باید و نبایدهای ازدواج سالمندی

بنا به گفته اغلب جامعه‌شناسان و روانشناسان ازدواج سالمندان یکی از راه‌های افزایش سطح کیفیت زندگی‌ آنهاست، امید به زندگی را درمیان آنها افزایش می‌دهد و به بهبود شرایط زندگی‌شان کمک شایانی نیز می‌کند.

کد خبر : 574837
شهروند: عادت هر روزش بود، اینکه صبح‌ها آفتاب نزده از خواب بیدار شود و بعد آنقدر زل بزند به آسمان تا هوا روشن شود و اهالی خانه بیدار. زهرا خانم ٧٢ساله ا‌ست و این آبان که بیاید، می‌شود ٨سال که شوهرش رفته و او را تنها گذاشته. بعد ازشوهرش دوسالی را تنها زندگی کرد، اوایل هرهفته یکی از بچه‌ها یا نوه‌ها می‌آمدند سراغش و بهش سر می‌زدند و بعد هم که گرفتاری بیشتر یقه بچه‌هایش را گرفت، او بود که میهمان خانه‌هایشان می‌شد، از چند روز تا نهایت یک هفته. خانه دخترها کمتر و خانه پسرها بیشتر. سال سوم که رسید، بچه‌ها شکایت کردند از سختی و دوری راه، از اینکه مجبور بودند هرهفته از کار و زندگی‌شان بزنند و مامان زهرا را از ورامین بیاورند تهران و بعد هم برش گردانند خانه‌ خودش. صبح یکی از روزهای اردیبهشت لوازم ضروری را بار نیسان زدند و بقیه هم شد قسمت سمساری و انباری. حاصل 50سال زندگی مشترک با شوهرش را آوردند تهران و انداختند گوشه انباری کارگاه خیاطی یکی از بچه‌هایش. خودش هم شد میهمان هر روزه‌شان. اوایل راضی بود به نزدیک‌ترشدن به اینکه حالا هرهفته بچه‌هایش مجبور نیستند از تهران بکوبند و بیایند ورامین دنبالش، اما عمر میهمانی به یک‌سال نکشید که غصه گلوی خوشحالی‌اش را گرفت. می‌نشست یک گوشه و غصه این را می‌خورد که سربار بچه‌ها شده و اسباب زحمتشان. کم‌حرف شد و گوشه‌گیر. بچه‌ها اصرار می‌کردند که دست به سیاه و سفید نزند و استراحت کند و او هر روز بیشتر فکر می‌کرد که دیگر پیر و غیرمفید شده. اصرار می‌کرد که بگذارند درکارها کمک کند یا مراقب نوه‌هایش باشد. نمی‌گذاشتند و هر دفعه بیشتر به این فکر می‌کرد که چقدر دلش برای خانم خانه بودن تنگ شده، برای آشپزی و خانه‌داری، برای به قول خودش: «سربارنبودن».

روایت دوم

حیاط آب‌پاشی شده و کل خانه را عطر سبزی آش پرکرده است. سماور می‌جوشد و عقربه‌ها تند تند می‌دوند به سمت ١١. هنوز مانده تا نزدیک ظهر که صدای زنگ درمی‌آید و بعد هم صدای خنده بچه‌ها می‌پیچد درحیاط. روزجمعه‌ است و بچه‌ها آمده‌اند به دیدارشان. زنگ در هرچند دقیقه یکبار بلند فریاد می‌زند که یکی دیگر از بچه‌ها هم رسیده. سفره را می‌چیند ، ردیف به ردیف و منتظر می‌مانند که آقا بزرگ بیاید و بنشیند بالای سفره. «سیدخانم» صدایش می‌کند که :«حاج آقا بیا غذا از دهن افتاد». حاج محمودآقا از پشت پنجره نگاه می‌کند به حیاط و شروع می‌کند به ‌شمردن. ٧پسر و ٥دختر نشسته‌اند سرسفره، با عروس‌ها و دامادهایشان. حالا دوسالی می‌شود که جمعه عصرها به جای اینکه خانه‌اش میهمان ٤پسر و ٢دخترش باشد، بچه‌های «سیدخانم» هم به آنها اضافه شده و شده‌اند ١١نفر. ١١پسر و دختری که چندوقتی ‌است رسما خواهر و برادرند، چندوقت یعنی همین دوسالی که حاج محمود و سیدخانم ازدواج‌ کرده‌اند. حاج محمود گاراژدار یکی از فرعی‌های خیابان قزوین است و از 20سالگی کارش همین بوده. 10سال پیش زنش به رحمت خدا رفت و بعد ٨سال تنهایی روز را شب و شب را صبح کرد تا دخترش محبوبه گفت که راضی به این تنهایی پدر نیستند. بچه‌ها خودشان حرفش را انداختند و بعد آستین بالا زدند که پدرشان بیشتر از این تنها نماند. خانواده «سید خانم» اما زیاد راضی به این وصلت نبودند که برایشان خوب نیست مادرشان در 60‌سالگی عروس شود. دختر کوچکش همکار محبوبه بوده و پیشنهاد ازدواج این دو ازهمان ارتباط بین این دو شکل گرفته: «من می‌دیدم مامانم خیلی غصه می‌خوره که تنهاست، هم‌صحبت می‌خواست، اما داداشم راضی به این وصلت نبود». فرهاد پسر بزرگ «سید خانم» است که از بین تمام خواهرها و برادران او بوده که به ازدواج مادر روی خوش نشان نمی‌داده: «من خودمم دوست نداشتم مامانم تنها بمونه، می‌دونستم معذبه اما خب حرف مردم رو نمی‌شد جمع کرد. می‌گفتن نتونستن مامانشون رو نگه دارن.». بالاخره بعد از ٦ماه و وساطت عموی بزرگشان، فرهاد هم در قبال ازدواج مادرش با حاج محمود گره می‌گشاید و حاج خانم می‌گوید: «بله».

روایت سوم

شانه جیبی‌اش را از جیب بغل کتش درمی‌آورد و می‌کشد روی موهایش. شانه را درجیب می‌گذارد و خودش را در آینه قدی برانداز می‌کند. پاشنه را می‌کشد و می‌رود که بنشیند روی یکی از نیمکت‌های پارک سرکوچه. حاج عبدالله درجوانی کارمند اداره پست بوده و بعد هم خودش را بازخرید کرده و زده در کار خیاطی. 30سال تمام برای مردم بریده و دوخته. لباس دامادی خیلی‌ها را به تنشان اندازه کرده اما نوبت به خودش که رسیده، گفته‌اند که این لباس به قواره سن‌وسالش نمی‌آید و رأیش را زده‌اند که نمی‌شود، که برای سن او خوب نیست. این حرف‌ها را خواهرزاده و برادرزاده‌هایش گفته‌اند، همان‌ها که نگران حرف غریبه‌ها بودند که مبادا بگویند؛ «عشق پیری و معرکه‌ گیری». همین حرف‌ها و حدیث‌ها بود که نگذاشت ازدواج کند و حالا او مانده و چهاردیواری‌هایی که هرصبح و شب به حرف‌هایش گوش می‌دهند بدون کوچکترین پاسخ.

ازدواج سالمندی روایت غریبی‌ است. به گوش هرکدام‌مان که بخورد، شروع می‌کنیم به اظهارنظر که همه حق زندگی دارند و چه و چه و اما به عمل که بیفتد، پدران و مادران خودمان می‌شوند جزو استثناها. با هزاران دلیل و منطق ثابت می‌کنیم که برایمان یا برایشان خوب نیست که بروند و بشوند ستون یک زندگی جدید. حرف مردم و هزار عامل دیگر را بهانه می‌کنیم که بگوییم مخالفیم. اگر سالمندان‌مان نمی‌خواهند باقی عمرشان را به کسالت بگذرانند و تنهایی. همیشه اما ساز ازدواج سالمندان ناکوک نیست. فروردین‌ماه بود که علی‌اکبر محزون مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت‌احوال به ازدواج سالمندان اشاره کرده و افزود: در سال قبل، بیش از 7هزارو868 ازدواج مربوط به مردان بالای 60سال و هزارو174 مورد نیز مربوط به زنان بالای 60سال بوده که در دفاتر رسمی به ثبت رسیده است.

ازسوی دیگر نکته جالب توجهی که در آمارها وجود دارد، این است که 900ولادت در سال 94 مربوط به پدران بالای 70سال است و استان‌ سیستان‌وبلوچستان با 247 ولادت، 27.4درصد کل ولادت‌های مربوط به پدران این سن درکل کشور را به خود اختصاص داده و پس از آن نیز خراسان‌رضوی با 91 ولادت و خوزستان با 69 ولادت در رتبه‌های بعدی قرار گرفته‌اند.

اگرچه ازدواج مردان بالای 60سال فقط 1.5درصد ازدواج‌ها را به خود اختصاص داده، اما بازهم به نوبه خود نشان‌دهنده روحیه خوب و سلامت مردان و همچنین افزایش سن امید به زندگی درمیان آنان است.

هفته گذشته هم رئیس سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه درحال حاضر ٤میلیون و200 هزار سالمند درکشور زندگی می‌کنند، گفت: تا سال 1340 میزان سالمندان کشور به حدود 25درصد جمعیت کشور می‌رسد. انوشیروان محسنی بندپی در نشست خبری که به مناسبت هفته ملی سالمند برگزار شد، با اشاره به روند رو به افزایش تعداد سالمندان درکشور طی دهه‌های اخیر توضیح داد، درحالی که در سال 1355 تنها ٣درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل می‌دادند، این آمار در سال 90به بیش از ٨درصد رسیده است. بنا به گفته بندپی پیش‌بینی می‌شود میزان سالمندان کشور تا سال 1404به 10درصد جمعیت و تا سال 1340به حدود 25درصد جمعیت کشور برسد، جمعیتی که تا چند سال آینده سهم بزرگی از جامعه آماری کشور را خواهند داشت و برنامه‌ریزی درحوزه آنان یکی از نیازهای اصلی جامعه محسوب خواهد شد.

بنا به گفته اغلب جامعه‌شناسان و روانشناسان ازدواج سالمندان یکی از راه‌های افزایش سطح کیفیت زندگی‌ آنهاست، امید به زندگی را درمیان آنها افزایش می‌دهد و به بهبود شرایط زندگی‌شان کمک شایانی نیز می‌کند. درخصوص ازدواج زنان و مردان سالمند اما شرایط و تابوها یکسان نیست، معمولا ازدواج مردان سالمند نسبت به زنان راحت‌تر پذیرفته می‌شود و سخت‌گیری‌ها برای ازدواج سالمندان زن به مراتب بیشتر است و این درحالی‌ است که زن‌ها به لحاظ روانشناختی خیلی بیشتر از مردها به حمایت نیاز دارند و درمعرض آسیب‌های بیشتری از نظر روانی هستند. ازدواج سالمندی موضوعی ا‌ست که بیش از هر موضوع دیگری، نیازمند فرهنگ‌سازی است تا برایمان جا بیفتد که ازدواج سالمندان تابو یا حتی پز روشنفکری نیست، نیازی است که با آگاه‌سازی جامعه باید برآورده شود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: