بحران سوریه و جنگ نیابتی
بحران سوریه که از مرز ۵ سال عبور کرده است با ورود ترکیه به نقاط شمال شرق و مناطق کردنشین سوریه شاهد تغییر ماهیت بحران شد. جنگی نیابتی که به نمایندگی گروه های تروریستی برای جناح غرب آغاز شده بود به نیابت ترکیه از سوی آمریکایی ها در حال تغییر جهت است.
خبرگزاری تسنیم: بحران سوریه که در حقیقت دسیسه ای غربی صهیونیستی علیه یکی از محورهای مقاومت بود با ظاهر انقلاب های عربی و نمود گروه های معارض سوری خود را نشان داد. بحران سوریه از آغاز جناح غربی صهیونیستی با مسلح کردن مخالفان داخلی سوریه، از دل ارتش این کشور ، ارتشی معارض نظام به وجود آوردند. این ارتش معارض- که عنوان ارتش آزاد به خود گرفت- با ورود عناصر خارجی- که آن هنگام از لیبی خارج شده بودند- تکمیل شد. این مرحله اول توطئه بود تا ظاهری مردمی برای آن فراهم کنند و آن را انقلابی مردمی نشان دهند. مرحله دوم، ورود گرو های تروریستی مسلح به سوریه بود. نخستین گروه های مسلح ، گروه های کوچکی بودند که بیشتر ریشه و رنگ و بوی اخوانی داشتند. چون اخوان المسلمین سوریه مهمترین دشمنان نظام به حساب می آمدند لذا بیشترین انگیزه را برای مقابله نظامی با نظام سوریه داشتند. در این مرحله به مرور زمان کم کم پای گروه های بزرگتر تروریستی -که تحت تأثیر القاعده بودند- هم به سوریه باز شد گروه هایی مثل جبهه النصره که البته النصره بزرگترین آنها بود و سایر گروه ها همگی کوچک تر از آن بودند. در مرحله بعد جناح غربی - صهیونیستی گروه هایی را وارد میدان کردند که تازه تأسیس بودند و برای این بحران طراحی و ساخته شده بودند. معروف ترین این گروه ها داعش بود. اعضای این گروه ها در همان دو سال نخست بحران سوریه حضور داشتند و فرماندهان آنها در میدان سوریه تجربه عملی کسب کرند. ورود داعش در عراق سرآغاز این مرحله و شروع اقدامات این گروه های تازه تأسیس و برساخته برای سوریه و عراق بود. گروه هایی چون احرار الشام، داعش و نور الدین الزنکی از این دست گروه ها بودند. البته همچنان گروه های کوچک گذشته در میدان بودند اما آمریکایی ها ابتکار عمل را در این مرحله به دست این گروه های تازه تأسیس دادند. مهمترین نشانه تفاوت این گروه ها با گروه های مرحله اول اختلافات دامنه دار و درگیری های وسیع آنها با هم بود که موجب شد با هم به جنگ بپردازند. حمایت همه جانبه آمریکایی ها از این گروه ها موجب شد آنها در عرصه میدان موفقیت های زیادی به دست آورند و حضور داعش تا پایتخت عراق و از آن سو تا بعد از دیر الزور و حلب و نزدیک شدن احرار الشام به دمشق مربوط به این دوره اند. اما همین گروه ها که برای این بحران طراحی شده بودند به مرور زمان کار کرد و کارایی خود را در عرصه میدان از دست دادند و کارویژه تعریف شده برای آنها دیگر از سوی آنها انجام نمی شود مهمترین دلیل این ناکارآمدی، ابداعات و ابتکار عمل جناح مقاومت در میدان و ورود روسیه به میدان سوریه بود. از هم پاشیدگی احرار الشام - که به مدد کشته شدن زهران علوش اتفاق افتاد- و آزاد شدن بخش های وسیعی از عراق از بند اسارت داعش و شکست گروه های کوچک تر در حلب، ادلب و حماه همگی نشان داد گروه های فوق دیگر نمی توانند کارآمد باشند. نشانههای تغییر راهبرد غرب تا زمان کودتای ترکیه، راهبرد غرب در سوریه ایجاد گروه های تروریست در سوریه بود. آمریکایی ها که پیمان ضد تروریسم را برای مبارزه ظاهری با داعش به راه انداختند از همان ابتدا اعلام کردند از بین بردن داعش چند سال زمان خواهد برد. شاید در آن زمان برای مرحله کنونی برنامه ریزی می کردند. آنها هیچ گاه در این دوره به داعش حمله ای جدی نکردند. عملکرد آمریکایی ها طی 6 ماه گذشته متفاوت با دوره های قبل از آن بوده است. علت اصلی این امر عملکرد متفاوت مقاومت و گرفتن دست برتر در میدان جنگ است. مقاومت توانست طی 1 سال گذشته با وارد کردن روسیه در جناح خود و عملکرد مناسب در زمین بیش از 60% زمین هایی را که داعش تصرف کرده بود پس بگیرد. موفقیت های عملیاتی در حلب، ادلب و حماه هم طی یکسال گذشته بی نظیر بوده است و در حال تکرار. حال دیگر ارتش سوریه همانند 4 سال نخست، یک منطقه را به راحتی از دست نمی دهد، به راحتی غافلگیر نمیشود، اسیر بازی های سیاسی و بد عهدی ها نمیشود و اگر منطقه ای را از دست داد در مدت زمان کوتاهی آن را پس میگیرد. این ادعا در حلب و ادلب و حماه اثبات شده است و تصرف بدون خونریزی حمص و داریا آن را تأیید می کند. حضور ارتش دردیرالزور نیز یکی از نشانه های این راهبرد درست مقاومت