هیاهوی اردوغان برای امتیازگیری از غرب
ترکیه تغییر کرده و این تغییر فارغ از رهبران و مدیران لایق آن، حاصل همراهی این کشور با نظام بینالملل بوده است.
دیپلماسی ایرانی: آرزوها جایی در صحنه سیاست ندارند. تحلیل هیجانی و نگاه مبتنی بر احساس جایی در سیاست و کشورداری ندارد. تحلیلگرانی که دیروز نمایش داووس و وان مینت اردوغان را چرخش راهبردی ترکیه تلقی کردند، امروز نیز سفر اردوغان به روسیه را چرخش راهبردی ارزیابی نموده اند. اینان نه امروز پاسخگوی تحلیل دیروزند و نه فردا مورد پرسش قرار خواهند گرفت. کاش تحلیل ها مورد مواخذه قرار می گرفت تا مسئولیت سخن گفتن سنگین تر می شد. در اینکه ترک ها استاد درک موقعیت و استفاده از فرصت ها هستند، شکی وجود ندارد. نگاه چندوجهی، منافع محور، عملگرایی، رویکرد مبنتی بر عقلانیت مستمر متکی بر گذشته، حال و آینده با توجه به قابلیت ها تاکنون عامل بقا، قدرت و دوام ترکیه بوده است. ترکیه چون ایران و عربستان کشور نقتی نیست. ترکیه چون روسیه از قابلیت های درونی برخوردار نیست. دولت ترکیه، دولتی مالیاتی و پاسخگو به مردم بوده و بخش مهم نقطه اتکای آن اقتصاد متکی بر روابط خارجی است. اگرچه پس از جنگ جهانی دوم ، روابط راهبردی ترکیه و غرب، رابطه ای همراه با بیم و امید بوده است، اما رابطه ترکیه با روس ها، بیشتر حاصل نوعی ترس و ابهام بوده است. این ترس در بخشی مهمی ناشی از ذهنیت و عملکرد تاریخی و در قسمی حاصل خطر نزدیک روس ها، برای ترک ها بوده است. در حال حاضر شرایط حاکم بر روابط آنکارا - مسکو ، بیشتر از هر چیزی حاصل نیازهای دوطرفه اقتصادی بوده و بیش از آنکه برخاسته از نگاه راهبردی باشد، حاصل رویکردهای تاکتیکی است. نباید هیاهوها و فضاسازی های مقامات و رسانه ها مبنای تحلیل باشند. به صحنه سیاست باید با سوءظن نگریست. رهبران در نزد افکار عمومی یک چیز و در پشت درهای بسته چیز دیگری می گویند. بخش مهمی از هیاهوهای اردوغان نسبت به غرب برای امتیازگیری است. پیوندهای ترکیه با غرب و بطور مشخص با امریکا، مستحکمتر از آن است که به راحتی گسسته شود. ساده لوحی خواهد بود که یک کودتای نافرجام را که کمک امریکا برای تقویت ظهور ترکیه دمکرات است را عامل سقوط جایگاه امریکا در معادلات ترکیه تلقی کنیم. ترکیه نوین محصول اردوغان نیست، هرچند که وی نقش ویژه در آن داشته است. تغییرات در ترکیه حاصل روندی بلند از زمان اوزال تا امروز است و همچنان ادامه خواهد یافت. جایگاه ششم و هفدهم امروز اقتصاد ترکیه در اروپا و جهان، هدف کسب جایگاه دهم دراقتصاد جهان در سال 2023، حاصل تعامل بازیگران داخلی و خارجی است. اگر بازار بورس و سرمایه استانبول در خاورمیانه، امروز تبدیل به لندن اروپا و نیویورک امریکا (هرچند کوچک) شده است، این موقعیت خویش را مدیون حمایت سرمایه خارجی و اهداف پنهان و آشکار آن می باشد. برگزاری اجلاس بین المللی در استانبول نیز خود در این راستا محل تعمق است. پس محاسبه گران جدایی ترکیه از غرب و رو کردن به روسیه به بیراهه نروند و مضاعف بر آن بدانند که حتی روس ها با تمام قابلیت های درونی نیز بطور جدی به دنبال جذب سرمایه های غربی هستند. دوره بحران و گذر در روابط ترکیه با غرب و روسیه که هر دو دچار بحران با غرب بوده و نیازهای متقابل دارند، نباید چرخش راهبردی ترک ها به سوی روس ها تلقی شود. ترکیه از ناتو خارج نخواهد شد زیرا اگر تا دیروز امنیت آن وابسته به ناتو بود، امروز اقتصاد آن به بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و بطور خلاصه به سرمایه جهانی (امریکا) وابسته شده است. اگرچه نباید میان اقتصاد و سیاست تفکیک قایل شد، اما از نگاهی جنس محاسبات بازار سرمایه از جنس سیاست نبوده و نیست. صاحبان سرمایه معمولا دیرتر از سیاستمداران، به اعتماد می رسند. به نظر می رسد فارغ از اینکه چه کسی در ترکیه حکومت می نماید، سال هاست ترکیه به ضریب امنیتی مدنظر سرمایه جهانی رسیده است که وارد ریسک سرمایه در آن نگردد. اگر امریکا بخواهد تحولی چون کودتا در ترکیه را مدیریت نماید، بیش از ابزار نظامی، از ابزار اقتصادی سود خواهد برد. بکارگیری سیاست های درهای باز در ترکیه، از یک اقتصاد کوچک و منزوی متکی بر سازوکارهای داخلی، یک اقتصاد بزرگ متکی بر سازوکارهای خارجی ساخته و سبب شده اقتصاد ترکیه، هشتاد درصد وابسته به تعاملات خارجی گردد. شکل گیری این روند، معنای خاص داشته و از یک سو پاشنه آشیل ترکیه را نشان می دهد و از سوی دیگر نشان می دهد که اقتصاد ترکیه تحمل بحران جدی را ندارد. نتیجه سخن آنکه، ترکیه تغییر کرده و این تغییر فارغ از رهبران و مدیران لایق آن، حاصل همراهی این کشور با نظام بین الملل بوده است. ترکیه و اردوغان در ظرفیت بازیگر مستقل نبوده و نیست. اگر بحران و چالشی خاص وضعیت جهان و منطقه را تغییر اساسی ندهد، ترکیه قرار است در نقطه ایده آل مدنظر امریکا، چون آلمان در اروپا و ژاپن در شرق آسیا، قدرت مطیع و هماهنگ با اهداف راهبردی غرب در خاورمیانه گردد. مزید بر آن می دانیم که بازیگر مستقلی چون پوتین نیز به دنبال جذب سرمایه های جهانی بوده و در خصوص مسایل راهبردی علیرغم مسئله اوکراین، در نگاه کلان وارد چالش راهبردی با غرب نشده و نخواهد شد. فارغ از آن باید میان پوتین و اردوغان تفاوت قایل شد.در روابط روسیه با ترکیه و جهان، تزار، تزار است، اما در روابط ترکیه با روسیه و جهان، سلطان، سلطان نیست. در حالی که پوتین ظرفیت هایی از تزار را نمایندگی می نماید، اردوغان دور از قابلیت های سلطانیست. نکته آنکه، در معادلات نظام بین الملل و قدرت های موثر در آن، برقراری توازن میان ایران، ترکیه و مصر همچنان یک اصل است. از سوی نظام بین الملل برای هر یک از قدرت های منطقه ای خطوط قرمزی تعیین شده است که خروج و نقض آن چالشی جدی تا تهدید تمامیت ارضی خواهد بود. خروج و جدایی ترکیه از ناتو و غرب، اعلام پایان کمپ دیوید از سوی مصر و اعلام لغو برجام از سوی ایران تبلور بارز خطوطی قرمزی است که کشورهای منطقه بعید است وارد این ریسک پر هزینه شوند.