سرویس فرهنگی فردا؛ حجتالاسلام مهدی مسائلی: از ابتدای سال 1395 کتاب رؤیای نیمه شب نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری به عنوان کتاب چهارمین دوره مسابقه کتابخوانی «کتاب و زندگی» معرفی شد و تاکنون تبلیغات فراوانی برای آن صورت گرفته است. در بسیاری از این تبلیغات، کتاب رؤیای نیمه شب رمانی بر اساس وحدت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی معرفی شده است. همچنانکه نویسنده این کتاب نیز در مصاحبههای خویش تأکید فراوانی بر این موضوع دارد.
اما با این حال، به جز چند دیالوگ شعارگونه، در این کتاب هیچ اثری از وحدت اسلامی و یا تقریب مذاهب اسلامی دیده نمیشود بلکه محوریت داستان آن براساس غلبه اعتقادی شیعیان بر اهلسنت شکل گرفته و از این جهت طرح عنوان وحدت اسلامی برای موضوع این کتاب خود مخالف وحدت اسلامی است.
اما لازم است در ابتدا چکیده ای از این رمان را بیان کنیم تا سپس به نقد و بررسی گفتمان وحدت اسلامی در آن بپردازیم:
شخصیت محوری «رویای نیمه شب» جوانی سنی مذهب به نام هاشم است که در کودکی پدرش را از دست داده و مادرش نیز وی را رها کرده است. او توسط پدربزرگش تربیت شده و اکنون به جوانی رعنا بدل شده که در کارگاه و فروشگاه زرگری پدربزرگش کار میکند. روزی ریحانه دختر ابوراحج حمامی که در کودکی همبازی وی بوده، به همراه مادرش برای خرید گوشواره به مغازه آنها میآید. از اینجا ماجرای عاشقانه این رمان آغاز میشود و با ورود دختر حاکم حلّه عشقهای تودرتوی دیگری نیز حکایت میشود. اما با این حال مانعی در این عشقها وجود دارد و آن شیعه بودن معشوقههای این داستان است. در طرف دیگر داستان،
مرجان صغیر حاکم حله نیز با شیعیان خصومت داشته و به تعبیر نویسنده این کتاب «ناصبی» است. در ادامه، داستان به گونه ای پیش میرود که شاگرد ابوراجح و وزیر حاکم، توطئهای را علیه ابوراجح و هاشم برنامهریزی میکنند و پس از دستگیری ابوراجح، او را به اتهام دشنامگویی به صحابه و سوء قصد به جان حاکم، شکنجه سختی داده و او را برای اعدام به میدان شهر میفرستند. در این میان هاشم شجاعت به خرج داده و به پیش حاکم حلّه میرود و با همکاری فرزند وزیر، که از ماجرای توطئه پدرش خبر داشته، بی گناهی خود و ابوراجح را اثبات نموده و در آستانه اعدام ابوراجح، وی را نجات میدهد. اما
ابوراجح به خاطر شنکجههای فراوان، وضعیت جسمی خوبی ندارد و طبیبان از او قطع امید کردهاند. از اینجا نیز ماجرای تشرف به محضر امام زمان علیه السلام آغاز میشود و هاشم با یادآوری تشرف اسماعیل هرقلی که پیشتر ابوراجح برای او تعریف کرده بود، وی را به یاد توسل به امام زمان علیهالسلام میاندازد. پس از آن تشرفی برای ابوراجح رخ میدهد که در آن امام زمان علیه السلام تمام زخمها و شکستگیهای بدن و دندانهای ابوراجح را برطرف میکند و چهره و بدنی زیبا و جوان به او میدهد. با دیدن این معجزه، هاشم و پدربزرگش و بسیاری از مردم حلّه شیعه میشوند. حتی مرجان صغیر ، حاکم
حله نیز از دشمنی و عناد نسبت به شیعیان دست میکشد و زندانیان آنها را آزاد میکند. با شیعه شدن هاشم مانع مذهبی ازدواج او با دختر ابوراجح برطرف میشود و این دو به وصال یکدیگر میرسند.
