سرویس سیاسی فردا؛ روحالله رشیدی:
مفهوم محوری در تعبیر رسانهی انقلابی قطعاً «انقلاب اسلامی» است. بنابراین، ابتدا باید تکلیفمان با این مفهوم روشن شود. مفهوم انقلاب اسلامی در دوره های اخیر با آفاتی همراه بوده است:
۱- یکی از این آفات بدیهیانگاری معنای انقلاب اسلامی در نزد محبان انقلاب است. بدیهی انگاری یعنی اینکه همه فکر کنند صرفاً به اعتبار محبت به انقلاب و تماس روزمره با مسائل انقلاب، میشود معنای انقلاب را دریافت کرد و فهمید. این بدیهیانگاری، نوعی عُجبِ شبهروشنفکرانه را بر بخشی از نیروهای فرهنگی انقلاب حاکم کرده است.
۲-آفت دیگر تقلیلگرایی مفهوم انقلاب به سطح صرفاً سیاسی است. یعنی از همهی عرصات مربوط به انقلاب، عرصهی سیاسی را برگزینیم و از این تکعرصه هم فقط انتخابات را هدف بگیریم و در فرایند انتخابات نیز تنها به «نتیجه»اش متمرکز شویم. در حالیکه انقلاب اسلامی بُعد ندارد، بلکه ابعاد دارد. باید به همهی ابعادش نظر داشت.
۳- نگرش انتزاعی به انقلاب آسیب مهم دیگری است که انقلابیها به آن مبتلایند. نگاه انتزاعی به انقلاب یعنی انقلابیگری پادرهوا. انقلابیگری جدا افتاده از مسائل واقعی جامعه و مردم؛ که به آرمانگرایی خیالپردازانه ختم میشود. در حالیکه قرار است ما سرهای نیروهای انقلاب رو به آسمان و پاهایشان بر زمین باشد. فشار زیادی وارد میشود که از انقلاب و تفکر انقلابی، چیز جز مجموعهی آرمانهای منقطع از کف جامعه باقی نماند. خیلیها میکوشند تا انقلاب و آرمانهایش را موزهای کنند.
وقتی از رسانهی انقلابی صحبت میکنیم، یعنی انقلاب اسلامی را بهعنوان تنظیمکنندهی روابط و شکلدهندهی مسیرِ حرکت رسانه پذیرفتهایم. حالا اگر این عنصرِ تعیینکننده، با چنین آفتهایی همراه باشد، طبیعی است که هیچوقت، رسانهی ما انقلابی نخواهد بود. بنابراین باید با شناسایی این آفات، چنین موانعی را از پیش پای رسانه برداریم.
۴-رسانه، مرکب از اجزایی است که این اجزا بر اساس نظام ارزشیِ مدیرانش کنار هم قرار میگیرند و رابطه میسازند و تبدیل به خروجی میشوند. هرگونه اختلال در نظام ارزشی مدیران رسانه، به بیهوده بودن و یا تخریبی بودن عملکرد رسانه میانجامد. وقتی رسانهای با انگیزهی انقلابی، گزارش یا یادداشتی انقلابی و آرمانی منتشر میکند و بلافاصله بعد، خبر یا گزارشی خنثیکننده را کار میکند، یعنی مدیریت آن رسانهی مدعی انقلابیگری، دچار اختلال شده. برای مثال، وقتی مدیر انقلابی یک رسانهی محلی، بهحق، اشرافیگری و زندگی تجمل آمیز مدیران را هدف قرار داده و به نقد میکشد و همان رسانه، گزارش ویژهای را برای انعکاس جشن روز خبرنگار در هتلِ اشرافی و لوکس به همراه تصاویر اطعمه و اشربه و کاسه و بشقابهای براق و گرانقیمت اختصاص میدهد، این یعنی اینکه آن رسانه تکلیفش با مفاهیمی مانند اشرافیگری روشن نیست.
۵- رسانهی انقلابی، لزوماً با بکارگیری عناصر انقلابی محقق نمیشود. اینکه مالکیت رسانه با انقلابیها باشد، کفایت نمیکند. این مالکیت باید به مدیریتِ انقلابی بینجامد. عناصر و کارکنان انقلابی باید با نرمافزار انقلاب اسلامی آشنا بوده و بتوانند بر اساس این نرمافزار، رسانهی خود را سازمان بدهند. یعنی وقتی با سوژهای مواجه میشوند باید این قدرت را داشته باشند که با متر و معیار انقلاب به آن سوژه نگاه کرده و سریع به خوراک رسانهای تبدیلش کنند. چنین قابلیتی، میتواند عرصهی وسیعی را پیش روی فعالان رسانهای انقلابی قرار دهد که هر لحظه در حال تولید و خلاقیت باشند. رسانهی انقلابی، اگر تکلیفش با مفهوم انقلاب روشن باشد، دیگر دچار سانسور نمیشود و هیچ عرصهای از حیات واقعی ملت را فراموش نمیکند. از محیطزیست تا ورزش و هنر و خانواده و سیاست، میتواند موضوع فعالیت رسانهی انقلابی باشد.
امروز متأسفانه حتی بخشی از نیروهای انقلابی فعال در رسانه، نگرانِ اخمِ صاحبمنصبان هستند و همین نگرانی باعث رهاسازی مسئولیتهای عدیدهی آنها شده است. در شهری مثل تبریز، عارضهی واضح و مشخصی به نام «ترلان دره سی» وجود دارد که بهراحتی میتوان آن را حل کرد. اما رسانهها دنبالش نمیکنند؛ چراکه ممکن است به تریج قبای برخی مسئولان بربخورد! خب با این ملاحظات غیرضروری که نمیشود انقلاب را نگه داشت. نیروی انقلابی فعال در رسانه، ضمن اینکه اشرافِ عالمانهای نسبت به مسائل دارد، سماجت و تعهد ویژهای هم برای پیگیری آن مسائل دارد.
اگر بتوانیم از ظرفیت فوقالعادهی حضور نیروهای انقلاب در رسانههای استان استفاده کنیم، قطعاً خواهیم توانست به هویت جدیدی در جریان رسانهای کشور تبدیل شویم که حامل ارزشها و آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی بوده و نسبت به حل مسائل مردم، اهتمام متعهدانه داشته باشد.