روزهای سخت برای «ترزا می»
می پیروز بیشتر جنگهایی است که در آن شرکت میکند و هیچ رحمی به کسانی که تاکتیکهای غیرصادقانه در برابرش اجرا میکنند ندارد.
دیپلماسی ایرانی: نخست وزیر بریتانیا، ترزا می، وظیفه ای خطیر در پیش رو دارد: احیای بریتانیا (یا دقیق تر انگلیس و ولز) همانی که خواسته رای دهندگان به برکسیت و خروج از اتحادیه اروپا بود. ترزا می باید پیامدهای گسترده این تلاش برای خروج را مدیریت کند. چالش او اگر بتواند از آن موفق بیرون بیاید پیشینیانش را خوار و خفیف نشان خواهد داد. هیچ کس نباید می را دست کم بگیرد. مانند آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، که جرات و خمیره اش را در مواجه با بحران های پی در پی ثابت کرد. می تمام ابزار لازم برای به سرانجام رساندن کارها را در اختیار دارد. او باهوش و سرسخت است با صبری اندک در برابر حماقت ها. او حسی قوی نسبت به خدمات عمومی دارد و به همان اندازه نسبت به ارزش ها. او چمدانی کوچک از ایدئولوژی ها حمل می کند و در حفظ کنترل اوضاع ماهر است. او به وقایع و امور داخل کشور تسلط دارد و همین باعث می شود که در زمینی آشنا بازی کند. می پیروز بیشتر جنگ هایی است که در آن شرکت می کند و هیچ رحمی به کسانی که تاکتیک های غیرصادقانه در برابرش اجرا می کنند ندارد. با این حال او چند دشمن شناخته شده در درون حزب دارد؛ دشمنانی محبوب که رتبه و رزومه دارند. این ترکیبی قوی است برای کسی که می خواهد از همه داشته هایش برای رهبری بریتانیا در خروج از اتحادیه اروپا استفاده کند. اشتباه نکنید: بریتانیا در مسیر خروج است. می بارها و بارها بیان کرده است که راه برگشتی از رای خروج نیست، حتی اگر اسکاتلند و ایرلندشمالی هم به ماندن رای بدهند. «برکسیت یعنی برکسیت» او اصرار دارد و وزرای او هم بازتاب همین صدا هستند. اما می هنوز باید به طور روشن و دقیق برکسیت را تعریف کند. این بخش سخت ماجرا است. تصور کنید اگر کسی به شما بگوید «صبحانه یعنی صبحانه» و بعد مشغول تهیه غذا برای شما شود. شما ایده کمی دارید که واقعا چه قرار است بخورید. صبحانه ای مخصوص ایرلندشمالی (تخم مرغ، بیکن، سوسیس، پودینگ، سیب زمینی و نان سودا و گوجه سرخ شده) با یک فنجان چای؟ قهوه و شیرینی؟ بسته به شرایط و ترجیحات، شما احتمالا احساسات بسیار متفاوتی درباره امکانات مختلف پیش رو خواهید داشت. همین اوضاع برای برکسیت وجود دارد. برخی نگرانی نخستشان جلوگیری از ورود نیروهای کار اتحادیه اروپا به خاک بریتانیا است. برخی به حفظ و تمرکز دسترسی به بازار تکیه می کنند. اما بر خلاف یک صبحانه، بریتانیا هرچه بخواهد در منو موجود نیست. واقعیت این است که طرفداران برکیسیت اغلب این مساله را نادیده می گیرند که اتحادیه اروپا نمی خواهد چیزی را در ازای هیچ معاوضه کند. علت این نیست که رهبران اروپا به دنبال تصفیه حساب باشند یا بخواهند انگلستان را به خاطر خروج از اتحادیه اروپا تنبیه کنند (هرچند گاهی با الفاظی ملتهب جو ناامیدانه می شود، مانند اشاره وزیر امور خارجه جدید بریتانیا به «امپریالیسم هیتلری»). درعوض ما به عنوان بریتانیا تمایل داریم فراموش کنیم هرکسی، از جمله اتحادیه اروپا و هر یک از کشورهای عضو آن، دارای منافع سیاسی یا تجاری خود هستند که متعهدند از آن محافظت کنند. برای می، چالش اصلی در طول چند ماه آینده این است که واقع بینانه تعیین کند، بریتانیا در مذاکرات دشوار پیش رو با اروپا (در مقابل تجارت با جهان) به دنبال چیست. با توجه به دامنه گسترده دستور کار ( که من می توانم حداقل شش موضوع مهم را که در مذاکرات به دنبال آن هستند حدس بزنم) فرایند مذاکرات می تواند چند سال طول بکشد. (در زمان نتیجه گیری نوه 11 ساله من می تواند دانشگاهش را شروع کند!) اولویت های مشخص و روشن می تواند از به درازا کشیدن بیشتر مذاکرات جلوگیری کند. هدف البته باید ایجاد تعادل بین اطمینان از دسترسی صادرکنندگان کالا و خدمات (به ویژه خدمات مالی) بریتانیایی به بقیه اروپا و محدود کردن مهاجرت شهروندان اتحادیه اروپا به بریتانیا باشد. هر چه مذاکره کنندگان نسبت به یک منطقه مطمئن باشند، باید بیشتر در جاهای دیگر سازش کنند. می باید تمام دانش قابل توجه ، مهارت، سیاست و چانه زنی خود را یک جا جمع کند تا به معامله ای معقول و مناسب دست پیدا کند. هرچند اگر او موفق هم شود، ممکن است با مردمی مواجه شود که ناراضی هستند ـ نتیجه ای غیرقابل اجتناب ـ اما همین است. این جا چالش بزرگ دیگری سر بر می آورد که دولت می با آن مواجه است: شکافی عمیق در جامعه بریتانیا پس از مبارزات انتخاباتی برکسیت دهن باز کرده است. آرای برکسیت از کارگران یقه آبی شمال و مناطق مرکزی انگلستان به دست آمد، افرادی که مدتی طولانی بود احساس بیگانگی با رهبران سیاسی خود می کردند، آنها از ایده جهانی شدن عقب مانده بودند و اتحادیه اروپا با دیدگاه هایش آنها را به حاشیه رانده بود. ابرشهرهای انگلستان به ویژه لندن از جهانی شدن بهره برده بود اما آنها نه. فقدان اعتماد به حزب کارگر که تحت رهبری جرمی کوربین رفته رفته سقوط می کرد باعث شد که بسیاری از اعضای این گروه به وعده های پوپولیستی روی بیاورند «ما روند جهانی شدن را معکوس خواهیم کرد»، «ما مهاجران که باعث شده اند حقوق شما کم شود بازخواهیم گرداند و مسیر میلیون ها پوند که صرف خدمات عمومی اتحادیه اروپا می شوند تغییر خواهیم داد.» آنها متعهد شدند که انگلستان به گذشته امن تر و شکوفاتر خود بازخواهد گشت. وعده ها دروغین بود. جهانی شدن قابل بازگشت نیست و مهاجرت از اتحادیه اروپا را نمی توان قطع کرد. هر گونه تلاش برای انجام این قول ها کسب وکار بریتانیا را نابود خواهد کرد. حتی اگر اقتصاد متزلزل منجر به کاهش مهاجرت شود، کارگرانی که به برکسیت رای داده اند هنوز درآمد کمی خواهند داشت و شغل های آنها حقوق پایینی دارند، هنوز خدمات عمومی تحت فشار خواهد بود. بعید است که این اوضاع به افزایش انسجام اجتماعی منجر شود. برکسیت طوفانی از احساسات پوپولیستی به راه انداخت که کنترلش به سختی ممکن بود. همان طور که دونالد ترامپ قادر نیست اوضاع طبقه کارگرش را بهبود بخشد، برکسیت هم در بهبود اوضاع کسانی که به آن رای داده اند با شکست مواجه خواهد شد. این چالشی است که می، با وجود تمام دارایی هایش، ممکن است قادر به غلبه بر آن نباشد.