روزنامه اعتماد: در همه جاي جهان كمابيش بحرانهاي منطقهاي هست. هركدام نيز ريشه خاص خود را دارد، هرچند دستيابي به منابع اقتصادي بخش اصلي اين ريشههاي بحران هستند، ولي اگر ادعا شود كه اصليترين ريشه بحران خاورميانه منبع اقتصادي و سياسي نفت است، سخني به گزاف گفته نشده است. چه آن زماني كه غربيها نفت را در منطقه كشف كردند و بساط خود را پهن كردند تا دستيابي انحصاري خود را به نفت تضمين كنند و چه زماني كه دولتهاي استبدادي يا شبه سوسياليست قومي يا سلفي منطقه با اتكاي به درآمدهاي نفتي خود را تقويت كردند و وارد جنگهاي منطقهاي و توسعهطلبانه شدند.
در اين ميان عربستان اكنون وضعيت خاصي دارد. زيرا با صدور ميليونها بشكه نفت در روز و درآمدهاي افسانهاي و نيز ضعف مصر، سوريه و عراق، يكهتاز ميدان شده است. نخستين گام بلند عربستان در دخالتهاي منطقهاي را در پاكستان و افغانستان شاهد بوديم؛ كه طالبان و القاعده ريشه در آموزههاي سلفي و پولهاي عربستان در اين منطقه داشتند. موفقيت آنان در افغانستان موجب شد با انگيزه بيشتري گام بردارند و آموزههاي خود را به كل جهان اسلام بسط دادند.
آنان تا زماني كه ضعيف و از جانب دولتهاي چپ منطقه در معرض خطر قرار داشتند، وابستگي خود را به غرب افزايش دادند و در يك اتحاد استراتژيك با غرب قرار گرفتند. مبارزه عليه شوري سابق در افغانستان و جلوگيري از نفوذ كمونيسم، و مبارزه با دولتهاي چپ منطقه وجه مشترك آنها با غرب بود. به همين دليل هم امريكا و غرب در ابتدا از طالبان و حتي القاعده حمايت ميكردند، و فقط هنگامي از آنان روي برتافتند كه اقداماتشان عليه امريكاييها نيز گسترش يافت. اتفاقي كه در اين مرحله رخ داد وابستگي متقابل غرب با رژيمهاي مذكور و به طور مشخص عربستان بود. به عبارت ديگر از اين مرحله به بعد سياست منطقهاي غرب به گروگان سعودي در آمده بود. اشتباهات غربيها نيز اين فرآيند را تقويت كرد.
تداوم اين سياست را در سوريه و يمن بهتر از هر جاي ديگر ميتوان ديد. غربيها اكنون در حال پرداخت هزينه كارهاي گذشته خود در حمايت از عربستان هستند. نه تنها غرب بلكه شوراي امنيت و سازمان ملل متحد نيز به گروگان سياستهاي منطقهاي عربستان در آمدهاند به طوري كه دبيركل آن به صراحت از اين وضع ابراز شرمساري ميكند؟ چگونه ممكن است كه يك رژيم به خود اجازه دهد كه در قرن ٢١، مجلس ختم مردم عادي را بمباران كند و نزديك به هزار نفر را كشته و زخمي كند و آه از نهاد هيچ نهاد بينالمللي برنيايد؟ غربيها خيلي خوشحال شدند كه نوار افشاگرانهاي از اظهارات ضد زن ترامپ منتشر شد كه به عنوان خبر اول جهاني آن را جا انداختند و خبر بمباران مردم يمن را به حاشيه بردند.
ولي به نظر ميرسد كه عمر همنشيني با اين سوگلي سلفي به مرور در حال به سر آمدن است، و اين همنشيني براي غرب چون گذشته بيهزينه يا كمهزينه نيست. نخستين علامت خطر براي اين همنشيني در جريان ١١ سپتامبر رخ داد كه تقريبا همه دستاندركاران آن حمله تروريستي از سعوديهاي سلفي بودند. صداي اين زنگ خطر بلند بود ولي اين صدا به سرعت ميان ناقوس جنگ در افغانستان و سپس عراق گم شد و شنيده نشد. در همين شرايط بود كه عربستان نخستين شكست منطقهاي خود را در جريان عراق تجربه كرد. آنان كه گمان ميكردند پس از صدام رژيمي متمايل به آنان در مصدر امور قرار ميگيرد، به يكباره نااميد شدند و كوشيدند امريكا را در تقابل با ايران قرار دهند و به قول پادشاه سعودي از امريكا بخواهند كه سر مار (ايران) را قطع كند. ولي حوادث منطقهاي كه در ابتدا به نفع عربستان در جريان بود يكباره روي ديگر خود را نشان داد. آنان كه گمان ميكردند با حمايت غرب ميتوانند اسد را سرنگون كنند و امريكا را به جان ايران بيندازند، متوجه شدند كه سياست منطقهاي غرب از اشتباهات گذشته درس گرفته و با ايران به تفاهم كلي رسيدند و در سوريه نيز جريان امور تغيير كرد.
اشتباه بعدي سعوديها اين بود كه به يك كشور فقير عرب حمله كردند و اكنون ١٩ ماه است كه بدون انقطاع آن را بمباران ميكنند. جنايات سعودي حتي موجب شرمساري دبيركل سازمان ملل شده است و هنوز نيز دستاورد قابل توجهي نداشتهاند، جز اينكه شهرهايشان به وسيله يمنيها گلولهباران و موشكباران ميشود!
ضربه بعدي را در جريان جاستا يا همان قانون مبارزه با تروريسم در كنگره امريكا خوردند كه با وجود وتوي اوباما، كنگره اين وتو را رد كرد و عجيب اينكه در مجلس سنا به جز يك نفر بقيه عليه وتوي اوباما راي دادند. و عربستان مانده است كه چگونه ميتواند تهديد خود را درباره خارج كردن سرمايه و پولهايش از امريكا عملي كند؟
عربستان مركز آينده بحران منطقه خاورميانه است. سياستهاي آن از يك سو مبتني بر نفت و درآمدهاي نجومي آن و از سوي ديگر همپيماني با غرب بوده است. برآورد شده كه بودجه جاري اين كشور تا ٧٥ درصد وابستگي به درآمدهاي نفتي دارد. به علاوه توسعه محافظهكارانه داخلي براي اجتناب از عوارض يك توسعه عميق، ركن ديگر اين سياست بوده است. ولي هر سه ركن اين سياست در حال تغيير است.
درآمدهاي نفتي در حال كاهش است و اگر نخواهد كاهش دهد، بايد به افزايش درآمد كشورهاي ديگر مثل ايران، روسيه و عراق نيز تن دهد كه اين نيز مشكلزاست. همپيماني با غرب به دليل مسائل پيشآمده در زمينه تروريسم و نيز تعارض توسعهطلبي و تنشآفريني روزافزون براي توسعه عميق اجتماعي و اقتصادي آن را از درون نيز دچار چالش خواهد كرد. چالش عربستان به سرعت كشورهاي ديگر منطقه خليج فارس را متاثر ميكند.
اين اتفاق شايد امروز و فردا رخ ندهد، ولي نشانهها حاكي از تداوم روند رسيدن به آن است. ظاهرا سوگلي سلفي بيش از آن در حال پير شدن است كه بتواند نظر ديگران را جلب كند.