عملیات انتحاری برای تسویه‌حساب میلیاردی

مرد افغان برای گرفتن طلب یک میلیارد تومانی‌اش از مدیر شرکت ساختمانی، ۲ نقشه عجیب آدم‌ربایی و انفجار انتحاری کشید اما نقشه‌‌های او با سرنوشت‌های عجیب‌‌تری روبه‌رو شد.

کد خبر : 581194

روزنامه همشهری: مرد افغان برای گرفتن طلب یک میلیارد تومانی‌اش از مدیر شرکت ساختمانی، ۲ نقشه عجیب آدم‌ربایی و انفجار انتحاری کشید اما نقشه‌‌های او با سرنوشت‌های عجیب‌‌تری روبه‌رو شد. اين مرد كه حدود 5سالي مي‌شد در جريان ساخت يك پروژه مسكوني مشغول به‌كار بود، در طول اين سال‌ها حدود يك ميلياردتومان از مدير شركت طلبكار شد و مي‌خواست هرطور شده او را ببيند تا درباره طلبش حرف بزنند اما موفق نمي‌شد. چرا كه منشي آقاي مدير مدام امروز و فردا مي‌كرد و به او وقت ملاقات نمي‌داد. مدتي از اين ماجرا گذشت و مرد افغان وقتي ديد قادر به ديدن مدير نيست فكري به ذهنش رسيد. او 4نفر از هموطنانش را اجير كرد تا منشي شركت را گروگان بگيرند تا از اين طريق بتواند با آقاي مدير وارد مذاكره شود. آدم‌ربايي اشتباهي مرد افغان تصور مي‌كرد نقشه بي‌نقصي طراحي كرده است. او حدود 3‌ماه قبل 4آدم‌رباي اجير شده را سوار بر خودروي پرشياي خود كرد و همگي راهي محل زندگي خانم منشي شدند. آن روز خانم منشي سوار خودروي آژانس شده بود تا به محل كارش برود. مرد افغان به محض ديدن او، از ماشينش پياده شد و با نشان دادن خودروي آژانس به همدستانش، ماشين خود را در اختيارشان قرار داد تا آنها نقشه گروگانگيري را عملي كنند. او اما فراموش كرد به آنها بگويد كه گروگان كداميك از سرنشينان خودروست. همدستان اين مرد به تعقيب خودروي آژانس پرداختند و كمي آن طرف‌تر جلوي ماشين پيچيدند و راهش را سد كردند. گروگانگيران از ماشين پياده شدند و خانم منشي با ديدن آنها، به تصور اينكه قصد زورگيري دارند، از ماشين پياده شد و فرار كرد. مردان افغان نيز به خيال اينكه راننده آژانس همان كسي است كه قرار است گروگان گرفته شود، به او حمله كردند، دست و پايش را بستند و وي را داخل صندوق عقب خودروي خودش گذاشتند، او را به سمت كرج بردند و با طراح نقشه تماس گرفتند اما مرد افغان وقتي شنيد اشتباهي راننده را ربوده‌اند به‌شدت عصباني شد و از همدستانش خواست او را رها كنند. بمب ساعتي مرد افغان وقتي اين نقشه‌اش نگرفت، دومين سناريوي خود را براي تسويه‌حساب با مدير شركت طراحي كرد. او با چند رشته سيم، ساعت و پلاستيك، بمبي قلابي ساخت و آن را به كمر خود بست. سپس راهي شركت شد و با نشان دادن بمب دست‌ساز، مدعي شد كه بمب ساعتي است و هر لحظه كه بخواهد مي‌تواند دكمه‌اش را فشار داده و آنجا را منفجر كند. او اصرار داشت كه هر طور شده بايد مدير شركت را ببيند؛ در غير اين‌ صورت خودش را منفجر مي‌كند و جان همه را مي‌گيرد. كاركنان شركت كه وحشت كرده بودند با پليس تماس گرفتند و نيم ساعت بعد با حضور مأموران چك و خنثي‌سازي بمب، متهم دستگير شد. مأموران پس از بررسي متوجه شدند كه بمب واقعي نبوده و او فقط با بستن چند رشته سيم و ساعت، قصد ترساندن كاركنان شركت را داشته است. طلب ميلياردي با دستگيري متهم، وي ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و وقتي پيش روي قاضي آرش سيفي قرار گرفت به نقشه آدم‌ربايي و انفجار انتحاري براي ترساندن رئيس شركت و گرفتن طلبش اقرار كرد. او گفت كه همه اين‌ كارها را انجام داده تا بتواند با مدير شركت تسويه‌حساب كند. پس از اعترافات متهم، وي در اختيار اداره آگاهي قرار گرفت اما پيش از آن در گفت‌وگو با همشهري به بيان جزئيات حادثه پرداخت. چه شد كه فكر انفجار و عمليات انتحاري به سرت زد؟ راستش سال‌ها بود كه من براي مدير شركت كار مي‌كردم. خودم پيمانكار هستم و در پروژه 800واحدي كار مي‌كردم. براي شروع كار 550ميليون تومان هم خودم سرمايه گذاشتم. ما يك تيم بوديم كه پس از انجام 90درصد از كار، مدير شركت تنها بخشي از پول را پرداخت كرد. در مجموع طلب ما بالاي 3ميليارد تومان بود كه 2ميليارد تومان آن را پرداخت كرد. اما هنوز يك ميليارد تومان بدهكار بود كه اصلا اطرافيانش اجازه نمي‌دادند من مدير را ببينم تا درخصوص طلبم صحبت كنم. من هم 3‌ماه پيش نقشه گروگانگيري كشيدم. مي‌خواستم با ربودن منشي شركت، آقاي مدير را براي تسويه‌حساب تحت فشار قرار دهم اما همدستانم اشتباهي راننده آژانس را ربودند. اين شد كه نقشه عمليات انتحاري كشيدم تا شايد از اين طريق اجازه دهند مدير را ببنيم. بمب قلابي را چطور تهيه كردي؟ خودم آن را ساختم. چند رشته سيم و ساعتي كوچك خريدم تا آنها فكر كنند يك بمب ساعتي است. چرا به جاي اين كارها به مدير شركت زنگ نمي‌زدي؟ هزار بار زنگ زدم و بارها به شركت رفتم اما موفق نمي‌شدم او را ببينم. بعد از ماجراي گروگانگيري هم از ترسم به افغانستان رفتم. مي‌ترسيدم گير بيفتم و نتوانم مدير را ببينم. 3‌ماه آنجا بودم و فكر كردم تا اينكه 2هفته قبل به تهران برگشتم و با ساخت يك بمب قلابي وارد شركت شدم. پيش از رسيدن پليس مدير را ديدم و برايش همه‌‌چيز را توضيح دادم. او گفت اطرافيانش حسابرسي كردند و گفتند تنها 30ميليون تومان از طلبم مانده است. اما من يك ميليارد تومان از او مي‌خواستم و به همه اطرافيانم بدهكار بودم. با اين حال به من قول داد كه حساب‌ها را بررسي مي‌كند و طلبم را مي‌پردازد كه در همين هنگام مأموران رسيدند و دستگير شدم. سابقه داري؟ نه. من از 5سالگي با خانواده‌ام به تهران آمدم و از كودكي براي زندگي‌ام زحمت كشيدم و كار كردم. هرگز خلافي مرتكب نشدم و همه اينها هم به‌خاطر رسيدن به يك ميليارد پولي بود كه از 5سال قبل از مدير شركت طلب داشتم. زندگي‌ام به‌خاطر اين پول نابود شده و به همه بدهكار هستم. حالا هم بايد به زندان بروم و فكر نمي‌كنم حالا حالاها به پولم برسم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: