درباره مصلحتِ «نیامدن» احمدی‌نژاد

این پرسش را نمی‌توان مطرح نكرد كه چرا احمدی‌نژاد در طول این مدّت، نظر رهبر معظم انقلاب را به هواداران خود منتقل نكرد تا آنها حقیقت را دریابند و گرفتار مجادلات و نزاع‌های بیهوده -كه همگی ناشی از بی‌اطلاعی بود- نشوند؟

کد خبر : 572109
سرویس سیاسی فردا؛ مهدی جمشیدی:
۱- فلسفه وجودی ولی فقیه این است كه «مصالح جامعه‌ اسلامی» را تشخیص دهد و بر اساس این تشخیص، به هدایت جامعه بپردازد. این‌كه ولی فقیه باید هم «اسلام‌شناس» باشد و هم «زمان‌آگاه» ناشی از همین ضرورت عملی و عینی است. از آنجا كه جهان اجتماعی، پیچیدگی‌های فراوانی دارد و این وضع در دوره كنونی، بسیار تشدید شده است، شناخت مصالح كلی و بنیادی جامعه‌ اسلامی از هر كسی ساخته نیست؛ چه‌بسا كسانی‌كه اسلام‌شناس هستند اما از بصیرت و قدرت تحلیل و تمییز كافی برای رهبری جامعه اسلامی برخوردار نیستند و چه بسا كسانی كه جریان‌ها و رویدادهای معاصر را به خوبی درك می‌كنند اما نگاه و طرز تفكرشان برخاسته از اسلام نیست. این قبیل افراد، هرگز نمی‌توانند سرنوشت جامعه اسلامی را بر عهده گیرند. رهبر معظم انقلاب، در این‌باره كارنامه بسیار درخشانی دارند؛ گذشت زمان ثابت كرد كه موضع‌گیری‌های ایشان تا اندازه حاكیمانه و سنجیده بوده و چه مصالح بزرگ و مهمی را تأمین كرده است. ایشان مردشناخت موقعیت‌های پیچیده و تاریخی هستند و می‌توانند بهترین گزینه را انتخاب كنند؛ گزینه‌ای كه مصالح مترتب بر آن، بعدها بر سیاست‌ورزان چیره‌دست و پر سابقه آشكار می‌شود.

۲- موضع رهبری معظم انقلاب درباره این‌كه حضور آقای محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده به صلاح نیست، متكی بر شناخت 2 گونه مصلحت بوده است؛ یكی مصلحت شخص او، دیگری مصلحت جامعه. ایشان در زمینه‌ مصلحت شخص احمدی‌نژاد توضیحی ندادند، اما در مقام اشاره‌ای گذار به ماهیت مصلحت اجتماعی، تصریح كردند كه حضور احمدی‌نژاد باعث «دوقطبی شدن جامعه» می‌شود، حال‌ آن‌كه دوقطبی شدن جامعه، مضر و مخرّب است. اینكه حضور احمدی‌نژاد موجب شكل‌گیری فضای دوقطبی در انتخابات می‌شود، دور از انتظار نیست، بلكه واضح و روشن است؛ زیرا اگر او در انتخابات شركت كند، عمده‌ترین و برجسته‌ترین نامزدی است كه در برابر آقای حسن روحانی قرار خواهد گرفت و به صورت طبیعی، بقیه‌ نامزدهای محتمل و فرضی، به حاشیه خواهند رفت. در واقع، میدان رقابت به علت منزلت خاص دو طرف، میدانی «تنگ» و «دوجانبه» خواهد شد . حدس قوی این است كه در این حال، شكاف‌های دیگر، غیرفعّال و بی‌اثر خواهند شد و همین شكاف عمیق، به سطح «جامعه» نیز كشیده خواهد شدو دوگانگی‌ها و تضادها و كشمكش‌های پر هزینه و خسارت‌باری را به دنبال خواهد داشت. ۳- این پرسش را نمی‌توان مطرح نكرد كه چرا احمدی‌نژاد در طول این مدّت، نظر رهبر معظم انقلاب را به هواداران خود منتقل نكرد تا آنها حقیقت را دریابند و گرفتار مجادلات و نزاع‌های بیهوده -كه همگی ناشی از بی‌اطلاعی بود- نشوند؟! اومی‌توانست به صورت غیرمستقیم، كناره‌گیری خود را از صحنه‌ انتخابات اعلام كند تا در جبهه‌ نیروهای انقلاب، «اختلاف» و «تشتّت» پدید نیاید، اما چنین نكرد. ۴- اگر حس «لجاجت» و «بهانه‌جویی» در انسان رخنه كند، هیچ واقعیتی او را متقاعد نخواهد كرد و او با توجیه‌ها و تفسیرهای ناروا و باطل، همواره در طلب باز كردن راه مفرّی برای خویش خواهد بود. انسانی كه تسلیم «حقّ» است، به حقّ گردن می‌نهد و حكم «نفس» را بر حق ترجیح نمی‌‌دهد. قوم بنی‌اسرائیل، مصداق چنین سركشی‌ها و لجاجت‌هایی بودند و به همین دلیل، با این‌كه قوم برگزیده بودند، خداوند متعال آنها را مبتلا به مذلّت و حقارت و فرودستی كرد. اختلاف پس از آن‌كه حقّ، «بیّن» و «آشكار» شد، چون اختلاف پس از دین است؛ چنین اختلافی، عذاب و عقاب الهی را به دنبال دارد. كنایه‌ رهبر معظم انقلاب به كسانی كه خواهان اظهارنظر «عمومی» ایشان بودند و قبول خود را متوقف بر آن دانسته بودند، بجا و درخور بود و این‌كه ایشان گفتند نظرشان در این باره، متأثر از هیچ شخصی نیست و برداشت مستقیم و مستقل خودشان آن است كه گفته شده، پاسخ به اشكال دیگری بودند كه برخی از هواداران احمدی‌نژاد مطرح كردند. ۵- ما منتظر «حكم حكومتی» یا «امر و نهی» ولی فقیه نیستیم؛ چون نسبت خود را با ایشان در این چارچوب تعریف نكرده‌ایم. ما نمی‌گوییم كه به نظر ولی فقیه بها نمی‌دهیم و خود را موظف به اجرای آن نمی‌دانیم، مگر این‌كه ایشان به جای «توصیه» و «مطالبه» خواسته خود را در قالب «حكم» و «امر و نهی» بیان كنند. در این نسبت، قبول «ولایت نفس» بیشتر جلوه‌گراست تا قبول «ولایت فقیه». چه بسا نفس، طریق طغیان و عصیان را در پیش گرفته و چندی بعد، در حكم و امر و نهی ولی فقیه نیز «چون و چرا» كند و به طور كلّی به «نفی» و «انكار» بپردازد. كم نبودند افرادی كه در طول دهه‌های گذشته، به چنین سرنوشتی دچار شدند؛ كج‌روی و لغزش از همین نقاط آغاز و به تدریج بر دامنه آن افزوده می‌شود. ۶- گذشته از مصلحت‌نگری رهبر معظم انقلاب، مسأله دیگر نیز در میان است كه هرگز نباید مغفول واقع شود. احمدی‌نژاد پس از آن‌كه از عقد اخوتی كه با حلقه انحرافی بسته بود، دست نكشید و متأثّر از رحیم‌مشائی، بر مقولاتی از قبیل «مكتب ایرانی»، «بیداری انسانی»، «انسان كامل»، «بهار» و ... تأكید كرد و فراوان اصرار ورزید، بدنه اجتماعی خود را تا حدود زیادی از دست داد و متأسفانه همین غفلت موجب شد تا زمینه و بستر برای رجزخوانی و عرض اندام نیروهای تكنوكرات فراهم شود و آنها با «كمترین تلاش» و در اثر ««اشتباهات راهبردی شخص احمدی‌نژاد» دولت را در اختیار خود بگیرند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، نیروهای تكنوكرات به صورتی از جانب مردم طرد و تحقیر شدند كه تصوّر می‌شد دیگر هیچ‌گاه سربر نخواهند آورد، اما ضعف‌ها و تناقض‌های درونی دولت عدالت‌گرا، سرمایه‌ اجتماعی درخوری را برای آنها فراهم كرد و «بهانه‌ها» و «دستاویزها»یی را در اختیار آنها نهاد. *ـ عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منبع: صبح نو

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: