روضهخوانی نقاشانه/ من کار خیلی عجیبی نمیکنم فقط میگویم نوه پیامبر را کشتند
موقعی که یک تابلو برای حضرت علی اکبر کار میکردم ذهنیتم این بود که الآن دوستانش که آمدند بلندش کردند چگونه نگاهش میکردند؛ حماسه یک بحثی است که من در کار حضرت عباس میخواستم بگویم چه قدرتمندی است!
سرویس فرهنگی فردا: حسن روح الامین پدیده این سالهای نقاشی کشورمان است. آثار آیینی او نسل جدید نگارگری عاشورایی را رقم زده اند. دانش آموخته دانشگاه شاهد، بزرگ شده یم خانواده صمیمی با پدری نجار و مادری هنر دوست. آثار این جوان متواضع و خوش برخورد نه تنها در ایران که در بیرون از مرزهای کشورمان نیز مخاطبان بسیاری یافته است. علاقه او به تاریخ و مقاومت موجب شده نه فقط واقعه عاشورا که تابلوهایی درباره قیام مسجد گوهرشاد، شهدای فدائیان اسلام، حاج احمد متوسلیان، سردار سلیمانی و مدافعان حرم نیز خلق کند، تا جایی که اخیرا یکی از زیباترین آثار او با عنوان «سقا» برای تقدیر از فیلم بادیگارد به ابراهیم حاتمی کیا تقدیم شد.
همچنان هم بهترین آثار او مربوط به واقعه عاشورا و چهره های این واقعه است و روح الامین جدی تر از گذشته به آن می پردازد. نقاشیهایی که در اوج صداقت و لطافت برآمده از هنرمندی روحالامین اما با قدرت قلمی بیرقیب و عالی قلمزده شدهاند. روحالامین که به دلیل تبحر خاصش در طراحی و نقاشی و به خصوص طراحی فیگور انسانی، به سراغ صحنههایی خاص از واقعهی عاشورا رفته است، به حق در ارائه تصویری نو و عینی از این حماسه عظیم گامی بزرگ برداشته است. گامی که به تایید حرفهای خودش اصلا با هدف همین روایت تصویری و به منظور ماندگاری در تاریخ هنر شیعی برداشته شده است. تابلوهای روحالامین در ابعاد بزرگ هستند و مطلقا برای رفتن روی دیوار یک خانه کشیده نشدهاند. روحالامین در تعبیری لطیف این نحوه طراحی و نقاشی را روضهخوانی نقاشانه میداند. گفتگوی خبرنگار فردا با حسن روح الامین درباره آثارش را در ادامه می خوانید:
از درس عربی و زبان متنفر بودم، همیشه مشوق های خوبی داشتم
فردا: از چه زمانی شروع به نقاشی کردید؟ و برای رسیدن به این نقطه چه مسیری را پشت سر گذاشته اید؟
روح الامین: سوابق هنری من از موقعی شروع می شود که برادرم نقاش بود کار نقاشی انجام می داد من کنارش می نشستم می دیدم. خوشم می آمد. یک موقع هم نقاشی می کردم ولی علاقه داشتم از اول کار می کردم و کتاب های آناتومی و طراحی که الآن خیلی ها دنبالش نیستند آن موقع در خانه ما بود و به آن دسترسی داشتیم. می توانستیم کار کنیم کپی کنیم. در کل دوران تحصیل عذاب می کشیدم از درس عربی و زبان! نمی خواستم بخوانم. به بدبختی گذراندم و گذشت تا اینکه برادر من هنرستان ثبت نام کرد. من از اول کار همیشه با آدم هایی در ارتباط بودم که مشوقم بودند. یعنی از پدرم و به خصوص مادرم تا الآن و همسرم. یعنی شنیدید یک کسی هست که مثلاً مبلغ کار شماست یعنی عکس کارهایم را نشان میدهد توضیح می دهد. الآن همسرم یک همچین آدمی است. نه فقط خودش که پدر مادرش هم همینطور هستند. در نتیجه من از اول تا الآن هم که ازدواج کرده ام مشوق داشتم.
بعد که رسیدم به هنرستان به یک تم آدم هنری، اولین نسل از آدم هنری برخوردم که اینها پدرانشان (تقریبا) همه آدم های با اعتبار هنری بودند. پدر من نجار بود. فقط خودم و برادرم در فضای هنری بودیم. دیدم اینها چقدر کارشان خوب است. چقدر قوی کار می کنند من عقبم. آن سال که وارد هنرستان شدم کیهان اکبرزاده آنجا بود، وحید چمانیان در هنرستان بود. پسران آقای علیزاده بودند. بعد من رفتم دیدم که من هیچی نیستم! ولی آن حسی که من الان در شاگردانم نمی بینم در آنها وجود داشت. و می خوام بگویم در خودم زیاد وجود داشت. احساس سرشکستگی نکردم که حالا بروم فایده ای ندارد. کار کردم تا اینکه هنرستان تمام شد و یک سال پشت کنکور ماندم و سال بعد در دانشگاه شاهد قبول شدم. ما در هنرستان استادهای درجه یک داشتیم. بعد آمدیم دانشگاه، دانشگاه هم استادهای خوبی داشتیم هر کدامشان یک بخشی از ما را ساختند تا الآن که در خدمت شما هستم.
