روزنامه اعتماد؛ عبدالمحمد طاهري*: مردم افغانستان سالهاست كه با مصائب و گرفتاريهاي بسياري روبهرو هستند؛ فقر، توسعهنيافتگي، افراطگرايي، خشونت گسترده و تروريسم و... با وجود آنكه سالهاست حكومت طالبان در كابل برافتاده است و ديگر آنها بر كل افغانستان مسلط نيستند اما هنوز ريشه اين گروه تروريستي نخشكيده و هر زمان كه مردم اين ديار گمان ميكنند كه ميتوانند روي خوش صلح و امنيت را ببينند، افراد وابسته به اين گروه تروريستي با انجام اقداماتي اين رويا را براي مردم افغانستان دستنيافتنيتر از قبل ميكنند.
در اين راستا، روز گذشته رسانهها از سقوط بسياري از مناطق شهر قندوز توسط نيروهاي طالبان خبر دادند و گفتند كه طالبان توانسته است در اين شهر مهم در شمال افغانستان مسلط شود. البته پيشرويها و اقدامات طالبان به اين اقدام محدود نمانده و آنها در ماههاي پيشين نيز با انجام اقدام تروريستي در كابل و ساير مناطق افغانستان، مردم اين كشور را به خاك و خون كشيده بودند. با اين حال، ممكن است اين سوال مطرح شود كه چرا طالبان با وجود از دست دادن دو رهبر خود و تقريبا چند دسته شدن و همچنين ١٣ سال از برافتادن حكومتشان همچنان قدرتمند است؟ چرا مذاكرات صلح تا به امروز با نتيجهاي همراه نبوده است؟ تسلط بر قندوز حاوي چه معنا و پيامهايي است؟براي پاسخ به اين سوالات، ابتدا لازم است نگاهي به وضعيت دروني طالبان داشته باشيم.
با آنكه طي ماههاي گذشته بخشي از طالبان براي صلح با دولت مركزي تمايلاتي از خود نشان داده است، هنوز اكثريت آنها به تداوم بخشيدن به راه و روش پيشين معتقد هستند. در اين راستا، آنها معتقدند كه بايد با انجام اقداماتي به كابل اين پيام را بدهيم كه ما همچنان بر عهد و پيمانمان هستيم و سازشي را نميپذيريم. از سويي، صلح دولت مركزي افغانستان با گلبدين حكمتيار طي روزهاي اخير اميدواريهايي ايجاد كرده كه افغانستان به سمت صلح و ثبات حركت كرده است و اين اقدام ميتواند طالبان را با دولت آشتي دهد اما همين اكثريت قدرتمند در طالبان با تداوم بخشيدن به روشهاي پيشين و فتح قندوز به اشرف غني و ديگر سران افغانستان اين پيام را ميدهد كه حزب اسلامي افغانستان آن نيرويي نيست كه شما بخواهيد با صلح با او، ثبات را به افغانستان بازگردانيد. همچنين آنها اين پيام را به جناحهاي متمايل به مذاكره و گفتوگو با كابل كه طالبان هستند، ميدهند كه فكر گفتوگو با دولت وحدت ملي را از سر بيرون كنند. البته به نظر ميرسد سناريونويسي برخي از كشورهاي منطقه نيز طالبان را بر تداوم بخشيدن بر راه و روش قبل متقاعدتر كرده است. با اين وجود، همه عوامل موفقيت و
پيشروييهاي طالبان فقط به اين دلايل نيست. اختلافات شديد دروني دولت وحدت ملي نيز هر روز بيش از پيش خود را نشان ميدهد و همين مساله موجب شده تا آن اختلافات خود را در عرصه عمل نيز نشان بدهد و دولت ضعيفتر از قبل شود. با اين حال، حضور طالبان در قندوز كه در شمال افغانستان است، حاوي پيام مهم ديگري نيز هست.
طالبان هميشه در جنوب و جنوبشرقي افغانستان كه محل تجمع پشتونهاست از نفوذ و قدرت سنتي برخوردار است. شمال افغانستان نيز هميشه بيش از هر منطقه ديگري در افغانستان از ثبات و امنيت برخوردار بوده است. در واقع، حضور طالبان در قندوز اين پيام را به كابل ميدهد كه حتي شمال افغانستان ديگر آن امنيت سابق را ندارد و به عبارتي، ديگر شما محل امني را نداريد كه بخواهيد به آن مفتخر باشيد. از سويي، اين حمله نشان داد كه پليس و ارتش افغانستان بيش از هر زمان ديگري ضعيفتر و ناكاراتر است. در واقع، ضعف داخلي دولت افغانستان و فساد گسترده در اين كشور موجب شده است تا نيروهاي نظامي افغان روزبهروز به سمت ضعف بيشتر حركت كنند. همين مساله نيز موجب شده تا بخشي از نيروهاي نظامي افغان براي رفع نيازهاي خود به طالبان بپيوندند.
با اين حال، حضور طالبان در قندوز و تسلط بيشتر بر مناطق مختلف افغانستان پيامد ناخواسته و البته تلخ تزلزل بيشتر در دولت وحدت ملي را در پي خواهد داشت و ميتواند به تشديد مشكلات موجود منجر شود. اينها موجب ميشود تا دولت وحدت ملي و سران آن و همچنين دوستداران افغانستان اختلافات را كنار بگذارند و به فكر دستيابي به راهحلهاي واقعي و نه مسكنهاي آرامبخش موقت باشند.