیم. کمی بیشتر توضیح بدهید؟ پس از المپیک ریو ثابت شد این حرفهایی که در مورد حد و حدود ورزش ایران زده میشود، اگر از روی لجاجت با موفقیتهای گذشته یا ورزشکاران نباشد، بدان معناست که حداقل بزرگی اینگونه مسئولیتها را نشناختهایم. مطمئن بودم با پایهریزی که در ورزش کشور انجام شده بود، اگر در این دوره هم افراد مدبری بودند، در طراز المپیک لندن و شاید بهتر نتیجه میگرفتیم. با طلای محمدپور که امسال رقم خورد ایران در المپیک لندن 5 طلا کسب کرده است. اگر از این دست بیدقتیها نبود، شک نکنید که در 2016 ریو نتایج با الان خیلی فرق میکرد. در لندن از رتبه 51 به 15 رسیدیم. این دوستان با تقویت خودباوری در جوانان لایق باید تلاش میکردند، حداقل رتبه 15 را حفظ کنند. خیلی راحت میتوانستند این کار را انجام بدهند. با اینکه در ریو 10 رتبه تنزل کردیم اما آمادگی بچهها طوری بود که با این همه بیتدبیری، امید داشتیم مدال بیشتری گرفته شود. اگر نتایج لندن تصادفی بود باید در ریو برمیگشتیم به ردههای قبل از لندن. یعنی در یکی از ردههای 48، 49 یا 50. در حالی که الان هم به رنکینگ 15 خیلی دور نیستیم. به نظر من گودرزی در این
فرصت مهم ورزشی باید کنار بچهها و مربیان در ریو میبود تا اسباب دلگرمی و حمایت از آنان فراهم میشد. واقعا موثر هست؟ من خاطرهایی را از دوره قبل میگویم تا بیبنید آیا موثر هست یا نه. برای روحانی ورزش و جوانان اهمیتی ندارد بفرمائید. یادم میآید در لندن وقتی کشتیگیران ما دو طلا گرفتند زمزمههایی از قول اطرافیان مارتینیتی رئیس وقت فدراسیون جهانی کشتی مطرح شد که برای ایران بس است. ابتدا گفتیم این حرفها یعنی چه؟ در اینجا شجاعت، فن و قدرت باید موثر باشد؛ سهمیهای که نیست. برخی میگفتند به هر حال اینجا مدالها را تقسیم میکنند و از این قبیل حرفها. به همراهانم گفتم گرچه این حرف غیر حرفهای است اما باید مراقب بود چون وقتی اتفاقی افتاد دیگر گذشته است. مانند آنچه در این دوره سر بهداد سلیمی آمد و ما از یک طلای حتمی محروم شدیم. گفتم انشاء الله که این کار را نمیکنند اما میشود تا حدی این مسئله را تعدیل کرد. واقعا برای رفع این خطر احتمالی هر فرصتی را در صبحانه یا ناهار و... بهانه میکردیم و با مارتینیتی هم خودم و هم دوستان مشترکمان وارد مذاکره میشدند. از زحمت بچهها و انتظار ملت ایران میگفتیم که نکند این شایعه
محقق شود. در همین جا یاد کنم از مرحوم خطیب که به عنوان رئیس فدراسیون کشتی ایران بسیار پر جوش در صحنه بود. در همان روزها جدول مسابقات طوری شد که باید کشتی گیر ما برای کسب مقام باید با کشتی گیر آذربایجان بر روی تشک میرفت. دوستان گفتند علیاف رئیس جمهور آذربایجان خودش در اینجا حاضر و ممکن است اعمال نظر یا بین ما برای این رقابت اختلاف ایجاد شود. خودم را به عنوان وزیر ورزش ایران به علاف معرفی کردم. ضمن ابراز رفاقت و دوستی دو کشور توضیح دادم که ما دو کشور همسایه و همکیش و هم مذهب هستیم و هر کدام برنده شوند جوانان ما حساب میشوند و فرقی ندارد چه کسی برنده شود. ما با هم فضای قهرمانانمان را به سمت سلوک و دوستی تقویت کنیم. با این کار زمینه آرامش برای توفیق بچهها فراهم شد. پس باید قبول کنیم این مسائل به تجربه اجرایی قوی نیاز دارد. باید در محل باشید و ببینید. وقتی با بعضی از مربیان از جمله محمدبنا صحبت میکردم، مثلا میگفتم رئیس جمهور سلام رساند و گفت دَم شما گرم. با اینکه خودشان هم انگیزه داشتند، واقعا شارژ میشدند. با انرژی زیاد بالای سر تیم میرفتند. رئیس جمهور آن کشور برای دلگرمی ورزشکارانشان در المپیک حاضر
میشود. حالا در ایران و در این دوره اساسا برای آقای روحانی ورزش و جوانان مهم نیست. وزیر مربوط هم حضور ندارد. این هنر نیست که کسی از وظایفش شانه خالی کند بعد توجیه کند که من سفر خارجی نرفتم. این جور خطاها و توجیهات قابل جبران نیست. درایت و مدیریت باید در صحنه انجام شود. به جایش معاونان و مشاوران گودرزی برای سفر رفتن صف کشیده بودند. حالا ممکن است کسی مشکل جسمی داشته باشد و نتواند سفرهای طولانی را تحمل کند و از این قبیل مسائل. این یک بحث دیگر است ولی نباید آن را وارونه جلوه داد. تعداد زیادی نماینده مجلس بدون اینکه تاثیری داشته باشند با هزینه سنگین به ریو برده میشوند. چهار سال یک بار بزرگترین رویداد جهانی در حال برگزاری است؛ مگر میشود نفر اول ورزش کشور در آن محل حضور نداشته باشد؟ مگر میشود از راه دور هدایت این کار بزرگ را برعهده گرفت ؟ شما شاهد بودید با همه خصوصیات و روحیات علیآبادی، با سلوک تمام و رفاقت بهترین شرایط را در لندن پیش بردیم. چون ما هر دو بزرگی این ملت را آرزو داشتیم. یکی از بزرگترین خطاها این است که افراد کوچکی بر امور بزرگ گمارده شوند کلا به نظر میرسد گودرزی در زمانِ اشتباه در جایِ اشتباه
قرار گرفت و در نهایت مجبور به استعفا شد. این موضوع به فهم و درایت رئیس جمهور مربوط است. چهار پنج نفر به عنوان وزیر ورزش معرفی شده بودند و مجلس صلاح ندانست. در حد درکی که رئیس جمهور از این ساختار ورزشی داشت که حتما باید یکی از عوامل فکری سیاسی جناح اصلاحات باشد. شاید چارهای هم نبود که بالاخره این سیستم معطل نماند. آنچه بدیهی است اینکه افرادی باید در راس وزارت ورزش قرار بگیرند که قبل از حضورشان در این رده اجرایی، تجربه بالای مدیریتی داشته باشند. به لحاظ علمی در همه جای جهان پذیرفته شده و بدیهی است که سمت وزارت، یک پست کاملا مدیریتی و سیاسی به عنوان درک کلان است. خواه وزارت ارشاد باشد یا خارجه یا ورزش یا کشاورزی. سطوح حرفهای طبقات میانی و کارشناسی مدیریت است. این امر بدیهی در ورزش کشور از قبل از انقلاب تا حالا مورد توجه بوده لذا هیچ کدام از روسای تربیت بدنی از بدنه حرفهای ورزش نبودهاند. کما اینکه هیچ کدام از وزرای کشاورزی یا راه و... توقع نبوده که از درون حرفهای کشاورزان یا مثلا رانندههای خبره باشند. موضوع مدیریت کلان کشور است. افرادی باید بیایند که پیش از ورود به آن تجربیات مدیریتی این سطوح را داشته
باشند. مسائل کلان مدیریتی و روابط نظام را شناخته باشند. سرنوشت کشور را نمیشود با آزمو و خطا پیش برد و با افرادی به این ابعاد در این چنین جایگاههای بزرگ ریسک کرد. قصد جسارت ندارم اما یکی از بزرگترین خطاها این است که افراد کوچکی بر امور بزرگ گمارده شوند. تا به حال با گودرزی دیداری داشتید؟ خیر، اساسا از قبل هم او را ندیده بودم. به عنوان کسی که این وزارتخانه را راه اندازی کرده بودم، واقعا نگران سرنوشت آن بوده و هستم. همین قدر که بعد از بنده، تعداد زیادی از افراد بعنوان وزیر نتوانسته بودند رای اعتماد بگیرند، همین که با این شرایط یکی سکان را بدست گرفت تا این ساختار اجرایی کشور از بلاتکلیفی نجات پیدا کند، فرصت است. برایش دعا کردم و واقعا اگر کمکی هم میخواست دریغ نمیکردم ولی تمایلی دیده نشد که تجارب گذشته هم لحاظ شود. زمانی مطلع شدم مادر گودرزی به دیار باقی شتافته است. تمایل داشتم جهت تسلیت در مجلس ترحیم مادرشان شرکت کنم. مراسمی در مسجد وزارتخانه برگزار شد و من هم رفتم. تسلیت گفتم بعد متوجه شدم قبل از خداحافظی ما وی، مجلس را ترک کرده است. ادب حکم میکند صاحب عزا تا حضور آخرین نفر در مجلس صبر کند. در هر صورت
انجام وظیفه بود و در چنین شرایطی نباید دیدگاههای سیاسی را دخیل کرد. حضور نوامیس مردم آن هم با ادبیاتی که در بعضی از تماشاچیها دیده میشود درست نیست بحث ورود بانوان به ورزشگاهها تا زمان شما مطرح بود اما محمد عباسی به عنوان وزیر ورزش و جوانان کوتاه آمد و از حضور بانوان در ورزشگاه تا به همین امروز جلوگیری شد. در خصوص این موضوع صحبت کنید. اینطور نیست. در مسابقات فوتبال از اول هم حضور بانوان مرسوم نبوده است. گاهی در غیر از مسابقات فوتبال مانند بسکتبال یا والیبال و ... چنین اتفاقاتی رخ میداد. قبل از این چند سال گذشته تیم ملی ما به جامجهانی نرفته بود و عمدتا سالنهای مسابقات داخلی بود و دیدارهای با تعداد تماشاگران کمی برگزار میشد. پیش آمده که چند نفر از خانوادهها یک گوشهای نشسته و بازی را تماشا میکردند اما وقتی مسابقات در یک سالن دوازده هزار نفری، به صورت جهانی برگزار میشود، تعداد افراد بیش از بیست هزار نفر در صف متراکم هستند، حتما حضور نوامیس مردم آن هم با ادبیاتی که شما در بعضی از تماشاچیها در زمان بازی دیدهاید درست نیست. ادب، مکتب، تدبیر و عقل حکم میکند که شما ابتدا بسترهای لازم فرهنگی و
زیرساختی آن را فراهم کنید. برای انتخابات فدراسیون والیبال، حراست وزارت ورزش، مخالف حضور داورزنی بود، اما شما پای او ایستادید و اعلام کردید که باید در انتخابات شرکت کند، چرا؟ خاطرم نیست. اگرهم بوده واقعا مسائلی نبود که مانع حضور یک نیروی با تجربه آن هم در آستانه انجام یک کار بزرگ شود. کار بزرگی را برنامهریزی کرده بودیم که تیم ملی والیبال ما به لیگ جهانی برود. در زمان ثبت نام از نامزدهای انتخابات، مواردی مطرح شد. وقتی متوجه شدم، آن را پیگیری کردم. یک وقتی حراست دلایلی دارد. مانند نامههایی که نهادهای ذیصلاح در مورد بعضی از فدراسیونها از قبیل فدراسیون شنا به ما ارائه کردند؛ در این حالت چارهای به جز رعایت آن نداریم اما در اینجا شرایط اینطور نبود لذا لازم بود خودم ورود کنم. اگر در کشتی و والیبال دقت و تدبیر لازم نمیشد، چه بسا که امروز در جایگاه کنونی نبودیم. پس من همان آدمی هستم که در کشتی تغییر را تشخیص دادم اما در والیبال دیدم که صلاح ادامه همکاری است و خدا را شکر نتیجه هم گرفتیم. در خصوص فروش ساختمان کمیته ملی المپیک در گاندی چه توضیحی دارید؟ شاید یکی از اقدامات ناچسب هیئت اجرایی کمیته ملی المپیک
قبلی، همین اقدام شبهه ناک بود و من هم اعتراض کردم. مطلع شدیم که این ساختمان به یک شرکت واهی فروخته شد و مراجع ذیربط باید پیگیری میکردند. بهتر است در این مورد بیشتر صحبت نکنیم.