با عکس کاری ندارم کار ذهنی می کنم...
فردا: موضوعاتی که شما از همان ابتدای ورود جدی به فضای هنری به آن ها پرداخته اید کدام ها بوده اند؟
روح الامین: من چند موضوع برام خیلی جذاب بوده؛ در راس همه موضوعات، موضوع تاریخ اسلام است بعد موضوعات اسطوره ای در تصویر سازی. در دوره ای هم یک سری موضوعات اجتماعی مثلاً طبقات پایین جامعه. همه ی کارهایم ذهنی بود و دوست دارم ذهنیتم باشد تا این که با عکس کار کنم. یک جوری ذهنی (خیالی) می شود. ولی یک ایرادی هم این مدل دارد شباهت کاراکترها به همدیگر است ولی برایم مهم نیست؛ مهم این است که چند تا آدم دارند یک واقعه ای را توصیف می کنند.
فردا: آیا پیش نیامده بروید که در یک فضایی عکاسی کنید یا به عکس های موجود رجوع کنید و بعد از آن تصویر کمک بگیرید تا کارهایتان را از این یک نواختی که خودتان به آن اشاره کردید در بیاید؟
روح الامین: چنین کاری احساس من را به هم می زند.
اول تاریخ اسلام
فردا: کدام یک از این موضوعات برای شما جذابیت بیشتری داشته اند؟ و چرا؟
روح الامین: موضوعات تاریخ اسلام! ببینید دوست ندارم از اول تا آخر روی همین موضوع کار کنم. من می گویم همه اش که نمی شود این موضوعات را کار کرد. نه به خاطر اینکه خریدار دارد یا ندارد، نه به خاطر اینکه حوصله دارم و ندارم، به خاطر اینکه مثل شعر درجه یک است. الآن در کل زندگی یک هنرمند، مثلاً یک آهنگ ساز مثل حسین علیزاده چند تا نینوا ساخته؟ یک آهنگ ساخته، یک کار مذهبی دارد، همیشه هم نمی تواند بسازد. من در تاریخ اسلام انگیزه ام این بود که یک سری از نکات و نقطه عطف تاریخ اسلام را کار کنم. بقیه اش مهم نیست. دیگر هم اگر کار نکردم، نکرده ام. حتی اگر دیگر نقاشی هم نکردم مهم نیست.
اگر یکی را دوست داشته باشی برایش همین کار را می کنی
فردا: چرا در بین موضوعات تاریخ اسلام بیشتر وقایع عاشورا و وقایع مرتبط با آن دستمایه ی کارتان قرار گرفته است؟
روح الامین: چون این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته. ببینید عاشورا چقدر داستان در داستان است. یکی از دلایلش می تواند تنوع داستان باشد. یک مادری وجود داشت به نام حضرت زهرا (س) یک بچه ی عزیز کرده ای داشت که از کوچکی مادرش از دنیا رفت. خوب حالا اگر کسی خودش را ناراحت بکند، عزادار بکند، این عزا را می خواهد گسترده اش بکند. به قول معروف اگر آن را دوست داشته باشی بهش می پردازی میخواهی همه ی دنیا را سیاه پوش بکنی چون این آقا در این روز از دنیا رفته. شاید کل عمرت و شادی آن چنانی نداشته باشی به خاطر اینکه مدام در ذهنت می آید که چه بلایی سرش آوردند. بلا سر چه کسی آوردند؟ نه سر من و تو، سر یک آدمی که از بچگی چقدر عزیز بود. بزرگ شد چقدر عزیز بود. تو اگر یک کسی را دوست داشته باشی برایش این کار را می کنی. ربطی هم به خوب و بد بودن ندارد. یک وقتی عرق خور هم امام حسین را دوست دارد.
فردا: چرا جنبه ی روایت گری و تصویری تابلوهای مرتبط با حوادث روز عاشورای تان نسبت به سایر آثار مرتبط با تاریخ اسلام قوی تر است؟
ببینید داستانی است که مصیبتی که برای امیرالمومنین(ع) پیش آمد خیلی بدتر از مصیبتی است که الان هست. منتهی چیزی است که چون بحث ناموسی است نمی شود رویش خیلی کار کرد. من راجع به حضرت زینب(س) نتوانستم خیلی کار کنم دو تا کار کردم بزرگترین اتفاقاتی که در شام افتاده بود یعنی بعد از شهادت امام حسین است بعد از آن بی احترامی ها اتفاق افتاد. بعد شاید یک دلیل که دارد راجع به امام حسین زیاد روضه زیاد خوانده اند. راجع به امیرالمومنین خیلی کمتر است. دیگر حضرت عباس را امام حسن(ع) بزرگ کردند؛ از لحاظ نظامی حضرت عباس با این عظمت را امام حسن بزرگ کردند؛ استاد جنگ حضرت علی اکبر هم امام حسن(ع) بودند. یک روز امیر المومنین (ع) حضرت عباس را می برد به یک بیابان می جنگند یک ضربه می زند حضرت عباس امیرالمومنین دفعش می کند و می گوید من علی بودم که توانستم هیچ کس نمی توانست این ضربه را دفع بکند. خیلی چیزها و خیلی حرف ها هست ما نمی دانیم این به خاطر این است که بیشتر روی واقعه ی کربلا همه متمرکز شدند همه ی ائمه هم می گویند روضه ی امام حسین را بخوانید، روضه ی جدمان را بخوانید.
