فیلسوفان صلح را چگونه می‌بینند؟

آشتی و صلح، از آروزهای دیرسال بشر است و چه بسا که جنگ‌هایی را نیز در سر رسیدن به آن به راه انداخته. به مناسبت روز جهانی صلح(31 شهریور، 21 سپتامبر)، پرسش‌هایی بنیادین در باب صلح و پاسخ‌های فیلسوفان به آنها را ترجمه کرده‌ایم و پیش روی شماست. این پرسش و پاسخ‌ها از تارگاه «از فیلسوفان بپرسید» (skphilosophers.org) برگرفته شده‌اند. سعی کرده ایم از خلال این پرسش و پاسخ هابه این نکته برسیم که « فیلسوفان به صلح چگونه می اندیشند.»

کد خبر : 569891

روزنامه ایران: آشتی و صلح، از آروزهای دیرسال بشر است و چه بسا که جنگ‌هایی را نیز در سر رسیدن به آن به راه انداخته. به مناسبت روز جهانی صلح(31 شهریور، 21 سپتامبر)، پرسش‌هایی بنیادین در باب صلح و پاسخ‌های فیلسوفان به آنها را ترجمه کرده‌ایم و پیش روی شماست. این پرسش و پاسخ‌ها از تارگاه «از فیلسوفان بپرسید» (skphilosophers.org) برگرفته شده‌اند. سعی کرده ایم از خلال این پرسش و پاسخ هابه این نکته برسیم که « فیلسوفان به صلح چگونه می اندیشند.» دکتر مایکل چولبیMichael Cholbi، استاد فلسفه در دانشگاه پلی‌تکنیک پوناما در کالیفرنیا. کتاب‌هایی او اغلب در اخلاق (با تأکید خاص بر خودکشی، اندوه، مجازات و پدرسالاری) نگاشته شده است: «فهمیدن اخلاق کانتی»، «خودکشی: ابعاد فلسفی»، «مسأله خدا» و «حس غیرمشترک». او از سال 2011 سردبیر مجله‌ «آموزش فلسفه» است. فلسفه می‌تواند به صلح جهانی کمک کند؟ نخست، اینکه فلسفه می‌تواند با کمک به ما برای اندیشیدن به اهمیت اخلاقی صلح و نیز جنگ، در صلح جهانی سهیم باشد. شمار اندکی از فیلسوفان جنگ را ستوده‌اند. این دسته بر آن بوده‌اند که جنگ موجه است زمانی که منافع یک دولت را تأمین کند (واقع‌گرایان) یا اینکه شرایطی خاص وجود داشته باشد (نظریه جنگ مشروع). دیگر فیلسوفان صلح‌گرایی را حمایت کرده‌اند. دوم، فلسفه می‌تواند از طریق تضعیف شرایطی که جنگ در آن رشد می‌کند و نیز نشان دادن راه‌های جایگزین حل‌وفصل منازعاتی که می‌توانند منجر به خشونت شوند، به صلح جهانی کمک کند. فلسفه می‌تواند منازعات ناشی از اختلاف جهان‌بینی‌ها درمورد اخلاق، مذهب و مانند آن را از میان ببرد یا دست‌کم تعدیل کند. به این ترتیب فلسفه مدلی بدون خشونت را برای حل‌ وفصل اختلافات پیش روی ما می‌گذارد: کمک گرفتن از استدلال‌های منطقی. در هر موردی بهتر است که ما برای اجتناب از جنگ به سوی اجماع استدلالی پیش برویم تا اینکه یک درگیری مسلحانه را در پیش بگیریم. البته فلسفه یک قرص جادویی برای رسیدن به صلح جهانی نیست. اما من کاملاً اطمینان دارم که دوز مناسبی از آن می‌تواند تا حد زیادی اندوه انسان از تراژدی‌های ناشی از جنگ و خشونت را درمان کند. دکتر اندرو پسینAndrew Pessin، استاد فلسفه در دانشگاه کانتی‌کولت لندن. کتاب‌های او اغلب در آموزش عمومی فلسفه نگاشته شده است: «فیلسوف 60 ثانیه‌ای»، «فلسفه ذهن»، «مسأله خدا»، و «حس غیرمشترک». آیا صلح، چیزی بیش از جنگ نکردن است؟ این یک پرسش خوب (و البته عمیق) است. با این حال این تنها یک پرسش معناشناختی است؛ به این معنی که ما چگونه باید واژه «صلح» را به کار ببریم. آیا می‌توانیم از آن در مواردی که صرفاً جنگ وجود ندارد استفاده کنیم (مثل رابطه مصر و رژیم صهیونیستی) یا اینکه صلح چیزی عمیق‌تر است؟ اگر نه کامل، اما به خوبی آشکار است که ما می‌توانیم هر تعداد از عوامل یا جنبه‌های روابط «صلح‌آمیز» را بازشناسی کنیم - با خشونت‌های غیرصریح شروع کنیم و سپس چیزهایی مانند همکاری‌های اقتصادی، تغییرات فرهنگی، مسافرت‌های بین‌کشوری و غیره را به آن بیفزاییم - و تصمیم بگیریم (به طور قراردادی) که واژه «صلح» را، تا حدی قابل توجه، به مواردی که اکنون حاضرند محدود کنیم اما به هر رو، شاید زمانی که ما آغاز به شناسایی عواملی کنیم که روابط واقعی میان کشورها را تشکیل می‌دهد، تصمیم‌گیری درباره چگونگی استفاده از واژه «صلح» چندان نیز سودمند نباشد. دکتر ریچارد هک Richard Heckاستاد فلسفه در دانشگاه براون، واقع در رودآیلند امریکا. علاقه او فلسفه ریاضی و فلسفه منطق است و «قضیه فرگه» کتاب اوست. «صلح جهانی »در فرهنگ عامه بارها تکرار شده است و به نظر می‌رسد که آرمان دولت‌‌ها نیز باشد. اما آیا این قابل دستیابی است یا صرفا یک توهم و آرزو است؟ من آرزوی «صلح جهانی» را به عنوان آرزوی جنگ نکردن می‌فهمم. بنابراین پرسش متقابل من این خواهد بود: چرا فکر می‌کنید که این واقعیت که همیشه اختلاف و تعارض وجود دارد به این معنی است که همیشه جنگ وجود دارد؟ مطمئناً راه‌های دیگری برای حل‌وفصل اختلاف‌های جزیی پیدا می‌شود. امریکا با کانادا مشکل دارد، کانادا با ژاپن مشکل دارد و بسیار مانند آن. اما در عین حال این کشورها در حال جنگیدن با هم نیستند.من گمان می‌کنم موانع واقعی برای صلح، چیزهایی مانند حرص و طمع، غرور و میل به قدرت است. دکتر الکساندر جورج Alexander George استاد فلسفه در کالج آمهرست واقع در ماساچوست. «هیوم و معجزه»، «فلسفه ریاضیات»، «عاطفه و بی‌عاطفگی» از آثار او هستند. آیا دستیابی به صلح جهانی ممکن است؟ به نظر می‌رسد تنها راه آن این است که همه یک نوع فکر کنند و این تنها از دست خدا برخواهد آمد. من گمان می‌کنم که راه دیگر رسیدن به اینکه همه یک نوع فکر کنند این است که تهدید کنیم، هراس‌افکنی کنیم، وادار کنیم و زور بگوییم. البته این ها روش‌های چندان جالبی نیستند. بنابراین شاید ما باید درباره نیاز به صلح جهانی بازاندیشی کنیم. به جای فکر کردن به ملزومات سازش جهانی، شاید ما باید امکانی را کشف کنیم که «احترام به تفاوت عقلانی» نظرات را ایجاب می‌کند. به جای اینکه همه نظراتی مشابه داشته باشند، ما نیاز داریم به اینکه چاره‌ای پیدا کنیم که اختلافات شدید به منازعه منجر نشوند. اکنون نیز جوامعی وجود دارند که با وجود اختلافات فراوان و باورهای متفاوت و متضاد، در صلح و آرامش زندگی می‌کنند. خواندن کتاب «صلح پایدار» از کانت و «قانون مردمان» جان رالز در این مورد می‌تواند جالب توجه باشد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: