ایران چرا و چگونه اشغال شد
دو سال از شروع جنگ دوم بینالملل در اروپا میگذشت. آلمانها در قاره سبز تاخت و تاز میکردند و متفقین به هیچ عنوان دل خوشی از آنها و توسعه طلبیشان نداشتند و کثرت آلمانوفیلها در خاورمیانه مخصوصاً ایران،شوروی و انگلیس را نگران کرده بود چراکه میپنداشتند نازیها قدرت نفوذشان در ایران بیشتر شده و منافع انگلیس و شوروی در خاورمیانه بهصورت کاملاً جدی به خطر بیفتد.
ساعت 4 بامداد 25 آگوست سال 1941 م. مطابق با روز دوشنبه سوم شهریور سال 1320 ه.ش زمانی که قوای ارتش سرخ شوروی با سه ستون نظامی وارد خاک ایران میشدند و انگلیسیها نیز تفنگداران خود را به بنادر ایران گسیل کرده بودند، ساعت 4 بامداد سفرای شوروی و انگلیس به دفتر حسنعلی منصور رفتند و ورود ارتشهای خود را به ایران به اطلاع او رساندند: «به دلیل بیتوجهی دولت ایران به درخواستهای فوری این دو کشور در کمال تأسف، ارتش دو دولت وارد خاک ایران شدند.» منصور هم به همراه «جواد عامری»، کفیل وزارت امور خارجه به سعدآباد رفت و ورود قوای متفقین به خاک ایران را به اطلاع شاه رساند. ستونهای نظامی روس از نواحی جلفا، آستارا و سرخس وارد خاک کشور شدند تا آذربایجان، گیلان و شمال شرقی ایران را اشغال کنند. انگلیسیها نیز بنادر جنوب را تصرف کردند و با یک ستون از نیروهای زمینی خود از مسیر بصره وارد خوزستان شدند. استانهای غربی توسط انگلیسیهای مستقر در خانقین اشغال شد. اشغالگران از راه همدان به قزوین رسیدند و در آنجا به نیروهای شوروی ملحق شدند. همزمان نیروی هوایی دو کشور شهرهای تهران، تبریز، بندر پهلوی (انزلی)، همدان، مشهد، قزوین، اردبیل، اهواز، رضاییه (ارومیه)، مهاباد و لاهیجان را بمباران کردند. اقدام نیروی هوایی متفقین موجب شد مردم تهران و شهرهای بزرگ به مناطق اطراف پناه ببرند. نیروی دریایی ایران مستقر در آب های دریای خزر و خلیج فارس در همان ساعتهای اولیه حمله از هم پاشید. مثل نیروی زمینی که حمله گسترده متفقین به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضاییه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه انجامید. منصور در روز 5 شهریور استعفا کرد. رضا شاه در اقدامی شتابزده دستور به خدمت فراخواندن سربازان احتیاط 4 دوره شامل متولدین 1294 تا 1297 را صادرکرد و به لشکرهای تهران دستور آماده باش داد. او همچنین از «فرانکلین روزولت» رئیس جمهوری امریکا خواستار مداخله در بحران موجود و جلوگیری از اشغال ایران شد اما پاسخ تلگراف رضاشاه از سوی روزولت این بود که منافع امریکا همسو با منافع بریتانیا است. رضاشاه برخلاف میل خود «محمدعلی فروغی» را نخستوزیر کرد و تلاش برای سپردن دولت به «احمد قوام» به سرانجام نرسید. فروغی در نخستین اقدام با سفرای شوروی و انگلیس در خانه خود جلسه گذاشت تا برای ترک مخاصمه با آنها مذاکره کند. جلسهای بیفایده که در آن فروغی با وجود تلاش در قانع کردن متفقین برای خروج از کشور به بنبست رسید و اشغالگران به دلیل اقدام های دیرهنگام دولت ایران در اجرای خواسته آنها، اعلام کردند که در ایران خواهند ماند. در این میان مجلس شورای ملی برای بیرون آوردن کشور از بحران موجود خواهان برکناری رضا شاه از فرماندهی کل قوا شد. با رسیدن درخواست مجلس و خبرهای تلخ و ناگوار از گوشه و کنار کشور به رضاشاه، او در 24 شهریور دستور تشکیل جلسه فوری هیأت دولت را صادر کرد تا به اعضای کابینه دولت محمدعلی فروغی بگوید بزودی کشور را ترک خواهد کرد: «راز موفقیت من این بوده که هرگز با هیچ کس مشورت نمیکردم و خودم کارها را مطالعه میکردم.» فردای آن روز رضاشاه از مقام سلطنت استعفا داد و به سفری ناخواسته رفت. محمدرضا پهلوی در روز 25 شهریور 1320 برای تحویل گرفتن سلطنت ایران و مراسم تحلیف راهی بهارستان شد.