روزنامه وطن امروز: فضای سالهای 92 و 93 و بویژه 94 فرق میکرد با فضای این روزها؛ مدعیان اعتدال به گونهای از تدبیری که- به خیال خودشان- برای حلوفصل مشکلات کشور در سر داشتند مطمئن بودند و با یقین از آن سخن میگفتند، کأنه «ارشمیدس»ی فریاد «یافتم یافتم» سر میدهد. 94 که میگویم یک قرن پیش نیست، همین سال گذشته، همین چند ماه قبل است اما همین چند ماه قبل، انتقاد از برجام به این راحتیها نبود به طوری که هرکس هوای انتقاد از مذاکرات و برجام در سر داشت، ابتدا باید خود را برای پذیرش انواع اهانتها و برچسبهای آقایان آماده میکرد، البته در همان فضا هم منتقدان آزاده، استوار بر مواضع خود ایستادند و از نافرجامی برجام سخن گفتند و البته انواع اهانتها و تخریبها را هم از سوی مدعیان آزادی بیان متحمل شدند.
نه اینکه هتاکان مدعی آزادی بیان، حالا تغییری کرده باشند نسبت به قبل، نه! این جماعت به این راحتیها از رو نمیروند اما تفاوت این روزها با سالهای قبل در این است که گذشت زمان واقعیتهای جالبی را برای جامعه روشن کرده و حالا که بیش از یک سال از نهایی شدن برجام و بیش از 6 ماه از اجرایی شدن آن میگذرد، پردههای تصنعی که بر برجام انداخته بودند، کمکم برداشته شده و واقعیتها در حال عیان شدن است. آنان که در طول
3 سال اخیر از هیچ اهانتی به منتقدان «برجام»شان دریغ نکردند، شاید این روزها هم دلشان برای آن هتاکیها تنگ شده باشد اما فضا به قدری تغییر کرده که روزنامههایی که سال گذشته در چنین روزهایی ذوقزده از برجام، تمام صفحه اولشان را با تیتر «تحریم رفت» و عکس جناب ظریف پر کرده بودند، یک سال بعد از آن، اصلا به روی خودشان هم نیاوردند که بالاخره سالگرد تصویب برجام است!
هرچند شوق بیمارگونه به برجام به قدری برخیها را مست کرده که هنوز هم حاضر نیستند واقعیتها را بپذیرند و همچنان کورکورانه و کودکانه از «تقریبا هیچ» دفاع میکنند اما افتضاح به بار آمده به قدری شدید است که همه نمیتوانند برای همیشه خود را به خواب بزنند، به همین جهت است که رئیس بانک مرکزی بیش از این دوام نیاورد و صادقه واقعیت را به زبان آورد و عیان کرد آن «تقریبا هیچ» را. آن رئیس دیگری هم که فریادها و قسمهای جلالهاش در مجلس به این زودیها از یاد نمیرود و البته به پاس زحماتش در جریان تصویب برجام افتخار دریافت مدال شجاعت از سوی رئیسجمهور را دارد، روشن شدن واقعیتهای آن «خسارت محض» تاکنون او را چندینبار بیتاب کرده که آخرینش همین چند روز قبل بود که اذعان کرد: «بانکهای بزرگ اروپایی به خاطر فشار آمریکا فعلا با ما کار نمیکنند». سخنی که البته 2 روز قبل از آن وزیر اقتصاد به آن اعتراف کرده بود: «برای ارتباط با بانکهای بزرگ جهانی دچار مشکل هستیم و آنها با ما کار جدی نمیکنند».
تفاوت این روزها با 3 سال گذشته این است که حالا برخی منتقدان هم در قبال برجام غافلگیر شدهاند! این روزها برجام معجزه میکند، معجزه میکند که میتواند منتقدانش را هم غافلگیر کند. در این 3 سال منتقدان اگرچه به خاطر انتقادهایشان اهانتها و تخریبهای فراوانی را به جان خریدند و از هر سو توسط آقایان مورد عنایت قرار گرفتند! اما حالا برجام به آنها عنایت ویژه کرده، عنایتی که آنها را غافلگیر کرده است!
همین منتقدان هم با همه انتقادهایی که به مذاکرات و توافق داشتند شاید هیچگاه تصور نمیکردند دستاورد برجام تا این حد «هیچ» باشد! اگر بگویم شاید برخی از همان منتقدان هم تصورشان این بود که آمریکاییها به خاطر نمایش و عوامفریبی هم که شده در حدی «بسیار ناچیز» نسبت به رفع تحریمها و پایین کشیدن فتیله خصومتها برای مدتی محدود اقدام و فضا را طوری طراحی کنند که دستاورد برجام در ایران چیزی بیش از «تقریبا هیچ» احساس شود، احتمالا سخنی گزاف نباشد اما خباثت و عهدشکنی آمریکا به قدری بود که نهتنها بزککنندگان شیطان بزرگ و ذوقزدگان نسبت به آن را شوکه کرده که حتی بعضی منتقدان برجام را هم غافلگیر کرده است!
اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس تلاش کردند دوگانه «برجامیان و نابرجامیان» را درست کنند و قصدشان این بود که انتخابات ریاستجمهوری را هم با همین دوگانه جلو ببرند و شاید همچنان هم قصدشان همین باشد اما امروز آنها نیز حتی از کارکرد انتخاباتی برجام نامطمئن هستند؛ اینکه آیا با نتایج اقتصادی نداده برجام میتوان مردم را امیدوار کرد که اگر این خط ادامه پیدا کند وضعیت معیشتیشان بهتر میشود؟! شاید از همین قرار باشد که امثال عبدی و اصغرزاده هم به «ضعیف و فشل بودن دولت» اشاره میکنند تا به مردم بگویند مشکل از برجام یا هر چیز دیگری نیست، مشکل از دولتی است که کارآمدی ندارد! اما حالا دوران پسابرجام است، برجام رقم خورده و منتقد منصف و طرفدار منتقد روحانی؛ هر دو او را با شعارهایش در ترازوی میزان قرار میدهند، در دوران پسابرجام توقع حل مشکلات اقتصادی را دارند، توقع نابجایی هم نیست، وقتی روحانی با اعتماد به سقف در روز مناظره میگوید «چرخ سانتریفیوژ بچرخد، چرخ اقتصاد مردم هم بچرخد» یعنی امروز باید حداقل انتظار چرخیدن چرخ اقتصاد مردم را داشته باشیم، اگرچه چرخ سانتریفیوژ نچرخد! حتی اگر روحانی 3 سال بعد از این وعده بگوید
«انتظارات مردم را بالا نبرید»! خودش هم میداند اینکه مردم بخواهند با آن همه شعار اقتصادی وی، ذرهای وضع معیشتیشان بهتر شود، توقع بیجا و انتظاری فراتر از وعده نیست که اگر روحانی نتواند، مردم هم نمیتوانند یک دولت ضعیف و متزلزل را تحمل کنند!