روایت اضافه شدن «آبگوشت بزباش» به «من و کاخ سفید یهویی» +کلیپ
علی نصیرنژاد، خواننده قطعه طنز من و کاخ سفید یهویی در مورد «آبگوشت بزباش» می گوید: افزوده شدن این کلیدواژه کاملا با برنامه و حساب شده بود.
کد خبر :
563740
سرویس فرهنگی فردا؛ سید مجتبی مومنی: متولد تیرماه ۶۲ است. فارغالتحصیل موسیقی از دانشگاه تهران است. شوخ طبع، خوش برخورد و البته خوش قول است. راس ساعتی که قرار گذاشته بویم به دفتر رسید. بعد از ورود به دفتر چای خواست و به همین راحتی یخ های سرد پیش از مصاحبه آب شد. علی نصیرنژاد خواننده قطعه طنز من و کاخ سفید یهویی با آن سوت جالبی که خودش زده دارای چند اثر دیگر است که یکی از شاخص ترین آنها طیرا ابابیل است که با موضوع جنگ در کشورهای اسلامی با محوریت یمن است که هنوز منتشر نشده.
آن چه میخوانید مصاحبه او با فردانیوز است:
فردا: شروع این آهنگ از کجا بود؟
شروع این کار از پیشنهاد یکی از دوستان برای تولید یک کار طنز برای یه موسسه بود. یک موسسه فرهنگی سفارش موزیک طنز ضد استکباری یا ارزشی داده بود. برای شروع هم چند متن ترانه و شعر فرستادند که به نظرم کارهای خوبی نبود و چنگی به دل نمیزد. (البته منظورم این نیست که ترانه این کار خیلی عالی است ضمن اینکه من هم ترانه سرا نیستم که بخواهم از این کار تمام قد دفاع کنم.) بعد گفتیم بیاییم که خودمان ترانه را هم تولید کنیم. احساس کردم که شاید بتوانم، چون قبل از این یک اثر جدی دیگر ساخته بودم که همه کارهایش با خودم بود. تصمیم گرفتم ترانه هم از خودم باشد.
فردا: ایده اولیه این ترانه از کجا به ذهنتان رسید؟
یادم هست که یک روز صبح که میخواستم در کتری آب بریزم که صبحانه حاضر کنم، ایده ساخت این ترانه به ذهنم رسید. در این اثر ترانه و ملودی به طور همزمان پیش رفت و کم کم ساخته شد. نصف ملودی و ترانه که ساخته شد، تنظیم کار را هم شروع کردم و اینکه قرار بود برای سفارش دهنده کار را بفرستیم که تایید کند. در صورت تایید کار را ادامه بدهیم و نهایی کنیم. وقتی نمونه اولیه را دوستم برایشان فرستاد، از سفارش اش پشیمان شد.
فردا: با این اوصاف یعنی کسی که کار را سفارش داد از پیشنهادش منصرف شد؟
بله. گفت کجای این شعر طنز است؟ ایمان وقتی میگیره بوی سیمان طنزه؟؟
من هم به این جا رسیدم که خودم کار را ادامه دهم و بسازم. همین طور کار را ادامه دادم تا تمام شد. البته بخشی از ملودی هم اقتباسی است که خیلی سر و صدا کرد. بخشی که اضافه شد پیشنهاد یکی از دوستان بود که در ابتدا به نظر من بهتر بود که نباشد و برچسبهایی مثل کپی به آن میخورد، اما اقتباس در دنیای موسیقی مرسوم است. حالا درسته از کاری برداشتیم که کمی سر و صدا داشته و حاشیه دار بود، اما این اقتباس اصالت دارد و در همه دنیا مرسوم است. و معمولا در سیستم های رسمی کسی که کار از او اقتباس میشود از اقتباس کننده تشکر میکند.
فردا: چه شد که اثر را به جشنواره طبس فرستادید؟
در مرحله میکس و مستر بودم که کار را برای یکی از دوستان فرستادم که در موردش نظر بدهد. او وقتی کار را شنید آنقدر خوشش آمد که گفت برای جشنواره ضد استکباری طبس بفرست. ما هم گفتیم به این جشنواره بفرستیم ببینیم که چه میشود. یا قبول میکنند یا آن هم رد میکنند. روزی که ساخت این آهنگ تمام شد من صادقانه فکر نمیکردم غیر از پدر و مادر و چند تن از دوستان نزدیک ام آن را گوش کنند و برای دلخوشی ام از این کار تعریف کنند. وقتی فرستادیم به جشنواره طبس استقبال عجیبی توسط مسئولین جشنواره و بعد توسط داوران انجام شد. این استقبال کمی برای من عجیب بود. با توجه به اینکه بیش از دویست
اثر به جشنواره رسیده بود و بعد از من خواسته شده بود که برای اجرا در هنگام برگزاری جشنواره حضور داشته باشم کمی هیجان ماجرا را بیشتر می کرد. ما اجرای مان در تالار حوزه هنری انجام دادیم و انتخاب هم شد.
افزوده شدن «آبگوشت بزباش» حساب شده بود
فردا: چی شد که مفاهیم مانند برجام و دولت کلید و آب گوشت بزباش کنار هم قرار گرفت؟
راستش را بخواهیم این ملودی و ترانه به علت اینکه تکه تکه تولید شد مانند تکه های پازل کنار هم نشست و اینکه حالا بعد از خوب شدن کار بگویم که من به عمد و از روی مطالعه دقیق همه این کلیدواژه ها را کنار هم چیدم نه اصلا این طور نبوده و شاید به تعبیری حتی بتوانم بگویم که این مورد اتفاقی بود.
اما در مورد «آبگوشت بزباش» باید بگویم که افزوده شدن این کلیدواژه کاملا با برنامه و حساب شده بود. واقعا وقتی شنیدم که کسی جلوی چشم ملت دستاوردی که در محرومیت کامل توسط فرزندان این مملکت به دست آمده و زحمت فراوانی کشیده شده کاملا نادیده گرفته و عده ای دیگر آن را از بین میبرند، اذیت شدم. اما درد بیشتر زمانی بود که شخصی گفت ما غیر از آب گوشت بزباش و قورمه سبزی چیزی نمیتوانیم بسازیم در حالی که ساخته هایمان در مذاکرات داشت به حراج گذاشته می شد، خیلی بهم سخت گذشت و تصمیم گرفتم حتما در شعر از آن استفاده کنم.
البته یک نکته هم لازم است که یاد آوری کنم و آن این است که شعر طنز اساسا شعر تخریبی نیست و یک نوع انتقادی است و در همه دنیا مرسوم است. مثلا در کشور آمریکا خواننده ای به نام امینم بر ضد دولت آمریکا کار ساخته است، آن هم نه به طور طنز که مستقیم و جدی است.
فردا: یک سوال جدا از فضای موضوع مصاحبه؛ شما کلا آدم شوخی هستید؟
قبلا خیلی شوخ بودم. تا جایی که یادم است یکی از اقوام می گفت: اگر آدم یک روز با علی بیرون بره ده سال جوون میشه. البته الان به دلایل و اتفاقاتی دیگر آنطور نیستم و بیشتر آدم جدی هستم.
فردا: آثار دیگر داشتید؟
بله. چندتایی دیگر کار دارم.
فردا: آنها طنز بودند یا جدی؟
اتفاقا اولین موسیقی که داشتم جدی بود، اصلا قصد ورود به موسیقی طنز نداشتم اما با توجه به این اثر و نگاه های مردمی باید در این مسیر ادامه بدهم. دیگر آثار هم جدی است. یکی اش عاشقانه است، یکی در مورد امام زمان(عج) و یکی هم در مورد جنگ در کشورهای اسلامی با نام «طیرا ابابیل»
فردا: به نظرتان استقبال های مردمی از اثرتان چطور بوده است؟
طبق اطلاعاتی که دارم در بیست و سه ساعت اول بعد از انتشار این موسیقی در ۳۸ سایت منتشر شده و از دویست هزار دانلود گذشته است. حالا نمی دانم چنین تعدادی می تواند نشان استقبال مردمی باشد یا نه. در مورد اثر نظرات تخصصی نداشتم و بیشتر تشویق و تقویت نظرات مردمی بود.
فردا: واکنش های بیرون از کشور نداشتید؟
(لبخند می زند) بله. اتفاقا داشتم. جالب بود که یکی از سایت های ضد انقلاب تیتر زده بود که کپی برداری فاحش خواننده ارزشی از موسیقی لس آنجلسی و ...
فردا: شما الان یک خواننده انقلابی و ارزشی محسوب می شوید. الان اگر بخواهیم در مورد موسیقی انقلابی و ارزشی صحبت کنیم، عده ای معتقدند که در این نوع از موسیقی انحصار وجود دارد. با توجه به این که در جبهه موسیقی انقلابی نیاز به نیروی تازه نفس داریم، چطور می شود این راه کمک شود.
منظورتان از انحصار احیانا آقای زمانی است؟
فردا: تقریبا بله.
ببینید آقای حامد زمانی در این مسیر حقا و انصافا اذیت شد. حتی من مطلع ام که می خواستند او را از مسیر حذف کنند و زیاد تحت فشار بوده و تخریب اش کردند. حتی عده ای از جبهه های خودی هم به نظرشان نیازی به این نوع از موسیقی نبود. یا این که عده ای معتقد بودند نباید ادامه دهد. من فکر می کنم حامد زمانی الان یک شخص نیست بلکه پرچمدار یک گفتمان انقلابی است. علمدار گفتمان موسیقی انقلابی و ارزشی شاید تعبیر خوبی باشد.
