آه کفترچاهی جان شکارچی را ته چاه گرفت

عملیات نجات برای جان مرد جوانی که برای شکار کفترچاهی ها به داخل چاه رفته بود با مرگ وی پایان گرفت.

کد خبر : 577043
رکنا: بامداد یک شب تابستانی خبری مبنی بر سقوط یک جوان به چاهی در بیابان‌های منطقه تاج آباد را دریافت کردیم. بلافاصله من و همکارم -محمد خسروی - از پایگاه قطران راهی محل حادثه شدیم. در طول مسیر اطلاعات جدید را از طریق مرکز دریافت می‌کردیم تا با اشراف کامل‌تر وارد عملیات شویم.
آن‌طور که مرکز اعلام کرد، تماس گیرنده با برادرش برای شکارکفتر چاهی رفته بودند که بعد از روشن کردن آتش برای غافلگیری پرنده‌ها، یکی از برادران آتش گرفته و در تقلای فرار از شعله‌ها درچاه‌ها سقوط می‌کند.
از آنجا که پس ازسقوط فرد آسیب دیده هیچ صدایی ازاوشنیده نمی‌شد به همین خاطر در تاریکی نیمه شب هیچ ردی از او وجود نداشت.وقتی به محل رسیدیم،
مرد جوانی را دیدیم که شوکه و مضطرب به این سو و آن سو می‌دوید و در حالی که هیچ نشانی از برادرش نداشت با فریاد و گریه و زاری سعی می‌کرد او را پیدا کند.
من و همکارم در نخستین اقدام سعی کردیم مرد جوان را آرام کنیم تا بتوانیم ارزیابی دقیقی از حادثه و محل داشته باشیم اما او مدام فریاد می‌زد: «او دوید و داخل چاه افتاد.»یک نگاه کوتاه به دور و برمان کافی بود تا بدانیم با آن همه چاه در بیابان چه کار سختی پیش رو داریم. بلافاصله موضوع را با مرکز مطرح کردیم و برای حضور نیروهای امدادی و پلیس هماهنگی‌های لازم انجام شد.
با رسیدن نیروی کمکی عملیات گشت به صورت گروهی آغاز شد. همه نیروهای حاضر با جان و دل کار می‌کردند و در تیم‌های 2 نفره با نورافکن و چراغ پیشانی مشغول جست‌و‌جودر چاه‌ها بودند. ابتدا در مسیری که مرد هراسان می‌گفت محدوده‌ای به شعاع 5 کیلومتر را مورد جست و جو قرار دادیم اما وقتی نتیجه‌ای نگرفتیم محدوده جست‌وجو را گسترده‌تر کردیم.
شاید حدود سه ساعتی از عملیات گذشته بود که ناگهان یکی از جست‌وجوگران فریاد زد: «اینجا است، پیدایش کردیم.» چاه در مسیری خلاف آنچه مرد جوان گفته بود قرار داشت اما نمی‌شد به او خرده‌ای گرفت. شرایط به قدری بحرانی بود که شاید هر کسی هم جای او بود دچار این اشتباه می‌شد.با پیدا شدن فرد آسیب دیده بسرعت وارد عمل شدیم اما قربانی که پس از آتش گرفتن بدنش به داخل چاه افتاده بود، به خاطر شدت سوختگی و ضربه ناشی از سقوط در دم جان باخته بود ونمی توانستیم کاری انجام دهیم.
صحنه بسیار تلخی بود. جسد مرد داخل چاه بشدت سوخته بود و برادر جوانش که همچنان در شوک از دست رفتن او بود، در کنار چاه با صدای بلند گریه سر داده بود و دائم برادرش را صدا می‌کرد و می‌گفت: آه کبوترها ما را گرفت و...
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: