وقتی ویکی لیکس و ترامپ، هیلاری کلینتون را رسوا میکنند
مرور برخی از این اتهامات و رسوایی ها که از قضا تعداد کمی هم ندارند به روشنتر شدن فضای سیاسی جامعه آمریکا کمک میکند. انتخاباتی که به اذعان خود رسانههای آمریکایی، پول و لابیهای رسانهای برای کسب قدرت حرف اول را در آن می زنند.
بعد از اعلام رسمی کنوانسیونهای ملی دو حزب فراگیر جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا مبنی بر اعلام رسمی نامزدی دونالد ترامپ به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه و هیلاری کلینتون به عنوان نامزد حزب دموکرات، رسانههای آمریکایی هر هفته و یا حتی هر روز خبر از یک رسوایی جدید از کمپین انتخاباتی این دو نامزد انتخابات آمریکا منتشر میکنند. رسواییهایی که شبیه بازی پینگپنگ شده است و هر روز یک طرف ماجرا رقیب انتخاباتی خود را درباره داشتن رسوایی جدید تحقیر میکند. مرور برخی از این اتهامات و رسوایی ها که از قضا تعداد کمی هم ندارند به روشنتر شدن فضای سیاسی جامعه آمریکا کمک میکند. انتخاباتی که به اذعان خود رسانههای آمریکایی، پول و لابیهای رسانهای برای کسب قدرت حرف اول را در آن می زنند. در گزارشی ( + ) به مهمترین اخبار مربوط به رسواییهای دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه اشاره شد.
اما نامزد حزب دموکرات آمریکا، خانم هیلاری کلینتون، در رسواییهای سیاسی (آن هم از نوع امنیتی)، لابی گری با منابع قدرت مالی و اتخاذ تصمیات اشتباه (که با جان انسانها سر و کار داشته است)، از رقیب جمهوریخواه خود نه تنها عقبتر نیست، بلکه در برخی موارد (از جمله رسوایی ایمیلها) باعث شرمندگی طرفداران اصلی خود نیز شده است. ماجرای رسوایی ایمیل ها برای خانم کلینتون از آن حکایت دارد که هیلاری کلینتون در زمان تصدی پست معاون وزارت خارجه آمریکا، برای انجام کارهای دولتی و همچنین مسائل محرمانه از سرور شخصی در زیرزمین منزل خود استفاده میکرده است. مسالهای که تا مدتها برای بسیاری از سیاستمداران به خصوص جمهوریخواهان و در راس آنان دونالد ترامپ بهانه خوبی برای تخریب وجهه کلینتون بود. ترامپ و جمهوریخواهان، هیلاری کلینتون را فاقد صلاحیت برای کسب عنوان ریاست جمهوری و زیر سوال برندهی امنیت ملی آمریکا معرفی کردند. در این بین هرچند که خانم لینچ، دادستان کل ایالت متحده آمریکا با استناد به گزارش تحقیق و تفحص FBI، هیلاری کلینتون را از اتهاماتی چون سوءکاربرد و پاک کردن اطلاعات طبقه بندی شده یا در معرض قراردادن حجم زیاد اطلاعات محرمانه تبرئه کرد، اما دیدار ظاهرا اتفاقی بیل کلینتون و خانم دادستان در فرودگاه فینکس، آن هم تنها چند ساعت قبل از اعلام گزارش نهایی کنگره آمریکا در مورد حادثه بنغازی هر عقل سلیمی را درباره حکم دادستانی آمریکا به تردید می انداخت.
اشاره های ترامپ و سایر جمهوری خواهان معترض به حکم دادستانی، درباره به دردسر افتادن افرادی همچون ژنرال پترائوس و برخی از افراد عادی در آمریکا که به خاطر تخطیهای اطلاعاتی با درجه حساسیت کمتر از تخطیهای هیلاری کلینتون، و همین طور افشاگریهای سایت ویکی لیکس و انتشار برخی ایمیلهای کلینتون، پذیرش حکم بی گناهی و تخطئه کلینتون را سختتر از قبل میکند. سایت افشاگر ویکی لیکس در اقدامی علیه هیلاری کلینتون، حدود 1200 ایمیل از سرور شخصی مورد مناقشه وی را منتشر کرد. این ایمیلها که به اطلاعاتی درباره جنگ عراق مربوط میشد، همراه با فضاسازی جولیان آسانژ، مدیر سایت ویکی لیکس، که انتشار این تعداد ایمیل درباره جنگ عراق را برای مجرم شناختن هیلاری کلینتون کافی می دانست، رسوایی غیرقابل انکاری را برای هیلاری کلینتون پدید آورد که با موج سنگینی از اعتراض ها به حکم دادستانی آمریکا همراه شد.
