ناامیدی نسبت به جامعه، دیدگاه مشترک نسل نوجوان

تفاوت میان نسل‌های مختلف جامعه باعث بروز شکاف های متعدد و اختلاف‌نظرهای بسیاری می‌شود. رشد سرعت اطلاعات و فناوری‌های نوین باعث شده تا شکاف بین نسلی روزبه‌روز شدیدتر شود و فاصله بین نسل‌ها کم شود.

کد خبر : 550798
نشریه سپهر غرب/ همدان؛ محمد سافلی: تفاوت میان نسل‌های مختلف جامعه باعث بروز شکاف های متعدد و اختلاف‌نظرهای بسیاری می‌شود. رشد سرعت اطلاعات و فناوری‌های نوین باعث شده تا شکاف بین نسلی روزبه‌روز شدیدتر شود و فاصله بین نسل‌ها کم شود. رفتارشناسی نوجوانان و جوانان حال حاضر جامعه ایرانی نشان می‌دهد که چگونه متولدین نسل‌های جدید با نسل‌های قبل خود تفاوت دارند. رایج‌ترین مفهوم بکار رفته درباره اختلافات نسلی مفهوم «شکاف نسلی» است. در فرهنگ آکسفورد «شکاف نسلی» به عنوان اختلافی در نگرش یا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعریف شده که موجب عدم فهم متقابل آنان از یکدیگر می‌شود. پدیده شکاف بین نسل‌ها به عوامل بسیاری مرتبط است که یکی از آن‌ها تغییرات فرهنگی سریع است. به واقع می‌توان گفت هر گروه سنی دارای ارزش‌های خاص خودش است که از گروه سنی دیگر تمایز پیدا می‌کند. هرچه این ارزش‌ها با ارزش‌های نسل قبل تفاوت داشته باشد، شکاف نسل‌ها بیشتر خواهد شد.
در جوامعی که در مرحله شکوفایی اقتصادی هستند یا به حدی از توسعه اجتماعی دست‌یافته‌اند و یا در معرض تغییرات فرهنگی شدید مانند انقلاب یا جنگ اند، شکاف نسلی تا حد زیادی اجتناب‌ناپذیر است. در ایران برخی متفکران اجتماعی معتقدند اگر شرایط فعلی در تفاوت نسل‌ها مدیریت نشود پتانسیل گسترش تفاوت نسلی را تا سر حد شکاف نسل پیش می‌برد. در ایران به‌واسطه تحولات دهه‌های اخیر و تغییرات فرهنگی ناشی از تهاجم فرهنگی به باورهای اسلامی و اعتقادی مردم و عدم برنامه‌ریزی مسئولین فرهنگی برای مبارزه با این تهاجم‌ها و سیاست‌های غلط جمعیتی که به محدود شدن خانواده‌های ایرانی می‌انجامد ارزش‌های نسل جوان تغییریافته است.
یکی از دلایل این تغییر ارزش‌ها را می‌توان در گسترش هجوم اطلاعات و زندگی‌های جدید دانست. جوانان از یک‌سو در جریان اطلاعات وسیع قرارگرفته‌اند و این اطلاعات آن‌ها را با دنیای پیشرفته، در حال تغییر و ارزش‌های نو و دیدگاه‌های تازه آشنا می‌کند و توقع و انتظار آن‌ها از خانواده و جامعه بیشتر می‌شود این مسئله بر میزان سواد و آگاهی نسل جدید بسیار اثر گذاشته است. این نسل بخش اعظم دیدگاه‌ها، تحلیل‌ها و حتی دایره لغاتش را از تلگرام و اینستاگرام می‌گیرد. نگاهی به میزان مطالعه در کشور و رشد شایعات می‌تواند تحلیل درستی به ما بدهد که این مسئله بر کاهش سن بلوغ نیز تأثیر گذاشته است. با گسترش وسایل ارتباط‌جمعی و استفاده افسارگسیخته از اینترنت و گوشی‌های همراه و هجمه مطالب و تصاویر جنسی در فضای اینترنت که مخاطبان آن اکثر جوانان و نوجوانان هستند، بلوغ جنسی را تا حد زیادی پایین کشانده است. میانگین سن بلوغ در ایران در پسرها از 12 تا 16 سالگی و در دخترها 10 تا 14 سالگی است که این روند همچنان رو به کاهش است. پایین آمدن سن بلوغ تا حد زیادی با استقلال از خانواده و گسست نوجوانان از محیط خانه و تبدیل‌شدن آن‌ها به یک قشر اجتماعی همراه است. در کنار پایین آمدن سن بلوغ افزایش سن ازدواج به بیش از 30 سال باعث می‌شود تا جوانان ایرانی یک‌فاصله تقریبا دو دهه‌ای را تحمل کنند که آسیب‌های فراوانی خواهد داشت.
یکی دیگر از مسائلی که باعث شکاف بین نسل‌ها و شتاب آن در ایران شده است از دست رفتن اقتدار برخی نهادهای فرهنگ‌ساز درگذشته بود. یکی از مسائلی که تا حدی به رها شدن نوجوانان در جامعه کمک می‌کند کم شدن اقتدار نهادهایی مانند مدرسه و دانشگاه است. معلمان و والدین دهه 60 و دهه 70 در اندیشه خود تردید نداشتند و درنتیجه فرزندان آن نسل را قاطع تربیت می‌کردند اما امروز بنا به مشکلاتی مانند جدی گرفته نشدن امر تعلیم و تربیت، مشکلات اقتصادی خانواده‌ها و قشر آموزگار و تردید در مطالب آموزشی و همچنین سیاست‌های نادرست آموزشی، افزایش مدارس غیرانتفاعی و قبول شدن سوری در امتحانات، بی‌ثباتی در برنامه‌ریزی درسی برای دانش آموزان و... باعث شده تا حوزه آزادی عمل نوجوانان بسیار شود و تا حد زیادی از اقتدار مدارس کاسته شود.
در کنار مدرسه، گسترش آموزش عالی باعث شد تا دانشگاه برای بسیاری از جوانان و نوجوانان دغدغه نباشد. این جاذبه در جامعه امروز تا حد زیادی رنگ‌باخته است. به واقع مفاهیمی چون کنکور، رتبه، مدرک، دانشگاه و... در حال از بین رفتن است و نسل جدید بجای آنکه چند سال از عمر خود را برای گرفتن مدرک و درس خواندن در یک دانشگاه معتبر سپری کند در تلاش است در زمان حال زندگی کند و این چند صباح را راحت بگذراند.
با گشتی در میان نوجوانان و متولدین دهه هفتاد و هشتاد درمی‌یابیم که آن‌ها هم این گزاره‌ها را تأیید می‌کنند. در مصاحبه با برخی از دانش آموزان دبیرستانی و مقطع راهنمایی به صحبت‌های آن‌ها درباره انتظاراتشان از جامعه، هدفشان در آینده و تفاوت‌هایشان با نسل گذشته پرسیدیم.
امیررضا رضایی ساکن خیابان ستارخان دانش‌آموز سال سوم دبیرستان است . وی درباره تفاوت و اختلاف‌نظرش با خانواده‌اش می‌گوید: با پدرم حدود 30 درصد و با مادرم 20 درصد اختلاف‌نظر دارم ولی آن‌ها سعی می‌کنند خواسته‌هایم را برطرف کنند. وی درباره هدفش در آینده و اینکه آیا هدفی دارد یا خیر می‌گوید: هدفم تنها داشتن یک شغل خوب است. دوست دارم روانشناس بشوم. وی افزود: برای معروف شدن به نظرم تنها راه تلاش کردن است.
امیررضا درباره خودکشی که به‌تازگی در بین برخی همسالان رواج پیداکرده می‌گوید: به نظرم خودکشی آخرین راهی است که به ذهن آدم می‌رسد. علتش هم شاید نداشتن راهنمای درست در زندگی باشد. وی درباره توقعش از جامعه می‌گوید: توقعی ندارم چون زیاد به جامعه و دوروبرم فکر نمی‌کنم.
