کمک نکردن دموکراسی غربی به ثبات کشورهای خاورمیانه
دکتر ابراهیم عباسی معتقد است ظواهر دموکراسی غربی ثبات را به کشورهای خاورمیانه بر نمی گرداند، زیرا این کشورها دارای بنیان های اجتماعی خاص خود هستند.
کد خبر :
576001
خبرگزاری مهر: سال هاست قلب زمین زخم خورده از جنگ های پیاپی است و هر روز لشکر ناامیدان این منطقه بزرگ تر می شود. بحران پشت بحران. جنگ پشت جنگ و انگار فرصت فکر کردن در این میدان جنگ بزرگ از همه گرفته شده است. راستی دلیل این همه بحران وادامه آنها چیست؟ این موضوع را با «دکتر ابراهیم عباسی» استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز به بحث گذاشتیم که در ادامه می آید.
برخی از تحلیلگران معتقدند، تداوم و طولانی شدن بحران های خاورمیانه از جمله بحران سوریه ناشی از ساختار نظام بین الملل است. به این معنا که به علت نبود قدرت هژمون و تکثر در قطب بندی در ساختار نظام بین الملل هیچ قدرت فائقه ای که بتواند یک نظام هژمونیک را اداره کند وجود ندارد. نظر شما در این ارتباط چیست؟
تا چند دهه گذشته می توانستیم بگوییم که ساختار نظام بین الملل بر بحران های منطقه ای تاثیر زیادی دارد و متغیر اصلی است. این نظریه مربوط به قرن بیستم تا دهه 1960 و 1970 میلادی است. اما در حال حاضر تحولاتی در جهان به وقوع پیوسته که باید جهت بررسی بحران های منطقه ای بر هر سه سطح تحلیل بین المللی، منطقه ای و محلی توجه کنیم.
امروزه اقتصاد نیز متغیر مهمی است که باید مد نظر قرار گیرد. ما باید به سطح ملی - فرهنگ سیاسی، سطح سواد و آگاهی مردم و ارتباط آنها با جهان خارج - توجه ویژه داشته باشیم. به نظر من در مورد بحران سوریه و بحران های خاورمیانه، نظام بین الملل تاثیرگذار است اما سایر متغیر ها هم نقش دارد.
در اینجا باید گفت که اخیرا نظام بین الملل و قطب های قدرت در مقابل تحولات منطقه ای زمانی که بدانند توان کنترل اوضاع را ندارند، مقاومت نمی کنند. وقتی تحولات ایجاد شد سعی می کنند آنها را کنترل کنند. مثلا در لیبی کشورهای بزرگ وقتی متوجه شدند نمی توانند کنترل اوضاع را داشته باشند، مقاومت نکرده و این کشور را رها کردند. آنها حتی نتوانسته اند جایگزین مناسبی در لیبی بیابند.
خیزشهای عربی نشان از این موضوع داشت که مقوله امنیت انسانی موضوع مهمی است. آیا شما معتقد هستید که امنیت انسانی باید پارادایمی مورد توجه نخبگان سیاسی این کشورها باشد؟ آیا نخبگان به مطالبات مردمی ذیل امنیت انسانی تن خواهند داد؟
تا به حال در صحنه خاورمیانه بیشتر امنیت سخت افزاری و امنیت انرژی مهم بوده است. اما تحولاتی در این منطقه به وقوع می پیوندد که بر مفهوم امنیت تاثیر گذاشته و یادآور امنیت انسانی در نظریه «بوزان» است.
«بری بوزان» در سال 2003 و قبل از وقوع بهار عربی بر امنیت انسانی تاکید کرده است. اهمیت امنیت انسانی را در خاورمیانه بعد از بهار عربی به وضوح مشاهده می کنیم. حکمرانی خوب، سطح سواد، سطح رفاه جوامع انسانی شاخص های امنیت انسانی هستند که در انقلاب های عربی نقش داشتند. در تونس بالا رفتن سطح اگاهی مردم و شکاف بین انتظار و واقعیت باعث ایجاد بحران شد.
بنابراین نخبگان باید به مقوله امنیت انسانی توجه کنند چون نقش بسیار زیادی در شکل گیری بحران های منطقه ای دارند. حتی کشورهای غربی هم اخیرا به امنیت انسانی در خاورمیانه توجه کرده اند. به عنوان مثال بانک جهانی در حال حاضر بحث توسعه پایدار را در خاورمیانه به پیش می برد. یکی از شاخص های توسعه پایدار حکمرانی خوب و رابطه خوب بین دولت و مردم و انجام پروژه های مشترک اقتصادی مهم مردم با دولت ها است.
در مورد توجه نخبگان در خاورمیانه به مقوله امنیت انسانی باید گفت نخبگان این کشورها هنوز در چارچوب امنیت سخت افزاری پیش می روند. اما بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و اتاق های فکری در زمینه امنیت انسانی در خاورمیانه متون مختلفی منتشر می کنند. نخبگان در خاورمیانه نهایتا مجبور هستند به امنیت انسانی تن داده و آن را در نظر گیرند.
در حالی که ثبات متحدان برای امریکا در اولویت است، چگونه این کشور می تواند میان مطالبات مردمی (امنیت انسانی) و امنیت دولتی (state security) پیوند برقرار کند؟ آیا اساسا در جوامع بسته خاورمیانه چنین پیوندی می تواند برقرار شود؟
استراتژی غرب در خاورمیانه در زمینه دموکراسی نوعی جابجایی آرام است. هانتیگتون در این ارتباط می گوید، معمولا دموکراسی ها یا با انقلاب ها یا همراه با اصلاحات می آیند. اگر دموکراسی در نتیجه انقلاب وارد جامعه شود، به دیکتاتوری ختم می شود.
بنابراین کشورهای غربی تنها راه ورود دموکراسی به خاورمیانه را جابجایی و اصلاحات آرام می دانند. مثلا امریکا سعی کرده است در این کشورها دموکراسی نیم بندی را ایجاد کرده و دموکراسی را به عنوان پروژه ای در خاورمیانه به آرامی و کنترل شده پیش ببرد. در حالت کلی آمریکا در وهله اول به امنیت ملی این کشورها اهمیت می دهد سپس به مقوله دموکراسی توجه می کند. مثلا در کویت توانسته برخی اصول دموکراسی را پیاده کند یا در عربستان مجلس مشورتی ایجاد کند. اما باید گفت که امنیت انرژی و امنیت رژیم صهیونیستی برای امریکا در خاورمیانه مهم است و در مرحله بعد به امنیت انسانی در این کشورها توجه می کند.
ما خاورمیانه را نباید جوامع بسته بدانیم. اینطور نیست که اگر دموکراسی از غرب وارد شود، ثبات در این کشورها ایجاد می شود. اگر به گذشته خاورمیانه برگردیم می بینیم که این منطقه در گذشته ساختارهای اجتماعی خاص خود را داشته و مهد تمدن های بزرگ بوده است. در این منطقه ادیان مختلف یهودی، مسلمان و مسیحی کنار یکدیگر به صورت مسالمات آمیز می زیسته اند. اما از زمانی که دموکراسی و توسعه به صورت نخسه پیچی و تجویزی وارد خاورمیانه شد، فضای این منطقه معما گونه و امنیتی شد.
ما در گذشته در خاورمیانه گروههایی داشته ایم که با یگدیگر گفتگو می کردند. نیازهای یکدیگر را برطرف می کردند و صلح گرم میان کشورها حاکم بود. این گروهها به امنیت انسانی توجه می کردند. بنابراین امنیت انسانی در گذشته در خاورمیانه وجود داشته است. بنیان های اجتماعی در منطقه خاورمیانه وجود دارند و ما باید این بنیان ها را بر مبنای حقوق انسانی مبتنی بر اصول و آیین خاورمیانه بازسازی کنیم. در این صورت می توان مشکل امنیت در خاورمیانه را حل کرد و جلوی افراط گرایی در منطقه را گرفت.