نقاشی می کشیم که اقامه ی عزای امام حسین بشود
فردا: کدام بعد این وقایع بیشتر مورد توجه شما قرار گرفته و چرا؟ و چه قدر در به تصویر درآوردن ابعاد مورد نظرتان موفق بوده اید؟
روح الامین: من کار خیلی عجیبی نمی کنم فکر نکنید کار عجیبی دارم می کنم یا خیلی پر رمز و راز کار می کنم نه! من می گویم که نوه ی پیامبر را کشتند حالا بیاید ببینید چگونه این کار را کردند. همین! باید این اتفاق تا روز قیامت رویش کار بشود و گریه و زاری بشود. به قول معروف این خریتی که بشر کرده تابلو بشود. بزرگ توی دنیا تابلو بشود. ببینند هر روز بدانند که دیگر این اشتباه را نکنند. حالا یک سری ها می خوانند، ما تصویر کردیم؛ نیتمان هم این است که اقامه ی عزای امام حسین بشود. همین حالا این که روضه خوان هستیم یا نیستیم هنرمند هستیم یا نه مهم نیست. اصلاً ما می کشیم که بقیه هم ببینند که آن نوشته هایی که تا حالا وجود داشته به تصویر تبدیل بشود. هیچ اهمیتی غیر از این ندارد که حالا بخواهیم بگوییم جایگاه شما در تاریخ هنر چیست؟!
ما وقتی حرف مذهبی می زنیم وقتی سخنرانی می کنیم باید خودمان را از هر منیتی جدا بکنیم یعنی بگیم آقا من دارم به شما عرض میکنم که امام صادق این را فرمود. ولی به خودم هم بگویم فکر نکنی تو حرف خوبی زدی، نه! تو همانی که بودی هستی ولی الآن دلت می خواهد که مردم حرف امام صادق را بشنوند. مثلاً من می گویم السلام علیک یا اباعبدالله! همین! بعد گریه می کنم ربطی به من ندارد، خود اباعبدالله نورانی است دل را می سوزاند حالا این موضوعات و هر کی کار بکند هم خودش اعتبار پیدا می کند هم خود آن حرفه عظمتش زیاد است. تو عظمتی نداشتی آن چیزی که دست رویش گذاشتی خیلی با عظمت بوده. اگر هم مخاطبی پیدا کرده همه به خاطر آن موضوع است به خاطر من نیست.
آن گریه ها خودش حماسه است
فردا: چه قدر روح حماسه در آثارتان اهمیت دارد و به نظر خودتان این روحیه چه قدر در آثارتان جلوه گر شده است؟
روح الامین: کم!
فردا: چرا؟
روح الامین: به خاطر این که من بیشتر سوگواری کار و آن دردی که به دل مخاطب می آید را تصویر می کنم. ولی شاید همان گریه هایش حماسه باشد.
مظلومیت برایم مهم تر بوده
فردا: در مورد تابلوهای با موضوعات مذهبی شما حس درون اثر تکرار نمی شود؛ به عنوان مثال در تابلوی حضرت ابوالفضل به نظر می رسد حس اثر برای مخاطب تکرار می شود روح حماسیش خیلی قوی است در مورد سایر آثارتان این وضعیت نیست! دوست ندارید که روح حماسه را در کارهایتان تقویت کنید؟
روح الامین: چرا! دوست دارم.
فردا: فکر می کنید چگونه این امکان وجود دارد؟
روح الامین: بخواهم! اگر بخواهم می شود.
فردا: آیا تا به حال خواسته اید؟
روح الامین: نه! هنوز نخواستم. یک تابلو برای حضرت علی اکبر کار کردم. موقعی که داشتم کار می کردم ذهنیتم این بود که این ها الآن دوستانش بودند که آمدند بلندش کردند چگونه نگاهش می کردند؛ حماسه یک بحثی است که من در کار حضرت عباس می خواستم بگویم چه قدرتمندی است، سوار است، می آید توی آب و هی تکان می خورد. این در ذهنم بوده ولی در کارهای دیگر این در ذهنم نبوده. در کارهای دیگر مظلوم بودن کاراکترها توی ذهنم بوده است.
فردا: فکر نمی کنید مظلوم بودن با روح حماسی داشتن در تضاد نیست؟