والدین چگونه می‌توانند باعث موفقیت فرزندان خود شوند؟

تربیت فرزند وظیفه ای سنگین و آسمانی است که خداوند برعهده پدر و مادر متعهد گذارده است و این مسئولیت ایجاب می کند تا برای داشتن فرزندانی سالم و موفق از تجربیات علمی بهره مند شویم.

کد خبر : 551687
سرویس اجتماعی فردا: تربیت فرزند وظیفه ای سنگین و آسمانی است که خداوند برعهده پدر و مادر متعهد گذارده است و این مسئولیت ایجاب می کند تا برای داشتن فرزندانی سالم و موفق از تجربیات علمی بهره مند شویم. سینا تهرانی مشاور موفق خانواده و تحصیلی که نقش بسزایی در آموزش اصول موفقیت به دانش آموزان و دانشجویان دارد، در گفتگو با سایت « فردا » ، با نگاه به رازهای تربیتی پدر و مادر خود ، به بررسی عوامل مؤثر در داشتن فرزندانی سالم و موفق می پردازد که در ادامه از شما دعوت می کنیم تا بخش نخست از این گفتگو را مطالعه بفرمایید.
آموزش توجه به زیبایی های خداوند

سینا تهرانی در ابتدای صحبتهایش به « فردانیوز » گفت: هربار که صدای پرندگان در حیاط خانه مان به گوش می رسید، پدر و مادرم روی بالکن می ایستادند و با تحسین به صدای آنها گوش می دادند. با اینکه ما همه روزه صدای پرندگان را می شنیدیم اما این اتفاق همواره برای والدینم تازگی داشت. در حیاط خانه مان چند درخت میوه بود و پدرم در زیر آلاچیق می نشست و این زیبایی های طبیعی خداوند را تحسین می کرد. او و مادرم هیچگاه از زیبایی های اطرافشان خسته نمی شدند و به من نیز کمک می کردند تا حوصله به خرج دهم و زیبایی را در هرچیزی و در هرکسی که اطرافم هست، ببینم. آنها از تک تک لحظات زندگی شان لذت می بردند. پدرم همواره می گفت: « پسرم اگر در قلب خودت محراب عبادتی نداشته باشی، هرگز قلبت را در محراب عبادتگاهی پیدا نخواهی کرد. » و من همواره سپاسگزار پدرم هستم که به من کمک کرد تا در قلبم محراب عبادتی بنا کنم. او بجای اینکه مرا موعظه کند با رفتارش برایم یک الگو و نمونه عملی انسانیّت بود.

احساس اندازه گیری شدن
این مشاور برجسته در این خصوص گفت: بنده مراجعه کننده ای داشتم که مدام به فرزندش فشار می آورد تا در امتحانات مدرسه شاگرد اول باشد، به آن خانم عرض کردم: « خانم محترم! شما دستانتان را از روی گلوی فرزندتان بردارید تا او بتواند نفس بکشد! » از زمانی که این خانم فشار سنگین روحی را از روی دخترش برداشت، دختر نوجوان نه تنها پیشرفت خوبی در درسهایش بدست آورد، بلکه در کنکور سراسری نیز به رشته و دانشگاه مورد علاقه خود رسید.
البته نمی توان صرفاً تفکر چنین مادرانی را زیر سؤال برد، زیرا متأسفانه در جامعه با ساختار آموزش و پرورش پرنقصی مواجه هستیم که والدین را وادار می کند تا فرزندان خود را وزن، اندازه گیری و قیمت گذاری کنند. متأسفانه عدد، نمره و رتبه معیار قطعی محک زدن افراد در فرهنگ ماست و همین امر مانع از آن شده است که والدین بر روی خواست قلبی و حقیقی خود یعنی رسیدن فرزندانشان به رضایت و خشنودی پایدار در زندگی متمرکز شوند. این شادکامی؛ حاصل درآمد بیشتر نیست و با رتبه عالی در مدرسه یا کنکور و داشتن کارنامه بیست حاصل نمی شود، بلکه تمرکز بر روی این پارامترهای عددی، تنها باعث افزایش ترس و استرس بچه ها شده و استعدادهای نهفته آنها را برای همیشه خاموش نگه می دارد.
راهکار مشکل فوق: تمرکز بر تلاش نه نمره
سینا تهرانی مشاور در ادامه اظهار داشت: پدرم همواره بر تلاش های من تأکید می کرد نه کسب نمره عالی ! تمرکز بر نتیجه مانند نمره عالی، این پیام جانبی را به فرزند می دهد که تو باهوش هستی، زیرا نمره بیست گرفته ای ! بنابراین اگر نمره پانزده گرفتی یعنی که دیگر باهوش نیستی. و اینکار باعث می شود دانش آموز تمایلی برای حل مسائل بیشتر جهت رفع نقاط ضعف درسی اش از خود نشان ندهد زیرا می ترسد اگر مسئله ای را درست حل نکند قطعاً ثابت شود که او باهوش نیست. تمرکز بر نمرات به عنوان معیار ارزش گذاری بچّه ها ، نه تنها موجب نادیده گرفتن تواناییهای آنها می شود، بلکه باعث می شود تا فرزندان از اینکه خطر کنند، دچار ترس شوند. وقتی نمره مهمتر از فرآیند یادگیری می شود، دانش آموزان احساس خواهند کرد که فقط هنگامی شایسته اند که بتوانند به اهداف خاصی که تعریف موفقیت است، برسند و همین امر باعث می شود تا آنها دست از تلاش بردارند. بنده با دانش آموزان زیادی مواجه شده ام که در نتیجه این رفتار منفی والدین خود، عمداً دست به تنبلی می زنند زیرا اگر احساس کنند امکان شکست وجود دارد، ترجیح می دهند بطور کلی دست از تلاش بکشند یا از تمام توان خود بهره نگیرند.
همچنین به والدین محترم عرض می کنم که بر استعدادهای بالقوه ی فرزندان خود تأکید نکنند زیرا این کار باعث می شود تا بچّه ها احساس کنند دستاوردهای کنونی شان ارزشمند به حساب نمی آید و شایستگی آنها به اقدام ، رفتار یا تلاشی در آینده، مشروط شده است.

نکته مهم دیگر آنکه بهتر است پدر و مادرها بر روی فرآیند انجام کار ، تلاش، پشتکار و یادگیری فرزند خود تمرکز کنند. برای انجام اینکار می توانند از چنین عباراتی استفاده نمایند: « یادگیری این فصل مشکل بود اما تو واقعاً کوتاه نیامدی ! جمع بندی خوبی از اطلاعات ارائه دادی ! یا در حل فلان مسئله می بینم که از خودت خلاقیت نشان داده ای ! از این امتحان چه چیزهایی یادگرفتی ؟ از فصل چطور ؟ چه نکته ای به نظرت از همه جالبتر بود؟ و جملاتی از این دست. »

احساس مفید بودن
سینا تهرانی در ادامه به « فردانیوز » گفت: دکتر رابرت استرنبرگ دانشمند برجسته و نظریه پرداز علوم ذهنی معتقد است، انسان باهوش کسی است که کارهایش را بگونه ای هدفمند و هوشمندانه انجام می دهد. بر اساس این تعریف، والدین می بایست به فرزندان خود فرصت دهند تا مفید بودن را تجربه کنند. به عنوان مثال به فرزند خود اجازه دهند تا خود شخصاً تصمیم بگیرد برای رفتن به فلان مهمانی، چه چیزهایی را بپوشد، حتی اگر انتخابهای او از نظر رنگ ناهماهنگ باشد تا او بفهمد که می تواند در حد معقولی برنامه ریزی کند و آنرا به انجام برساند و یا خود تصمیم بگیرد که ترتیب مطالعه دروسش به چه صورت باشد و یا اگر قرار است شلوار جینش تا فردا شسته شود، والدین به او یادبدهند که چگونه ماشین لباسشویی را راه بیاندازد. حتی کارهای بزرگتری به فرزندان خود بسپارند. به عنوان مثال اگر قصد سفر دارند، اما فرصت کافی ندارند تا قیمت های هتل ها را مقایسه کنند و یا دنبال محصول خاصی هستند ولی نمی دانند آنرا از کجا پیدا کنند! خب اینها را به فرزندان خود بسپارند تا از طریق اینترنت اطلاعات مورد نظرشان را برای آنها بیابند. زیرا اینکارها باعث می شود تا بچّه ها اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و به تدریج برای انجام بهتر کارها به روشهای خلاقانه و هوشمندانه تری دست یابند و از همه مهمتر احساس مفیدبودن نمایند.
اجتناب از ایده آل گرایی احمقانه
در دوران دبیرستان دوستی داشتم که همواره قبل از هر امتحانی می گفت: « سینا من اگر در این امتحان بیست نشوم، می میرم؛ باید تو و بقیه ی بچه ها را شکست بدهم و اگر ندهم بی لیاقت هستم » خب راستش را بخواهید من خیالم از بابت اینکه او قطعاً نخواهد توانست نمره خوبی کسب کند، راحت بود زیرا کری خوانی های او نتیجه روش تربیتی غلط پدر و مادرش بود که از اساتید دانشگاه بودند و تلاش می کردند تا فرزندشان را ایده آل گرا بار بیاورند اما اینکار آنها نتیجه عکس در پی داشت. اما براستی چرا چنین بود؟
از نگاه سینا تهرانی؛ والدینی که گرایش افراطی به موفق بودن داشتند، فرزندان خود را دچار ترس و استرس ترس ناشی از بهترین نبودن می کردند.
معادله غیرمنطقی " من باید بهترین باشم وگرنه بی ارزشم " مدام در ذهن چنین بچّه هایی تکرار می شد و نتیجه اش این بود که آنها در امتحانات، نمرات خوبی کسب نمی کردند و در نتیجه به تدریج سرخورده شده و خود را فردی بی استعداد و بی ارزش قلمداد می نمودند و در نهایت یا دست از تلاش برمی داشتند و در سالهای آخر دبیرستان به قبولی در دانشگاه های غیردولتی یا سطح پایین راضی می شدند و یا دیگر نهایت تلاش خود را بکار نمی بستند زیرا با هر شکستی این نظریه اشتباه را در ذهن خود تکرار می کردند که تو هرچقدر هم که تلاش کنی نمی توانی بهترین باشی!
اما راه حل این مشکل چه بود؟ چگونه می توان ایده آل گرایی فرزندان را به حالت تعادل برگرداند؟ آیا دست از ایده آل گرایی برداشتن به منزله کسب نمرات معمولی است؟

زمانی که برای نخستین بار با مبحث مثلثات مواجه شدم به پدرم گفتم: « اگر در این درس نمره خوبی کسب نکنم، دانش آموز خنگی قلمداد می شوم » اما پدرم بلافاصله گفت: « چون مثلثات برایت درس جدیدی است؛ بدیهی است که پیشرفتت در این درس آهسته خواهد بود، ولی سرانجام برایت ساده تر خواهد شد» . این دیدگاه هوشمندانه پدرم باعث شد تا با کسب هر نمره ای بجز بیست و یا مواجه شدن با مسأله ای که در آن لحظه روش حل آنرا نمی دانستم، بلافاصله به این نتیجه نرسم که من دانش آموز بی ارزش یا خنگی هستم، بلکه با خود بگویم : « همانگونه که پدرم گفت: من تازه با درس مثلثات آشنا شده ام و لذا پیشرفتم در این درس آهسته خواهد بود، پس ضعف در حل یک یا چند مسئله، بخشی از تمرین تجربه اندوزی برای کسب تسلط لازم بر این درس است و لذا من هنوز جا برای پیشرفت دارم ... » بعدها بخوبی فهمیدم که افرادی نظیر آن همکلاسی ام به این خاطر سخت زمین می خوردند که به دلیل ایده آل گرایی افراطی والدینشان، از سطح توقع بسیار بالاتری به یک درس نگاه می کردند و همین باعث شکستهای پیاپی آنها می شد. طولی نکشید که من در درس مثلثات تسلط بسیار بالایی کسب کردم بگونه ای که هرنوع مسئله ای را به سرعت حل می نمودم و حتی تبدیل به مرجع حل مسائل دشوار شاگردان دیگر کلاس شده بودم.

اعتماد به توانایی های سرشار فرزند خود
این دانش آموخته دانشگاه استنفورد در تشریح این عامل مهم به سایت « فردا » گفت: اینروزها می بینم که اغلب والدین ، فرزندانشان را بخصوص در زمینه درسی با دختران و پسران درسخوان دیگر مقایسه می کنند و تلاش می کنند تا فرزندشان شبیه آنها شود. اما پدر من همواره می گفت: « من می خواهم پسرم مسیر خودش را برود و از دیگران تنها چیزهایی را بیاموزد که برای سرعت بخشیدن به مسیر موفقیت هایش لازم است. »
یادم هست در دوران راهنمایی دوستی داشتم که همواره معدلش بیست بود و اکثر والدین آرزو داشتند پسری همانند او داشته باشند. اما پدرم با اطلاعاتی که از آن شخص بدست آورده بود، می گفت: « سینا من نمی خواهم تو همانند این شخص یک بعدی تربیت بشوی ! او اکنون در مقطعی از زندگی اش یعنی دوره راهنمایی، شاگرد اول است اما از کجا معلوم در مقاطع بعدی تحصیلی اش و حتی ابعاد دیگر زندگی اش همچنان شاگرد اول بماند. پس توجه چندانی به او نکن و بر روی اهداف خودت متمرکز شو. »
اتفاقاً پیش بینی ها و تحلیل های پدرم از آن دانش آموز، کاملاً درست از آب درآمد و او تنها تا سال سوم راهنمایی توانست به یّکه تازی خود در تحصیلات ادامه دهد و بعدها شنیدم که سال اول دبیرستان را مردود شده است و سرانجام در رشته مهندسی عمران دانشگاه غیردولتی یکی از شهرهای دور افتاده تحصیل کرده است. و یا وقتی بنده در یکی از مدارس معروف استعدادهای درخشان تهران تحصیل می کردم، روزی به پدرم عرض کردم: « پدر! چند نفر از بچه های کلاس هنوز نمی دانند رئیس جمهور کشور کیست؟ اگر ممکن است من سال بعد به دبیرستان البرز بروم زیرا اینها جز درس خواندن کار دیگری بلد نیستند و حتی یک روزنامه نیز نمی خوانند.» .

خوشبختانه پدرم هم که کاملاً با نظر بنده موافق بود، تصمیم به تغییر مدرسه ام گرفت و همین امر باعث شد تا شرایط مناسب برای رشد ابعاد مختلف شخصیت من مهّیا شود. پایان بخش نخست ادامه دیگر بخش های این گفتگو بزودی در « فردا »

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: