انسان تا روز قيامت در عالم برزخ بدون عذاب باقی خواهد ماند؟

براساس روايات و همچنين با توجه به ارتباط نسبى كه بدن برزخى با بدن مادى پنهان در زير خاك دارد؛ ارواح انسانى در برزخ، براساس منزلت و فضايلى كه در دنيا داشته‌‏اند، امور دنيوى را درك كرده، حتى به خانواده خود سر می‌‏زنند و آنها را زيارت می‌‏كنند.

کد خبر : 573280
سرویس سبک زندگی فردا: مسأله عالم برزخ و چگونگى آن از مباحث دقيق در فرجام‌‏شناسى است و آيات و روايات متعددى به اين بحث پرداخته است. انس با محسوسات و امور مادى، تصورى غلط از مسائلى مثل عالم برزخ ايجاد كرده، لذا نيازمند طرح مقدمات مختلفى براى توضيح مسأله می‌باشيم. در ادامه پاسخ این سوال را به نقل از پرسمان می‌خوانیم.
۱. بسيارى از حقايق ستى و خصوصا حقايقى كه در ماوراء جهان طبيعت وجود دارد، براى ما مجهول است. البته اين ندانستن، بيشتر در كم و كيف و چگونگى آن حقايق است؛ ولى اصل آن حقايق را عقل و وحى در جاى خود اثبات كرده‌‏اند و ما نسبت به آن آگاهى داريم. البته علم ما به كنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده كمى كه با سلوك عملى در همين دنيا به آن عوالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد. از اين رو، سنخيت و چگونگى بدن‏‌هاى برزخى براى ما به صورت كامل و دقيق روشن نيست؛ ولى در عين حال از مجموعه آيات و روايات و تحليل‏‌هاى عقلى می‌توان دورنمايى از كم و كيف بدن برزخى را تصوير كرد. قبل از تفسير اجمالى مطلب، توجه به چند مطلب ضرورى است: الف) در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قيامت) انسان داراى بدن است و در هيچ عالمى بی‌‏بدن نيست؛ به دليل اين كه روح حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابيده است. از اين رو، ممكن نيست كه روح باشد و بدنى در كار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبيعت، برزخ و قيامت، داراى روح است - كه هست- واجد بدن نيز خواهد بود.
ب) هر يك از عوالم هستى داراى نظام، احكام، آثار و قوانين مخصوص به خود است؛ يعنى، در عالم طبيعت قوانينى حاكم است غير از سننى كه بر عالم برزخ حكم‏‌فرماست؛ و در عالم برزخ نظامى وجود دارد كه در عالم قيامت وجود ندارد و در عالم قيامت، آثارى است كه در دو عالم برزخ و ماده نيست. از اين رو، بدنى كه در عالم طبيعت است هم سنخ با قوانين حاكم بر اين دنيا است؛ و اين بدن غير از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احكام و آثار عالم برزخ است. هم‏چنين بدن در قيامت غير از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است كه هم سنخ با سنن ويژه عالم قيامت و آماده پذيرش آن قوانين مخصوص است. مثلاً بدن قيامتى، بدنى است كه در عين سوختن مدام، از بين نمی‌رود؛ يا مثلاً بدن قيامتى يك فرد بهشتى، به صورتى است كه در عين خوردن و آشاميدن، نيازى به تخليه مواد تغذيه شده از بدن ندارد؛ و بدن طورى ساخته شده است كه نيازمند چنين امرى نيست. بنابراين نبايد تصور كرد كه بدن مادى، برزخى و قيامتى يكسان هستند. در جاى خود مستدل شده است كه عالم تجرد و قيامت، عالم بالاتر و نزديك‏تر به مبدأ متعال است و از اين رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و كامل‌‏ترى برخوردارند. قبل از آن (يعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است كه مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانيات و يا نظام مادى است كه دورترين عالم از مبدأ متعال است. از اين رو، موجودات آن نيز از مراتب ضعيف‌‏تر و ناقص‌‏ترى برخوردارند. بنابراين، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، كامل‌‏تر؛ ولى نسبت به موجودات عالم قيامت و تجرّد ناقص‏‌ترند. براى اطلاع تفصيلى از سه نكته فوق نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص ۱۴۱ ـ ۱۲۸ و ۲۲۶ ـ ۲۱۲.
با دقت در مطالب پيشين، مشخص می‌شود كه: اولاً، بدن برزخى غير از بدن مادى و غير از بدن قيامتى است. ثانيا، بدن برزخى متناسب با احكام و آثار و قوانين عالم برزخ است. ثالثا، بدن برزخى از بدن مادى كامل‏‌تر و بالاتر و از بدن قيامتى ناقص‌‏تر و پايين‏‌تر است. بنابراين، بدن برزخى از آن جا كه از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبيعى نيست كه احكام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا كه از بدن قيامتى پايين‏‌تر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شكل، اندازه و مقدار است. روايات نيز به صراحت بيانگر اين حقيقتند كه بدن برزخى شبيه بدن دنيوى است. امام صادق(ع) می‌فرمايد: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏‌هايى شبيه بدن‏‌هاى دنيوى آنان است» (بحارالانوار، ج۶، ص۲۶۸، روايت۱۱۹). و در جمله‌‏اى ديگر می‌‏فرمايد: «ارواح انسان‏ها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنيوی‌اند» (همان، ص۲۶۹، روايت۱۲۱). امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و كامل‌‏تر از بدن مادى است، در عين حال، از بدن قيامتى ناقص‌‏تر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدن‏‌هايى شبيه بدن‏‌هاى دنيوى» يا «در صورت جسدهاى دنيوى» كه بيانگر شباهت، است نه يكسان بودن. شبيه آن است چون شكل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مرده‏‌اى، مرده ديگر را در اين قالب مشاهده كرده، او را می‌شناسد؛ چنان كه در خواب، آدمى صورت خود را به شكل دنيوى با ديگران در سرور يا رنج می‌بيند. اما عين شكل دنيوى خود نيست؛ چون می‌‏تواند بدون وسايل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سير كند و با اراده‌‏اى خود را در جاى ديگر قرار دهد چنان كه در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سير و سفرها می‌‏كند. به همين جهت، در بسيارى از روايات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانسته‏‌اند. در اين باب نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏ه‌اى آن، صص۶۲ ـ ۵۸. پس بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنيوى؛ نه غير مادى محض است مانند بدن قيامتى؛ بلكه بدنى است كه در قالب جسم طبيعى دنيوى نمی‌‏باشد؛ و در عين حال، برخى از آثار جسم طبيعى چون شكل و اندازه و مقدار را دارد.
۲. روح انسان پس از مرگ و انقطاع از بدن مادى، خود را با بدن برزخى و قالب مثالى می‌يابد و می‌‏بيند. در واقع، روح آدمى با رفتن از حيات دنيوى به حيات برزخى، بدن مادى خود را رها كرده و با بدن مثالى خود متحد می‌گردد؛ بدنى كه متناسب با نظام برزخى بوده، اتحادش با روح، قوى‏تر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنيوى است. قالب مثالى موجود در خواب، می‌تواند ما را به بدن برزخى تا حدودى هدايت كند چرا كه هنگام خواب كه تعلق روح به بدن مادى تا اندازه‌‏اى كم می‌‏شود و از حدود مادى تا اندازه‌‏اى آزاد مى‏گردد، روح خود را با يك نوع تن مثالى ـ با بدنى شبيه بدن مادى و دنيوى ـ مى‏بيند و اين، دليل روشنى است كه روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى يا تعلق كمتر، قدرت تمثّل به بدن مثالى را دارد. انسان در هنگام خواب ديدن، خودش را با همان بدن می‌بيند با همان شكل و تصوير؛ و اين حكايتگر وجود بدن مثالى و قالب برزخى است كه با انتقال روح از اين عالم مادى به نظام برزخى به وجود نيامده، بلكه قبلاً هم در آن نظام وجود داشته، ولى ما از آن محجوب بوده‌‏ايم و اگر اين حجاب را - كه تعلق و توجه به نظام مادى و ماديات است- كنار زنيم هم اكنون نيز خود را در آن قالب مثالى متمثّل می‌بينيم؛ چنانكه درخواب تا حدودى كه تعلق روح به بدن مادى كم می‌‏شود، در حالى كه بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با اين بدن يافته و سيرها و حركت‏‌ها و فهم‏‌ها و ديدنى‏‌ها و شنيدنى‏‌ها و خوردنى‏‌ها و خواستن‏‌ها با آن داريم. (نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏‌هاى آن، صص ۵۸ـ۶۲). ناگفته نماند كه از نظر روايات، وجود بدن برزخى امرى مسلم و قطعى است چنان كه امام صادق(ع) فرمودند: «اما [ارواح مؤمنان [در بدن‌هايى شبيه بدن‌هاى دنيوى آنان است.» (بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۶۸، روايت ۱۱۹). يا در جاى ديگرى فرموده‏‌اند: «ارواح انسان‌‏ها به صورت جسدهاى دنيوى در درختى در بهشت‌‏اند»(كه هر دو حكايت‌گر وجود بدن برزخى و همان، ص ۲۶۹، روايت ۱۲۱. مثالى در عالم برزخ است.
۳. ميان قبر برزخى و قبر خاكى ارتباط خاصى حاكم است؛ يعنى ميان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاكى ارتباط وجود دارد و اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى كه در طول زندگى دنيوى با يكديگر يك نوع اتحاد داشته‌‏اند، سرچشمه مى‏‌گيرد كه با قطع تعلق روح از بدن، پس از مرگ به كلى از ميان نمى‏‌رود؛ بلكه يك نوع ارتباط در حد پايين‏‌ترى ميان روح برزخى و بدن خاكى و مادى وجود دارد؛ البته نه در حد و اندازه‌‏اى كه در زندگى دنيوى و در دوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن كيفيت و كميت؛ بلكه در ميزانى ضعيف‏‌تر و با كم و كيفى ديگر. از همين رو قبر خاكى با قبر و عالم برزخى روح، ارتباطى دارد كه در نقاط ديگر اين ارتباط را ندارد؛ و به همين جهت است كه على‏رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مكان (برزخ) توجه خاصى به بدن مادى و به نقطه‌‏اى كه بدن خاكى او در آن است، دارد؛ و بر اساس همين ارتباط ميان قبر برزخى و قبر خاكى است كه دستورها و احكام خاصى در باب قبر خاكى، تشييع جنازه، كفن، دفن، حرمت قبور، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظاير آنها در شريعت اسلامى وجود دارد. ناگفته نماند كه اين ارتباط ميان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاكى در ساعت و روزهاى اول مرگ، بيش از روزها و اوقات بعدى است و اين به دليل الفت شديدى است كه روح با بدن مادى در اين دنيا داشته كه البته به تدريج با انس گرفتن روح با بدن برزخى و قالب مثالى، از اين توجه و ارتباط كاسته می‌شود و ارتباط ضعيفى ميان روح و بدن خاكى باقى می‌ماند.
با توجه به اين دو نكته، روشن می‌شود كه روح ما بعد از انتقال به عالم برزخ با بدن برزخى، يا در عذاب است اگر اهل عذاب باشد؛ يا در نعمت و بهجت است، اگر اهل نعمت باشد. عذاب و نعمت، متوجه به روح ما در قالب بدن برزخى است، نه به بدن مادى و خاكى ما كه در اين عالم مادى در زير خاك مدفون است. اين بدن مادى، پس از مرگ نه حركتى دارد و نه احوالى؛ اما روح با قالب مثالى در همان حال، در عالم برزخ يا در عذاب وحشتناكى به سر می‌‏برد و فريادش بلند است كه تصورش بسيار مشكل است؛ يا در نعمت و ابتهاج بسر می‌برد كه تصوير آن هم بسى مشكل است. اما از آن جا كه گفتيم ميان بدن مادى در زير خاك با روح در قالب مثالى در عالم برزخ، ارتباط ضعيفى وجود دارد، آن عذاب‏‌ها يا نعمت‏‌ها تأثير ضعيف و ناچيزى بر بدن مادى می‌گذرد؛ ولى آنچه در اصل در عذاب يا در نعمت است روح با قالب مثالى در عالم برزخ است. برخى می‌گويند: اين كه گفته می‌شود انسان پس از مرگ، يا معذب است يا متنعم؛ چرا هنگامى كه بدن مادى را در قبر می‌گذاريم و روى آن را می‌پوشانيم، پس از مدتى قبر را می‌‏شكافيم، هيچ خبرى نمی‌يابيم، نه از سوختن بدن و سوزش قبر خبرى است و نه از مصفّا گشتن آن. آنچه می‌بينيم، تنها همان بدن خاكى است كه در قبر با سكون كامل افتاده، هيچ اثرى از آثار وحشت يا نعمت در آن نيست. برخى نيز دوربين در درون قبر كار می‌گذارند و مسائل آن را از هنگام دفن تا مدتى بعد دنبال می‌كنند؛ ولى هيچ اثر و تغيير و تحولى كه دلالت بر رنج يا شادى داشته باشد، نمی‌‏يابند. تنها آنچه آنها از طريق دوربين فيلم‏بردارى مشاهده می‌كنند، همان بدن خاكى است كه در كمال سكوت و سكون آرميده است.
آيا اين امور دلالت مى‏كند بر اينكه هيچ عِقابى (چه خوب و چه بد) در كار نيست؛ و فشار قبر، سؤال منكر و نكير، عذاب‏‌ها و نعمت‏‌ها، پوچ است و غيرواقعى؟ با توجه به توضيحات گذشته، پاسخ اين پرسش روشن است؛ ولى در عين حال براى بهتر روشن شدن اصل پرسش شما و نيز پاسخ به اين پرسش، توجه به خواب ديدن بسيار راه‌گشاست. اگر در خواب ديدن تأمل كنيم، در خواهيم يافت كه خواب ديدن چه حكايت‌گر عجيبى است از نسبت ميان قبر خاكى و قبر برزخى؛ بدن شخصى كه می‌‏خوابد و خواب وحشتناكى می‌بيند، به صورتى كه اگر از خواب برخيزد، خدا را شكر می‌كند كه خواب بوده است، آيا بدن مادّى در اين حالت كه خواب مى‏بيند در سكون و آرامش نيست؟ البته چنين است. كسانى كه كنار بدن اين خواب بيننده حضور داشته باشند، بدن او را در هنگام خواب، در كمال سكون و سكوت می‌‏يابند، به صورتى كه اگر خواب بيننده، از خواب وحشتناك خود آنها را مطلع نكند، اينان آگاه نخواهند شد كه در آن زمانى كه آنها نظاره‏‌گر بدن ساكن و آرام اين شخص بوده‌‏اند، او در چه عذاب و دهشتى بوده است.
بر عكسش را هم حساب كنيد؛ بدن كسى كه خواب فرحناك و دلپذير می‌بيند نيز در كمال آرامش و سكون است و افرادى كه در كنار او حضور دارند اين امر را تصديق خواهند كرد. اين بهترين نشان است ميان نسبت قبر خاكى و قبر برزخى كه به ما می‌فهماند، انسان می‌‏تواند در برزخ در حال نعمت يا وحشت باشد و در عين حال، اثرى در بدن خاكى او در قبر از عذاب يا ابتهاج نباشد. البته گاهى كه انسان خواب ترسناك و ناراحت كننده‌‏اى می‌‏بيند، بدن او عرق می‌كند كه اثرى از خواب او بوده است؛ ولى اولاً اين امر هميشگى نيست. ثانيا ميان عالم خواب و برزخ تفاوت است.
در عالم خواب، ارتباط روح با بدن مادى كاملاً قطع نشده است؛ ولى در عالم برزخ، ارتباط روح با بدن مادى به كلى منقطع است؛ مگر ارتباط بسيار محدود و ناچيزى كه حتى در صورت معذّب بودن روح در عالم برزخ نيز، تأثير چندان قابل مشاهده بر بدن مادى در زير خاك نخواهد گذاشت. (نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏‌هاى آن، صص ۷۱ـ۷۵).
۴. براساس روايات و همچنين با توجه به ارتباط نسبى كه بدن برزخى با بدن مادى پنهان در زير خاك دارد؛ ارواح انسانى در برزخ، براساس منزلت و فضايلى كه در دنيا داشته‌‏اند، امور دنيوى را درك كرده، حتى به خانواده خود سر می‌‏زنند و آنها را زيارت می‌‏كنند. اين امر می‌تواند در هر زمانى و براى هر فردى باشد؛ ولى روز جمعه كمترين و مشخص‌‏ترين زمانى است كه در روايات وجود دارد. در اين باب، تنها به ذكر دو روايت بسنده مى‏‌كنيم: ۱. اسحق‏بن عمار از امام كاظم(ع) پرسيد: آيا مؤمن خانواده خويش را زيارت می‌‏كند؟ فرمود: آرى. گفتم: چقدر؟ فرمود: بر حسب فضايلشان. پاره‌‏اى از آنان هر روز و پاره‌‏اى هر سه روز، خانواده خود را زيارت می‌كنند. اسحق بن عمار می‌‏گويد: در اثناى كلام حضرت، دريافتم كه می‌فرمود: كم‏ترين آنان هر جمعه (خانواده خود را زيارت می‌كنند) پس گفتم: در چه ساعتى؟ فرمود: هنگام زوال خورشيد، يا مثل آن؛ پس خداوند فرشته‌‏اى را با او روانه می‌كند تا چيزهايى را به او نشان دهد كه شاد شود و از وى چيزهايى را بپوشاند كه او را غمگين سازد. (محمد بن ابراهيم كلينى، كافى، به تصحيح على‏اكبر غفارى، ج ۳، كتاب الجنائز، ص ۲۳۱، روايت پنجم).
۲. امام صادق(ع) فرمود: «به درستى كه مؤمن خانواده خويش را زيارت می‌كند. پس آنچه را دوست دارد، می‌‏بيند و آنچه را ناخوشايند دارد از او پوشيده می‌شود؛ و به درستى كه كافر خانواده خويش را زيارت می‌كند. پس می‌‏بيند آنچه ناخوشايند اوست و از او پوشيده می‌‏شود آنچه را دوست دارد. امام(ع) فرمود: پاره‏‌اى از ايشان هر جمعه زيارت می‌كنند و پاره‌‏اى بر حسب عمل خود زيارت می‌كنند».(همان، ص ۲۳۰، روايت اوّل).
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: