کودک پرخاشگرتان را با این جملات آرام کنید
بگویید: بیا از هم دور باشیم تا هر دو آرام شویم. این عبارت، «تنها ماندن» را به «با هم بودن» بر میگرداند و اجازه میدهد به جای تنها ماندن، ارتباط دوبارهای برقرار شود.
کد خبر :
572326
سرویس سبک زندگی فردا: فرقی نمیکند کودک شما در مواجهه با چیزی که باب میلش نیست به آرامی واکنش نشان دهد یا در بهترین حالت، مثل ترقه منفجر شود، مدیریت خشم، مهارتی است که هر نوع بچه ای از آن نفع میبرد. ما به عنوان والدین با کنترل احساسات خودمان در برابر طغیانهای خشممان، میتوانیم اساس و شالودهی فراگیری این مهارت مهم را برای فرزندانمان بنا کنیم. این بار که با کج خلقیها و بهانهگیریهای کودک نوپایتان و یا شانه بالا انداختن فرزند نوجوانتان روبرو شدید با بکار بردن یکی از عبارات زیر، بهترین قدم را به جلو بردارید. در ادامه این روشها را به نقل از مجله
سیمرغ میخوانید.
نگویید: اینقدر همه چیز را پرت نکن! بگویید: وقتی اسباب بازیهایت را پرت میکنی من فکر میکنم دوست نداری با آنها بازی کنی. آیا این طور است؟ این تکنیک گوینده/ شنونده، برای کمک به ارتباط دهی احساسات به شیوهای غیررودررویی است. این شیوه نه تنها مسیرهای گفتگو را باز نگه میدارد بلکه شما الگویی میشوید برای این که نشان دهید موقعیت پیش آمده از نگاه شما چگونه است، در نتیجه کودک شما فرصت این را پیدا میکند تا حادثه پیش آمده را مجددا از نگاه خودش و با زاویهای دیگر بازبینی کند. نگویید: بچههای خوب این کار را نمیکنند!
بگویید: لازم است چکار کنی تا برای بیرون رفتن آماده شوی؟ به بچهها اجازه دهید به پروسههای تغییر و گزار در زندگیشان فکر کنند. این کمک میکند تا از جنگ و جدال دور بمانید.
بگویید: بچههای خوب و حتی بزرگ ترها هم گاهی عصبانی میشوند، اشکالی ندارد، این عصبانیت هم خواهد گذشت. بگذارید روراست باشیم. بچههای شما هرچقدر بزرگتر شوند، با مشکلات بزرگتری هم مواجه خواهند شد، و احساسات شدیدتری هم خواهند داشت. این که به آنها بگویید بچههای خوب یا کسی که بزرگ شده عصبانی نمیشود، خسته نمیشود یا مضطرب نمیشود واقعا دروغ است. همچنین باعث میشود بچهها احساساتشان را سرکوب کنند و مانع جریانات احساساتشان به شیوهای سالم شوند. نگویید: عصبانی نشو! بگویید: من هم گاهی عصبانی میشوم. بیا شعار جنگیمان را فریاد بزنیم تا خشممان مهار شود.
تحقیقی جدید نشان میدهد وقتی جسممان آسیبی میبیند و درد داریم، فریاد زدن واقعا میتواند در رساندن پیام درد به مغز اختلال ایجاد کند، یعنی دردمان کمتر شود. شاید فرزندتان هنگام عصبانیت دردی نداشته باشد اما داد و بیداد کردن میتواند انرژی خشم را به شیوهای بازی گونه رها نماید. با فرزندتان یک شعارجنگی انتخاب کنید تا در چنین شرایطی با صدای بلند ازآن استفاده نمایید، مثلا : آزااااااااااااااااادی! نگویید: جرأت نداری بزنی! بگویید: اشکالی ندارد که عصبانی باشی، اما به تو اجازه نمیدهم به کسی آسیب بزنی. ما باید امنیت همدیگر را حفظ کنیم. این عبارت، این پیام جدی را
میرساند که بروز عصبانیت ایرادی ندارد، اما واکنش فیزیکی ممنوع است. جداکردن این دو به کودکتان کمک میکند تا یاد بگیرد به همین شیوه رفتار کند. نگویید: تو خیلی بدقلق و سرسخت شدهای! بگویید: این موضوع خیلی سخت و ناخوشایند است، میدانم؛ با هم حلش میکنیم. وقتی بچهها سرسختی میکنند و کوتاه نمیآیند، خیلی همه است که دلیلش را بفهمیم. این عبارت، این ایده را تقویت میکند که شما هم درکنار او هستید نه مقابل او، و با هم طبق یک هدف پیش میروید. نگویید: فهمیدم، باید در اتاقت تنها باشی! بگویید: بیا از هم دور باشیم تا هر دو آرام شویم. این عبارت، «تنها ماندن» را به «با هم
بودن» بر میگرداند و اجازه میدهد به جای تنها ماندن، ارتباط دوبارهای برقرار شود. نگویید: همین حالا دندان هایت را مسواک بزن! بگویید: میخواهی اول دندان های عروسکت را مسواک بزنیم یا دندانهای تو را؟ برای بچههای نوپا، کج خلقی و بهانهگیری شیوهای برای کنترل کردن محیطشان است. شما با این عبارت به او حق انتخاب میدهید و در نتیجه احساس میکند تا حدودی کنترل دست اوست. نگویید: شامت را بخور وگرنه گرسنه به رختخواب خواهی رفت! بگویید: به نظرت چکار میتوانیم بکنیم تا این غذا خوشمزهتر شود؟ این عبارت، مسئولیت پیدا کردن راه حل را به دوش فرزندتان میگذارد. نگویید:
اتاقت نفرت انگیز است! بچههای شما هر چقدر بزرگتر شوند، با مشکلات بزرگتری هم مواجه خواهند شد، و احساسات شدیدتری هم خواهند داشت. این که به آنها بگویید بچههای خوب یا کسی که بزرگ شده عصبانی نمیشود، خسته نمیشود یا مضطرب نمیشود واقعا دروغ است.
بگویید: به نظرت چطور است که همین الان باهم این قسمت کوچک از اتاقت را تمیز کنیم؟ من کمکت خواهم کرد. به جای متمرکز شدن بر کار سخت و ناخوشایند تمیز و مرتب کردن آن همه ریخت و پاش، هدف را ساده سازی کنید، یعنی روی یک شروع ساده متمرکز شوید. شروع سادهی یک کار سخت و نامطلوب میتواند نیرو و انگیزه ادامهی آن را ایجاد کند. نگویید: ما داریم میریم! بگویید: لازم است چکار کنی تا برای بیرون رفتن آماده شوی؟ به بچهها اجازه دهید به پروسههای تغییر و گزار در زندگیشان فکر کنند. این کمک میکند تا از جنگ و جدال دور بمانید و به آنها فرصت میدهد تا به مغزشان پیام دهند که درحال
تغییر به سمت انجام فعالیت جدیدی هستند. همچنین وقتی قرار نیست واقعا بدون او خانه را ترک کنید، میتوانید ادای این کار را درآورید. نگویید: اینقدر ناله و نق نق نکن! بگویید: یک بار دیگر با صدای عادی خودت حرفت را تکرار کن. گاهی بچهها آه و ناله میکنند در حالی که خودشان هم نمیدانند چه میکنند. وقتی از آنها میخواهید حرفشان را مجددا با صدای عادیشان بگویند، به آنها یاد می دهید که «طرز» بیانشان اهمیت دارد. نگویید: اینقدر شکایت نکن! بگویید: من میفهمم چه میگویی. راه حلی داری؟ این عبارت، مسئولیت را به فرزندتان محول میکند. این بار که فرزندتان بدون وقفه از
مدرسه، شام، خواهر و برادرش،... شکایت کرد، از او بخواهید فکرش را بکار بگیرد و راه حل ارائه دهد. به او یادآوری کنید هر راه حلی به ذهنش میرسد بگوید، فرقی نمیکند چه باشد.