در خلیج فارس شلیک نکنید
از نقطه نظر دفاعی، تهدید به بستن تنگه هرمز موثرترین راه ایران برای بازدارندگی متعارف در برابر حملات معمول است. بستن تنگه هرمز، به مانند استفاده از سلاح هستهای، یعنی اعلان یک جنگ که منجر به واکنش نظام بینالمللی به رهبری آمریکا خواهد شد.
دیپلماسی ایرانی: در هفته های اخیر، کشتی های ایرانی تعدادی از کشتی های آمریکایی را در آب های شلوغ خلیج فارس تهدید کردند. این تهدیدها باعث شد که دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواهان اظهار نظر کند که اگر چنین کارهایی در دوران او انجام شود کشتی های ایرانی را از «آب بیرون خواهد انداخت». چنین اظهارنظرها و رویکردی نشانه هایی قوی ارسال خواهد کرد، اما این احتمال را نیز افزایش خواهد داد که یک حادثه جزئی به بحران قابل توجه بین المللی تبدیل شود، قیمت نفت مانند موشک به بالا رود و آمریکا به طور بالقوه در جنگی بزرگ در خاورمیانه درگیر شود. خوشبختانه، ایالات متحده تا به حال از گزینه هایی استفاده کرده که امکان چنین ریسک هایی را از بین ببرد. در گذشته و حال ثابت شده است که دو طرف تمایل به جلوگیری از رفتارهای تحریک آمیز در این رابطه دارند. از نقطه نظر دفاعی، تهدید به بستن تنگه هرمز موثرترین راه ایران برای بازدارندگی متعارف در برابر حملات معمول است. بسته شدن گذرگاهی که از طریق آن 20 درصد از جریان تولید نفت جهان جابجا می شود مانند گزینه استفاده از سلاح هسته ای است. بستن تنگه هرمز، به مانند استفاده از سلاح هسته ای، یعنی اعلان یک جنگ که منجر به واکنش نظام بین المللی به رهبری آمریکا خواهد شد که آسیبی جدی به توانایی صادرات نفت منطقه خواهد زد. اما باید به رقبا از جمله عربستان سعودی، اسرائیل و ایالات متحده، یادآوری کرد که تنظیم بحران اقتصادی ناشی از چنین جنگی آسان نخواهد بود. تهران انگیزه ای قوی برای چنین تهدیدهایی دارد، چرا که این اقدامات تبدیل به رویدادی رسانه ای می شوند که ارزش کشتی ها و نیروی دریایی ایران را در برابر آمریکا بالا خواهند برد. ایران می توان از آن به عنوان پیامی قوی به سراسر خاورمیانه استفاده کند و ادعا کند که قادر به ایستادگی در برابر ایالات متحده است. این خوراک رسانه ای در دراز مدت هدف سیاست گسترده تر ایران را تامین می کند چراکه با عقب نشینی آمریکا از خلیج فارس، یک نظام منطقه ای جدید و سازگار با منافع ایران ظهور خواهد کرد. فراتر از همه این ها سود اقتصادی در این اقدامات وجود دارد. هربار که تنش در منطقه خلیج فارس تشدید می شود، قیمت نفت افزایش پیدا می کند. به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت جهان و اقتصادی که پس از توافق هسته ای رو به بهبود است اما هنوز با موانعی روبرو است، انگیزه اقتصادی این دست کارها کاملا آشکار است. نیروی دریایی ایران بسیار منظم است و این را ملوانان آمریکایی نیز در گزارشات خود اعتراف می کنند. تعامل بین نیروی دریایی دو طرف حتی در زمان تنش های شدید در رابطه ایالات متحده و ایران در سال های قبل از توافق هسته ای به خوبی برقرار بود. اما نیروی سپاه پاسداران این تعادل را به ترتیبی که در پیش توضیح داده شد برهم می زند. این نیرو همچنین به اجرای تاکتیک های تهاجمی با قایق های تندرو خود و پاسخگو نبودن در تماس های رادیویی شهرت دارد. در سال 2000 این قایق ها با دانستن اینکه رفتار و دستورات داده شده آمریکایی ها به گونه ای است که حتی در صورت دخالت این قایق ها اجازه شلیک و اقدامی تحریک آمیز ندارند نوع اقدامات خود را تغییر داد. حوادث اخیر ممکن است با رویدادهای سیاسی در تهران نیز ارتباط داشته باشد. ایران در بهار آینده انتخابات ریاست جمهوری را تجربه خواهد کرد. رقابت بین حسن روحانی رئیس جمهور فعلی و رقیبان تندرو آغاز خواهد شد. پلت فرم برنامه های روحانی بر روی توافق هسته ای، ارائه منافع اقتصادی به مردم ایران و همچنین پذیرش در جامعه بین المللی است. کاهش تنش بین ایران و ایالات متحده برخی از جناح های ایران را راضی و خوشحال نکرده است. خبر خوب این است که ایالات متخده سابقه مدیریت چنین تنش هایی را دارد و نیازی نیست کشتی در خلیج فارس غرق شود. دو نمونه اخیر را می شود در این زمینه مثال زد: اوایل سال 2012، محاصره کشتی آمریکایی توسط قایق های سپاه در آب های بین المللی واکنش لئون پانتا سخنگوی وزارت دفاع را در پی داشت. او در بیانیه ای عمومی نوشت: «آمریکا بستن تنگه هرمز را تحمل نخواهد کرد. این خط قرمزی برای ما است. ما به آن پاسخ خواهیم داد.» دولت اوباما پیامی آشکار فرستاده بود و پیامدهای خطرناک بروز جنگ در منطقه را مشخص کرد. محاصره ها به سرعت متوقف شد و ایران نیز از اینکه در مچ اندازی با امریکا توان بازوهایش را امتحان کرده خشنود بود. هیچ اشتیاقی برای یک درگیری مستقیم بین دو طرف وجود نداشت. نمونه بعدی ژانویه گذشته است که ملوانان نیروی دریایی آمریکا وارد آب های ایران شده و توسط نیروهای سپاه دستگیر شدند. وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری بلافاصله تماسی مستقیم با ظریف برقرار کرد و پیگیری برای مشخص شدن وضعیت ملوانان آغاز شد. این رابطه بین این دو نفر جز در سایه مذاکرات هسته ای ایجاد نمی شد؛ رابطه ای که برای از بین بردن یک تنش بین المللی از زمانی بسیار اندک ضروری بود. در اتفاقی مشابه در سال 2007 تعدادی از ملوانان انگلیسی به مدت 13 روز در خاک ایران محبوس بودند. آنچه این دو تجربه نشان می دهد این است که توافق هسته ای، با ترکیبی از تعامل اقتصادی و دیپلماتیک، حساب رابطه با ایران را تغییر داده است. ادامه یافتن این رابطه برای جلوگیری از اقدامات تحریک آمیز در خلیج فارس ضروری است. این مساله نشان می دهد که نیازی به غرق کردن و یا بیرون انداختن کشتی ها در خلیج فارس آن طور که ترامپ می گوید وجود ندارد، بلکه لازم است که پیغام های خصوصی و عمومی به رهبران ایران فرستاده شود تا رفتارهای دو طرف به شکلی غیرقابل قبول تغییر نکند و تعادل و تعامل سازنده در منطقه ادامه پیدا کند. در عین حال، دیپلماسی می تواند رابطه و کانال های نظامی دو طرف را گسترش و عمق بخشد. رابطه کری ـ ظریف رابطه خوبی است، اما در یک دنیای ایده آل، ایران و آمریکا می توانند خط ارتباطی مستقیم برای مواقع خطر و ضروری بین پایگاه نظامی آمریکا در بحرین و نیروی های ایران ایجاد کنند، که قدرت مقابله و جلوگیری از بحران های بالقوه را داشته باشد.آمریکا سیگنال ها و تلاش های ویژه ای را در این زمینه نشان داده است، هرچند بدون موفقیت، اما سخت است که تصور کنیم هرگونه رابطه این چنینی تا قبل از انتخابات بهار شکل بگیرد. شاید بتوان بعد از آن به چنین ارتباطی چشم دوخت. در هرصورت ایجاد یک بحران بین المللی در خلیج فارس آخرین گزینه ای است که باید به آن فکر کرد. هم اکنون انتخاب های دیپلماتیک هوشمندانه در هر دو طرف می تواند برای رسیدن به اهداف و منافع مشترک کافی باشد.