من از نزدیک با ایشان ارتباط نداشتم ولی از نزدیکان شان شنیدم که خصوصیت های اخلاقی مثبت زیادی دارد. این مورد اصلا انحصار نیست، موضوع انحصار وقتی مطرح می شود و معنی پیدا می کند که در حوزه ای کسی توانایی و توانمندی دارد ولی اجازه نمی دهد کسی وارد حریم اش شود و اگر کسی وارد شد او را تخریب می کند و اجازه رشد به او نمی دهد.
در اینستاگرام از خواننده های شناخته نشده حمایت می کنم
در حوزه موسیقی انقلابی و ارزشی چنین موضوعی عملا منتفی است. یعنی نه تنها جلو کسی گرفته نشده بلکه فکر می کنم اگر بتواند حتما کمک هم می کند. البته با توجه به مشغله ها و سر شلوغی ها ممکن است کسی که بخواهد با او ارتباط بگیرد با سختی مواجه شود که این هم به معنی تخریب نیست. این را همین جا بگویم من با افتخار فالوور صفحه اینستاگرام حامد زمانی، عضو کانالش و حتی فالور فن پیجش هم هستم. در مورد دیگر دوستان هم همین طور من فالوور پیج میلاد هارونی، علی اکبر قلیچ، علی اسدی، محسن طاها، محمد رضا حجتی و حمید بابایی که هنوز شناخته نشده اند هم هستم. به نظر خودم وظیفه دارم به اندازه سهم
ام در شبکه اجتماعی اینستاگرام از آن ها حمایت کنم، تا این جبهه تقویت شود. حالا اینجا وظیفه من می شود تعداد دنبال کننده آنها و لایکی که بر پست هایشان می زنم.
فردا: مقایسه کردن شما با حامد زمانی یا دیگر خواننده چه اثری دارد؟
ببنیند من فکر می کنم اساسا مقایسه و ایجاد رقابت تخریب گرایانه در این جبهه نباید وجود داشته باشد. چند وقت قبل تعداد محدودی با پیامک و پیام در شبکه های اجتماعی که به نظر من هدفدار و هدایت شده هم بود؛ با ارسال پیام های حتی به موبایلم قصد ایجاد فضای رقابتی و تخریب کردن دیگر خواننده های این جبهه را داشتند که به نظر بنده هدفشون جلوگیری از ایجاد جبهه مبارزه فرهنگی بود.
من فکر می کنم در این حوزه وقتی با یک نفر طرف باشند به راحتی میتوانند او را تخریب کنند و به تعبیری زمین بزنند؛ البته خیلی هم تلاش می کنند. اما اگر در این حوزه ما به یک جبهه متحد واقعی برسیم دیگر به این راحتی هیچ کسی نمی تواند کاری بکند و این جبهه را تخریب کند.
فردا: چه طور می توان چنین جبهه ای را تقویت کرد؟
من چند وقت قبل اتفاقا با یکی از مسئولین موسسه موسیقی راه نوا صحبت می کردم، گفتم به نظر من تقویت این جبهه و خواننده های این اثر و حمایت از آن ها می تواند مسیر را به جایی ببرد که دیگر خواننده ها هم به سمت موضوعات ارزشی روی بیاورند یا حتی مردم و مخاطبان کلا دست از موسیقی های سخیف و بی محتوا بردارند، اما شرط این موضوع ارائه اثر خوب و جذاب برای مخاطب است که او را به این مدل راغب کند.
فردا: به نظر شما به عنوان کسی که تا الان از کمک های موسسات و نهادهای دولتی و خصوصی هیچ کمکی نگرفتید چطور می توان خواننده ها را حمایت کرد؛ طوری که خودشان با رغبت چنین آثاری تولید کنند؟
فکر می کنم یکی از گزینه های مناسب برای این امر برگزاری فراخوان موسیقی مردمی است. باور کنید در شهرستان ها و نقاط دیگر کشور، غیر از تهران استعدادهای بسیار خوب و عالی ای در این حوزه هستند ولی به دلایلی مانند تامین هزینه ها و نبود حمایت ها از بین می روند. تجربه فراخوان جشنواره های مردمی را داریم، همین جشنواره فیلم عمار یکی از این نمونه هاست که الحمدلله بعد از چند دوره تقریبا از همه جای کشور برایش اثر می رسد، در حوزه موسیقی ارزشی و دسته بندی های زیر مجوعه اش هم به چنین چیزی نیازمندیم.
فردا: حرف آخر؟
من مدیون کسی هستم که باید هر جا مصاحبه کنم باید اسم اش را بگویم که اگر اسم اش را نگویم حتما یادم رفته است. دوستی دارم به نام آقای رضا سعیدی که در یکی از شهرستان های شمال کشور ساکن است. من ظرف چند روز چیزهای زیادی از ایشان یاد گرفتم که شاید در تمام سال های دانشگاه آن را یاد نگرفته بودم و تجربه نکردم و خودم را به ایشان مدیون می دانم. امیدوارم روزی به جایگاهی که استحقاقش را دارد برسد.