البته رسواییهایی که داستان ایمیلها برای هیلاری به وجود میآورد به همینجا ختم نشد. همین چند روز قبل بود که سناتور تام کاتن، از اعضای حزب جمهوریخواه از ایالت آرکانزا، در اظهار نظری ادعا کرد که هیلاری کلینتون در زمان تصدی وزارت خارجه، با سهل انگاری روی سرور شخصی ایمیلهایش که در زیرزمین خانهاش قرار داشت، درباره شهرام امیری (جاسوس ایرانی که به اعدام محکوم شد) با افرادی گفتگو داشته است. تام کاتن از این سهل انگاری بهره برد و به شیوه ترامپ و سایر جمهوریخواهان منتقد هیلاری کلینتون باز هم تاکید کرد: «هیلاری کلینتون صلاحیت تصدی پست ریاست جمهوری را ندارد.» نکته جالب توجه این است که، برای از بام انداختن تشت رسوایی های هیلاری کلینتون، سایت ویکی لیکس اقداماتی گستردهای را انجام داد. از ابتدای آغاز به کار کمپینهای انتخاباتی در آمریکا، همواره هیلاری کلینتون به کوتاه فکری، بی خیالی و اتخاذ تصمیات اشتباه متهم بود. از جمله این اتهامات، رأی او به ورود آمریکا به جنگ با عراق در سال 2004 و همینطور سهل انگاری وی در ماجرای حمله تروریستها به کنسولگری آمریکا در شهر بنغازی بود که منجر به کشته شدن سفیر و سه مامور آمریکایی شد. جالب این که بنا به نقل مشهور هیلاری کلینتون، بعد از این حادثه و عدم توانایی در مدیریت بحران، با ترک محل کار، خواب در منزل را به پیگیری این حادثه تروریستی ترجیح داده بود. ناگهان در میان این انتقادات، سایت ویکی لیکس با انتشار مفاد برخی ایمیل های محرمانه کلینتون، از این حقیقت پرده برداشت که در سال 2012 و در ابتدای درگیریهای سوریه، هیلاری کلینتون، خواستار سقوط بشار اسد و نابودی سوریه برای تأمین امنیت اسرائیل بوده است.
این رسوایی بزرگ منجر به استعفای خانم واسرمن شولتز رئیس کمیته ملی حزب دموکرات گردید. برنی سندرز در بیانیه ای درباره این رسوایی که از پایمال شدن حق او در انتخابات درون حزبی خبر میداد گفت: «واسرمن شولتز تصمیم درستی برای آینده حزب دموکرات گرفت. او بخاطر سالها خدمت شایسته تقدیر است. البته رئیس بعدی باید بین نامزدهای بیطرف باشد، چیزی که در ۲۰۱۶ شاهدش نبودیم.»
شاید در میان این رسواییها، چیزی که کمتر در رسانه های سیاسی آمریکا مورد رصد ناظران قرار گرفت جریان حمایتهای شرکت های مالی بزرگ آمریکایی از هیلاری کلینتون و کمپین انتخاباتی وی بود . هزینه های کمپین انتخاباتی سندرز با تشکیل کمیته های مردمی (پرداخت های معروف به 27 دلاری) اداره میشد. دونالد ترامپ میلیاردر هم با سرمایه گذاری شگفت انگیز از جیب خود، کمپین انتخاباتی را اداره کرده است (بی شک او فقط هزینه نکرده است و کسب درآمد را در همین مدت و از طریق همین کمپین انتخاباتی مدنظر داشته است)، اما هیلاری کلینتون، با حمایت شرکت های بزرگ مالی، همچون گلدمن ساکس، تمام هزینه های کمپین انتخاباتی خودش را پرداخت کرده است و دقیقا همین مورد درباره او، باعث شده است که دونالد ترامپ با وقاحت هرچه تمام تر از طرفداران سندرز، که در پایان رقابتهای درون حزبی و اعلام حمایت سندرز از هیلاری دلسرد و ناامید از اصلاح (یا همان انقلاب سیاسی مد نظر سندرز) بودند، بخواهد تا به کمپین انتخاباتی او بپیوندند و از ترامپ میلیاردر، توقع برآورده شدن آرزوهایی را داشته باشند که تحقق آنها را در رویای پیروزی سندرز، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میدیدند. ترامپ دقیقا میداند، که رسوایی حزب دموکرات و شخص هیلاری کلینتون در پیروزی انتخابات درون حزبی، تنها با کمک شرکتهای مالی و غولهای اقتصادی والاستریت میسر بود، و دقیقا به همین علت، با «خود فروخته» خواندن برنی سندرز، پیرمرد سوسیالیست یهودی را نزد هوادارانش تحقیر کرد.
هرچند که سندرز، در مراسم کنوانسیون ملی حزب دموکرات، همچنان دم از انقلاب سیاسی میزد و تلاش برای رسیدن به اهداف کمپین خود را، به تصدی پست ریاست جمهوری محدود نکرد، اما جای تعجب بود، که چرا این انقلابی طرفدار اقشار ضعیف و منتقد شدید جنگهای سالیان اخیر ایالات متحده آمریکا، به یکباره از یکی از پر و پا قرصترین سیاستمداران طرفدار والاستریت و کسی که در عراق و لیبی جنگ را به راه انداخت، حمایت کرد؟ چگونه برنی سندرز که علیه رانتخواران و منافع لابیهای خاص مبارزه کرد، شخصی را تایید میکند که تجلی لابیهای خاص است و تمام حرفهاش با پول درآوردن از سیاست سپری شده است است؟