چرا در ایران «سینمای ورزشی» نداریم؟ / از محبوییت راکی تا کشتی نقی در پایتخت
با وجود جایگاه سینمای ورزشی در دنیا چرا سینمای ایران به اینگونه از آثار هیچگاه روی خوش نشان نداده است؟ آیا این به خاطر حذف آثار عامهپسند و قهرمانمحور از سینمای ایران است؟ یا به دلیل ترس از سرمایهگذاری در این حوزه؟
کد خبر :
552641
سرویس فرهنگی فردا؛ سایت سوره سینما در تحلیلی به سینمای ورزشی و نسبت آن با مخاطب و تولیدات نمایشی کشورمان نوشت: دو ماه قبل، اواسط خرداد ماه، وقتی محمدعلی کلی، اسطوره بوکس جهانن از دنیا رفت، یکی از تصاویری که در شبکههای اجتماعی و رسانههای مختلف بسیار به اشتراک گذاشته شد و دست به دست گشت، بخشهایی از فیلم «علی» ساخته مایکل مان بود. این طبعا اتفاقی طبیعی بود اما بار دیگر با نشان دادن یک خلا بزرگ برای دوستداران سینما در ایران این سوال جدی را بهوجود آورد که؛ «چرا در ایران سینمای ورزشی نداریم؟»
این سوال در سینمای ایران اما درحالیکه به وجود میاید که «ورزش» و «سینما» اولا به دلیل اشتراکات ذاتیشان در وابستگی به «تعلیق» و «درام» و جذب مخاطب با «جذابیتهای نمایشی»، و ثانیا به دلیل بازگشت اقتصادی سینما با استفاده از شهرت ستارگان ورزشی، از ابتدای تاریخ سینما به اینو همواره پیوندی جدی داشتهاند و به همین دلیل هزاران فیلم سینمایی با محوریت ورزشهای مختلف در جهان تولید شده است و هرساله به تعداد آنها اضافه میشود.
خیلی از همین درامهای ورزشی هم با کسب جوایز مهمی چون اسکار، یا کسب محبوبیت در بین مخاطبان جدیتر سینما و یا با درامدهای بالا توانستهاند جای مهمی از تاریخ سینما را نیز به خود اختصاص دهند و به همین دلیل حتی دنبالههای متعددی نیز بر آنها ساخته شده است.
ایرانی های عاشق راکی
از بین این فیلمها شاید سری فیلمهای «راکی» در بین ایرانیان از همه شناختهشدهتر باشد. داستان تبدیل یک لات آسمانجُل ایتالیاییتبار به قهرمان بوکس جهان که در سال ۱۹۷۶ توانست سه اسکار را نصیب سازندگانش کند و به دلیل موفقیتهای خیرهکننده در طول حدود نیم قرن بعد ۵ دنبالهدیگر نیز بر آن ساخته شود. شخصیتی که همچنان در سینما حضور دارد و سال گذشته فیلم «کرید» با حضور وی ساخته شد.
«راکی» اما تنها فیلم ورزشی مهم سینما نیست. از «دانشجوی سال اول» با بازی هارول لوید، کمدین مشهور، که شاید مهمترین فیلم ورزشی دوران صامت سینما باشد در سال ۱۹۲۵ تا «شکارچی روباه» بنت میلر که آخرین درام ورزشی نامزد اسکار به حساب میاید در سال ۲۰۱۴، پر است از فیلمهای ورزشی ماندگار در تاریخ سینما.
از بیلیاردباز تا فراز به سوی پیروزی
از «بیلیاردباز» رابرت راسن با بازی درخشان پل نیومن در سال ۱۹۶۱ تا «گاو خشمگین» مارتین اسکورسیزی که در سال ۱۹۸۰ زندگی واقعی جیک لاموتای بوکسور را به تصویر کشید و اسکار بهترین بازیگر مرد را برای رابرت دنیرو به ارمغان آورد و از هوسیرزها (Hoosiers) که داستان واقعی قهرمان شدن یک تیم کوچک دبیرستانی در آمریکا را روایت میکند و خیلیها آن را بهترین فیلم بسکتبالی سینما میدانند تا «فرار به سوی پیروزی» جان هیوستن که یک درام ورزشی را در بستر اسارت و جنگ روایت میکند و یکی از مهمترین فیلمهای سینما با محوریت فوتبال به حساب میاید.
این لیست را میشود با دهها و صدها فیلم مهم دیگر ادامه داد. از سری فیلمهایی با محوریت بسکتبال، بیسبال و راگبی که به دلیل همین فیلمها در سراسر جهان با نام امریکا به یاد آورده میشوند یا سری فیلمهایی با محوریت کریکت در سینمای هند که این ورزش را با نام این کشور به بسیاری از مردم دنیا شناساندهاند یا هزاران فیلم رزمی تاریخ سینما که با نام کشورهای شرق آسیا پیوند خوردهاند.
دست های خالی سینما در ورزش
با این همه اما تعداد فیلمهایی با محوریت ورزش در سینمای ایران شاید تنها به تعداد انگشتان یک دست برسد، که آنها هم به دلیل کیفیت ساخت پایین و همچنین عدم توانایی سینمای ایران در خلق قهرمانی ماندگار هیچکدام به اثار موفقی تبدیل نشدند. «خط پایان» به کارگردانی محمدرضا طالبی و با بازی زوج طهماسب و جبلی را شاید بتوان اولین فیلم ورزشی سینمای پس از انقلاب دانست که با محوریت مسابقات دوچرخهسواری ساخته شد، اما شاید مشهورترین فیلم ورزشی سینمای ایران «یاسهای وحشی» به کارگردانی محسن محسنینسب باشد که در دهه هفتاد دو فیلم «یاس های وحشی» و «شیرهای جوان» را با محوریت
ورزشهای رزمی ساخت.
سینمای ایران البته جز این دو فیلم رزمی، یکبار مسابقات اتوموبیلرانی را در فیلم «سرعت» به کارگردانی محمدحسین لطیفی دستمایه ساخت فیلم کرد که نتیجه کاملا متوسطی دربر داشت]تصاویری از فیلم سرعت[ و دوبار هم در فیلمهای «فوتبالیستها» به کارگردانی علیاکبر ثقفی و «مثلث آبی» به کارگردانی هادی صابر تلاشی برای ساخت فیلمی با محوریت حاشیههای فوتبال ایران داشت که هردو با شکست مواجه شدند. تنها فیلم سینمای ایران با محوریت شخصیت یک ورزشکار واقعی یعنی؛ «جهان پهلوان تختی» نیز بیش از آنکه به فیلمی ورزشی تبدیل شود، به اثری معمایی و کارآگاهی تبدیل شد و به مین دلیل در
زمره اثار ورزشی قرار نگرفت.
توفیق نسبی تلویزیون ایران در بی توجهی سینما
با این وجود به نظر میرسد تلویزیون توانسته است در همین تجربیات کم آثار ورزشی ماندگارتری را نسبت به سینما در طول سه دهه گذشته تولید کند. آخرین نمونه این اثار «پایتخت ۳» بود که با قرار دادن محوریت درام خود بر ورزش کشتی توانست مخاطب فراوانی را کسب کند، البته پیش از آن یکبار دیگر نیز در اواسط دهه هفتاد کشتی با سریال «کهنه سوار» اکبر خواجویی توانسته بود مخاطبان بسیاری را درگیر خود کند.
جز این دو سریال با محوریت کشتی اما تلویزیون یکبار هم با «به سوی افتخار» سیروس مقدم در سال ۷۷ اقدام به ساخت سریالی در بستر فوتبال و ماجراهای پشتپردهی آن کرد که از دو تجربه سینما در این حوزه اثر به مراتب قابل قبولتری از آب درآمد.
حالا اما سوال اصلی این است که با وجود جایگاه سینمای ورزشی در دنیا و همچنین با وجود شخصیتها و اتفاقات واقعی مهم و ماندگار در ورزش ایران چرا سینمای ایران به اینگونه از آثار هیچگاه روی خوش نشان نداده است؟ آیا این به خاطر حذف آثار عامهپسند و قهمرانمحور از سینمای ایران است؟ یا به دلیل ترس از سرمایهگذاری در این حوزه؟