وارونگی آماری در دانشگاه ها
سرآغاز مهر مصادف با انتشار خبری است که در آن صحبت از وارونگی آمار جامعه علمی به میان میآید اتفاقی که دیر زمانی است آغاز شده است.
کد خبر :
569881
روزنامه ایران: سرآغاز مهر مصادف با انتشار خبری است که در آن صحبت از وارونگی آمار جامعه علمی به میان میآید اتفاقی که دیر زمانی است آغاز شده است.
یعنی اینکه دختران جامعه ایران دیگر در آرزوی شوهرداری صرف و باریدن هنرهای خانگی از انگشتان دست خود نیستند. آنها شاید بتوانند به انسان تک ساحتی تبدیل شوند که در بازار کار مشغول کاری باشند. اما آیا برای 57 درصد از ورودیهای دانشگاه اجازه اشتغال در بازار کار نیز به همان نسبت موجود است؟ بازتاب تغییر در مشارکت دختران در ورود به دانشگاه نشان از تغییرات فرهنگ در ساختار جنسیتی اجتماعی شدن میدهد. شاید بتوان این موضوع را نشأت گرفته از برابری آموزش پذیری زنان در حقوق حداقلی شهروندی و شکستن پندارهای پدرسالارانه در خانواده ایرانی دانست.
بههرحال امروز میتوان گفت دختران نیز مدتی است از دغدغه در خانه ماندن رها شده و به معنای واقعی شهروند شدهاند و این میتواند نویدی ارزشمند برای بازگشت بیشتر زنان به بطن جامعه باشد.
اما باید گفت وارونگی در برابری آموزش در حالی صورت گرفته که نشان میدهد این وارونگی در اشتغال تا مدتها میسر نخواهد شد. زیرا هماکنون وضعیت بازار کار از این آمار فاصله داشته و مدتهاست خروجی تقریباً عادلانه دانشگاهها در بازار کار مورد پذیرش واقع نمیشود. از طرفی با توجه به ویژگیهای تثبیت شده نقش اجتماعی برای مردان، زنان و دختران شاغل از درآمد به مراتب پایینتری از مردان بهرهمند میشوند چه رسد به اینکه مدتهاست بسیاری از زنان و در مواردی برخی از مردانی که نیاز عاجل به اشتغال دارند مورد سوءاستفاده اقتصادی واقع میشوند. شاید بتوان نتیجه گرفت برابری در حوزه آموزش عالی همزاد با پذیرش حقوق کامل شهروندی زنان نبوده است. در چنین شرایطی که برنامهریزی برای ورود زنان به بازار کار با وارد شدن آنان به دانشگاه هماهنگ نبوده و خیل کثیری هم عملکرد دانشگاهها را فاقد کارکرد لازم در جامعه میدانند، در این شرایط عمده دختران فارغالتحصیل چارهای جز بازگشت به نگرشهای سنتی برای زندگی و نگریستن به عمر تلف شده خود ندارند. شاید این نه به علت برابری در آموزش عالی که به دلیل گسترش بیرویه دانشگاهها و توجیه درآمدهای ناشی از
هزینه سرانه آموزش برای کاربران دانشگاهی است. شاید بهجای عدالت، رواج کلاسهای کنکور و فروش کتابهای کمک درسی و کلاس زبان و رقابت برای منزلت اجتماعی خانوادهها موجب افزایش مخاطبان دانشگاه اعم از هر جنسیتی شده است. همین بازار کاری که از حضور زنان در کلاسهای متنوع آموزش عالی و کمک درسی سود میبرد فرصت حضور آنان در بازار کار و افزایش کیفیت زندگی را به شهروندان زن نمیدهد.
امید است برای رفع چنین پیشامدهایی در خصوص برنامهریزی برای کارکرد مطلوب دانشگاه یعنی ورود فارغالتحصیلان زن به بازار کار چارهاندیشی کرد و این مهم مقدور نیست جز با سرمایهگذاری و برنامهریزی هدفمند سیاستگذاران و تصمیمگیران حوزه علم و اشتغال.