است. برآیند جمیع این مسائل ناکارآمدی گروه های تروریستی را اثبات می کند گروه هایی که هزینه های آنها برای آمریکا، قطر و عربستا خیلی زیاد شده است. ترکیه نایب جدید برای جنگ نیابتی در سالی که گذشت، ترکیه برای نخستین بار مستقیما وارد خاک عراق و ترکیه شد. این اتفاق اول در نقطه ای کوچک در عراق اتفاق افتاد که به نظر می رسد محکی مقدماتی و آزمون یک طرح بزرگ بود. پس از آن به بهانه مقابله با کردها، سوریه نیز آماج تعرض ترک ها قرار گرفت. ترکیه هم اکنون درمناطق کرد نشین سوریه حضور دارد. ترکیه بهانه ظاهری خود را مقابله با کردهای استقلال طلب عنوان می کند اما باطن مسئله چیز دیگری است. با حضور ترکیه آمریکایی ها بدون آنکه مستقیم وارد خاک سوریه شده باشند با پوشش ترک ها در منطقه به راحتی عمل می کنند. در مناطقی که ترک ها حضور دارند هواپیماهای آمریکایی در حال رفت و آمد هستند که این یعنی محدودیت برای هواپیماهای روسی. در حقیقت ترک ها با حضور در مناطقی از سوریه عملا طرح پرواز ممنوع را به اجرا در آورده اند. داعش بهترین ابزار و بهانه حال آمریکایی ها در قالب، ائتلاف ضد تروریسم با داعشی می جنگند که خود به وجود آورده اند. داعشی که با دستور آمریکایی ها عمل می کند. در حقیقت داعش یک ابزار و بهانه ای مناسب برای توسعه حضور آمریکایی ها در سوریه است و ترکیه هم پوشش آمریکا برای عدم اعلام رسمی حضور نظامی آمریکاییها در سوریه. به طور منطقی با تشکیل ائتلاف ضد تروریسم، هرجا که داعش پیشرفت کند و حضور داشته باشد آمریکاییها خود را مجاز میدانند که به آن منطقه برسانند و به آن حمله کنند. و حضور آمریکا در هر منطقه یعنی ایجاد محدودیت برای حضور روسیه. چون در میدان جنگ دو طرف هیچ گاه به یکدیگر نزدیک نشدهاند. به این معنا باید گفت آمریکاییها در حال محدود کردن منطقه عملیاتی و حضور روسیه با دو پوشش ترکیه و ائتلاف ضد داعش هستند. معنای دوم این مسئله ممانعت از حضور ارتش نظام سوریه در مناطق مذکور است. با این نگاه می توان حمله آمریکا به پایگاه نظامی ارتش سوریه در دیرالزور را اینگونه تفسیر کرد که آمریکا با اشتباه محاسباتی به پایگاه ارتش حمله می کند تا ارتش را از آنجا بیرون کند، داعش به آنجا تسلط یابد و آمریکا به بهانه مبارزه با داعش حضور خود را در شمال سوریه تا دیرالزور که به نوعی دروازه شرقی حلب محسوب می شود را توسعه دهد. توسعه ای که از جانب همگان موجه و قابل قبول باشد. مقدمات تقسیم سوریه اما پایان قضیه این نیست. داعش نقش دشمنی را ایفا میکند که موجب توسعه حضور آمریکاییها میشود. اما آمریکایی ها که قصد ندارند خودشان مستقیم حضور داشته باشند، چه کسی را جایگزین داعش میکنند؟ دو احتمال در اینجا وجود دارد: یا گروههای تروریستی که آمریکا آنها را میانه رو مینامد. این گروهها تا کنون حضور کمرنگی در این منطقه داشتهاند و یا ترکیه به نیابت از ائتلاف به دیرالزور نزدیک خواهد شد. اگر این اتفاق بیفتد باید گفت سوریه یک قدم دیگر به تجزیه نزدیک شده است چون آنگاه آمریکاییها و ترک ها حاکمیتی را از جانب خود در منطقه خواهند گماشت که منافع آنها را تأمین کند. اما مسئله اختلاف بر سر کردها بین ترکیه و آمریکا نا تمام می ماند. از آنجا که ترکیه نشان داده است بر سر اموری که هیچ کس فکر آن را هم نمی کند حاضر است معامله کند ممکن است معامله ای بین آمریکا و ترکیه رخ داده باشد که ترک ها به شرط تسلط یک حاکمیت تابع ترکیه بر مناطقی در شمال سوریه ، به استقلال کردهای سوریه رضایت دهند و این یعنی سه تکه شدن سوریه. نشانههایی برای این امر وجود دارد. ادعای ترکیه بر زمینهای شمال سوریه مبنی بر اینکه این مناطق بخشی از امپراتوری عثمانی بودهاند، حملات پیاپی صهیونیستها به جولان سوریه و تلاش برای جدا کردن این بخش در زمانی که در شمال سوریه درگیریهای وسیعی وجود دارد. اظهار نظر مقامات آمریکایی در مورد اینکه سوریه راهی جز تجزیه پیش رو ندارد. همگی شواهدی هستند که سناریوی گفته شده را تأیید میکنند. تغییرات لحظهای و پیچیدگی میدان سوریه در پایان باید گفت تعداد زیاد بازیگران در عرصه سوریه و تحولات پرشتاب در این کشور موجب شده است بحران سوریه از پیچیدگیهای بسیاری برخوردار باشد که بخشی از آن در مرقومات فوق نگاشته شد. هر یک از این سناریوها میتوانند در مقطعی کوتاه عمل و با توجه به شرایط تغییر پیدا کنند و باید منتظر تغییر و تحولات طرفهای مقابل ماند. چرا که تغییر در طرف مقابل همواره موجب تغییراتی در عرصه میدان می شود که به هیچ وجه خواسته هیچ یک از طرف ها نبوده است.