این چکیدهای مختصر از مطالب محوری این رمان بود که خود گویای عدم ارتباط آن با وحدت اسلامی است. ولی با این حال تحلیل و بررسی جزئیات آن می تواند مطالب بیشتری را دراینباره روشن کند.
نگاهی به مطالب مرتبط با وحدت اسلامی
در سرتاسر این رمان اختلاف مذهبی به عنوان یک مانع بزرگ برای ازدواج میان شیعه و سنی پذیرفته شده است و نتیجه داستان نیز به گونه ای رغم می خورد که فرد عاشق، با تغییر مذهب خویش به وصال معشوقه خویش دست مییابد. این در حالیاست در بحثهای فقهی و حتی در تعاملات تاریخی میان شیعه و سنی، اختلاف مذهبی به عنوان یک مانع جدی برای ازداوج به شمار نیامده است. از این رو موضوع محوری این رمان، نه تنها در راستای وحدت اسلامی نیست بلکه از جهاتی با آن در تقابل است. البته اگر کسی وحدت اسلامی را به معنای وحدت مذهبی و شیعه شدن همه مسلمانان بداند، این داستان نیز میتواند رنگ و بوی وحدت
اسلامی داشته باشد. ولی هرچه هست این گونه تفسیر از وحدت اسلامی، یعنی ایجاد تفرقه و دشمنی بیشتر. زیرا عملاً به نفی اهل سنت پرداخته و با حذف یکی از اطراف وحدت اسلامی، صورت مسئله را تغییر میدهد. این همان تفسیری که وهابیت از وحدت اسلامی ارائه میکند و آنها نیز با این نگاه و رویکرد همایش وحدت اسلامی برگزار میکنند. حتی جریانهای مزدوری همچون داعش نیز با رویکرد حاکم نمودن اندیشه خویش بر جهان اسلام، نقشه واحدی از جهان اسلام ارائه نموده و با حذف مرزهای جغرافیایی کشورها، همه مسلمانان را به بیعت با خلیفه خویش فرا میخواند، تا با یکی ساختن اعتقادات مسلمانان، وحدت
بین آنها حاصل شود.
به هرحال هدف ما نسبت دادن چنین دیدگاهی به نویسنده کتاب نیست، بلکه سخن در آن است که این کتاب، کتابی بر اساس گفتمان وحدت اسلامی نیست. به نظر میرسد بعضی پنداشتهاند وجود عناصر شیعه و سنی در یک داستان، به ضمیمه چند دیالوگ که در آنها بر احترام مذهبی تأکید شده، موضوع داستان را وحدت اسلامی قرار میدهد، هرچند اصل داستان سمت و سویی دیگر داشته باشد.
در این رمان به گونه ای شخصیت پردازی شده است که هاشمِ سنی مذهب معلومات اندکی درباره مذهب خویش دارد و نمیتواند در مقابل ابوراجح، پدر معشوقهاش که فردی آگاه به مسائل مذهبی است، از مذهب خود دفاع جانانهای کند. از این رو هاشم در مقابل حرفهای ابوراجح گاهی ساکت و مردّد میشود.
حقیقت این که داستانی که بر اساس وحدت اسلامی نگاشته میشود، باید برای اهل سنت نیز مفید و مطلوب باشد. بدیهی است که هر فرد سنی مذهب با خواندن این کتاب متوجه تبلیغ تشیع در آن میشود. نویسنده در مصاحبهها بیان داشته که این کتاب را برای نوجوانان و جوانانی نگاشته که:«اطلاعات خوبی در زمینه مذهب خود دارد ولی نسبت به مذهب تشیع کم اطلاع است.» نویسنده خود انصاف دهد اگر چنین کتابی با زمینه اعتقادات اهل سنت برای شیعیان نگاشته میشد، به فرزند نوجوان خویش اجازه خواندن آن را میدهد و یا آن که آن را توطئه وهابیت برای تضعیف اعتقادات شیعه میداند؟! آیا او نگارش چنین کتابی از
سوی اهل سنت را در رستای ترویج گفتمان تقریب مذاهب اسلامی میداند؟! متأسفانه نویسنده در مصاحبههای متعدد از این کتاب به عنوان کتابی در راستای گفتمان تقریب مذاهب اسلامی یاد کرده است. سؤال ما این است که آیا مخاطبان تقریب مذاهب اسلامی، جوانان و نوجوانان هستند یا علمای صاحب نفوذ؟ آیا با شیعه کردن چند جوانان و نوجوان، تقریبی میان مذاهب اسلامی ایجاد میشود؟
افزون بر این، در این کتاب مباحث علمی خاصی برای اثبات حیات امام زمان علیه السلام بیان نشده است و برای اثبات حقانیت این موضوع، حکایت یک معجزه و کرامت محور داستان قرار گرفته است. حال سؤال اینجا است که حکایتی که حتی برای شیعیان از جهت روایی اعتبار چندانی ندارد و ضعفهایی در سند آن دیده میشود، تا چه میزان میتواند محور تقریب مذاهب اسلامی قرار گیرد؟ و اصلاً آیا به راستی عرصه تقریب مذاهب اسلامی جای حکایت کرامت و معجزه است یا عرصه بیان منطق علمی؟
نکاتی پیرامون این رمان
در ادامه به بیان دو نکته پیرامون این داستان میپردازیم:
این رمان براساس تشرفی که در کتاب العَبقَریُّ الحِسان آمده، نوشته شده است. البته در این حکایت به غیر از ابوراجح حمامی و مرجان صغیر حاکم حله شخصیت دیگری وجود ندارد، و دیگر شخصیتها و داستانهای عاشقانه مربوط به آنها، اختصاص به داستان کتاب رؤیای نیمه شب دارد. اما نکته مهمی درباره شخصیت ابوراجح در اصل حکایت وجود دارد و آن اینکه: علت دستگیری و شکنجه وی توسط حاکم حله، این گزارش بوده است: «ابوراجح پیوسته صحابه را سب میکند ۱ .» البته نویسنده داستان رؤیای نیمه شب در رمان خویش این موضوع را در ردیف یکی از اتهامهای ابوراجح آورده و از صحت و سقم آن سخن نمیگوید. واضح
است که اگر چنین اتهامی صحیح باشد ابوراجح به عنوان یکی از شخصیتهای محوری این داستان، بر اساس وحدت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی عمل نمیکرده و رفتاری مخالف آن داشته است.
نکته دیگر این که در داستان اصلی از حاکم حله با عنوان فردی ناصبی یاد شده است و همین تعبیر در رمان نیز منعکس شده است. شکی نیست که در طول تاریخی حکمرانان پلیدی به خصومت و دشمنی با شیعه مشغول بودند، ولی به نظر میرسد عنوان ناصبی در بسیاری از این موارد یک اتهام بیشتر نبوده است. زیرا ناصبیگری به معنای مصطلح آن- یعنی دشمن اهل بیت علیهم السلام بودن- تنها منحصر به برهه ای خاص از صدر اسلام است و در قرنهای بعدی کمتر کسی چنین سلوکی داشته باشد. با این حال بعضی از شیعیان هرکسی را که از جهت مذهبی با آنها به تقابل و دشمنی میپرداخته، ناصبی خطاب میکردند.
شاید طولانی کردن کلام در نقد گفتمان وحدت اسلامی در کتاب رؤیای نیمه شب چندان مفید نباشد، از این رو در جمع بندی سخن باید گفت: اگرچه این کتاب در جایگاه مذهبی درون شیعه شاید مفید و سودمند باشد، ولی نباید از آن به عنوان کتاب وحدت اسلامی و یا تقریب مذاهب اسلامی یاد کرد و طرح چنین عنوانی خود برخلاف وحدت اسلامی باشد.
[1] . علی اکبرنهاوندی، العبقري الحسان، قم: مسجد مقدس جمکران، ١٣٨۶ش، ج4، ص770.