آرش فراهانی ساکن بلوار مرزداران بود. دانش‌آموز مقطع پیش‌دانشگاهی رشته علوم انسانی بوده و درباره میزان اختلاف‌نظرش با نسل قبل می‌گوید: اختلافم با پدرم و برادرم کم است. وی که پدرش شغل آزاد دارد درباره هدفش در آینده می‌گوید: هدف خاصی ندارم اما چون رشته‌ام علوم انسانی است دوست دارم وکیل شوم. داشتن زندگی خوب تنها هدفم می‌تواند باشد. آرش درباره اینکه برخی همسالانش از هر راهی برای معروف شدن حتی خودکشی استفاده می‌کنند، گفت: خیلی راه‌ها هست اما من فوتبالیست شدن را ترجیح می‌دهم، خودکشی شیوه خشنی برای معروف شدن است و دیگر تو وجود نداری تا از شهرتت استفاده کنی. اصلا به خودکشی فکر نکردم ولی حدس میزنم علتش مشکلات مالی باشد یا فرد حالت عادی نداشته باشد. وی می‌گوید تاکنون هیچ کتاب غیر درسی نخوانده است و درباره میتینگ کوروش معتقد است کار مزخرفی بود!
امیر یداللهی دانش‌آموزی است که به مقطع دهم می‌رود. وی از کسانی است که در میتینگ روز 18 خرداد در مجتمع کوروش حاضر بود و درباره آن روز می گوید: تجمع خوبی نبود. اکثرشان بچه سال بودند، در صورتی که من فکر می کردم افرادی هم سن وسال خودم به چنین گردهمایی هایی بیایند؛ بخصوص دخترها خیلی سنشان پایین بود. نیم ساعتی ایستادیم و بعد پلیس آمد و متفرق شدیم. وی درباره خودش و تفاوت دیدگاهش با پدر و مادرش می‌گوید: پدر و مادرم از هم جدا شدند و من بیشتر کنار مادرم هستم، کاری هم به من ندارند. وی درباره هدفش در آینده می‌گوید: خیلی دوست دارم یک بوتیک داشته باشم. آن‌هم در یک پاساژی مثل کوروش یا پاساژ گلستان، در این باره هم خودم باید تلاش کنم و نیازی به حمایت مسئولین ندارم. امیر درباره راه‌های رسیدن به شهرت می‌گوید: خودم تمایلی برای معروف شدن ندارم ولی راه‌های فراوانی دارد. مثل بازیگر شدن، یا لات شدن. الان لات های معروفی در تهران داریم!! خودم ولی اگر بخواهم معروف شوم سعی میکنم رپ خوان بشوم.
امیرحسین علوی ساکن شرق تهران است. وی درباره اختلاف‌نظرش با خانواده و هدفش در آینده می‌گوید: با خانواده اختلاف نظر خیلی دارم. هدف خاصی هم برای آینده ندارم و فعلا درسم را می‌خوانم. وی درباره خودکشی اظهار می‌دارد: به نظرم آخرین راه خودکشی است. گاهی می‌شود به آن فکر کرد. او درباره تجمع پاساژ کوروش می‌گوید: میتینگ خوبی بود اما چون خواب ماندم! نتوانستیم برویم.
ارشیا نیابی نوجوان دیگری بود که با او گفت‌وگو کردیم .او که به نظر می‌رسد از سایر هم سن سالانش بیشتر می‌فهمد درباره هدفش در آینده گفت: استقلال مالی، کسب ثروت و ورود به فضای سیاسی کشور جزو برنامه‌هایم برای آینده است. وی به مطالعه تاریخ جهان، رمان و ادبیات علاقه دارد درباره راه‌های معروف شدن می‌گوید: من دوست دارم از راه‌های غیر قابل باور دیگران معروف بشوم. وی درباره خودکشی برخی همسالانش گفت: به نظرم خودکشی کار انسان‌های بی‌مسئولیت و افرادی است که نمی‌توانند راه حلی برای مشکلات خود پیدا کنند. او درباره میتینگ کوروش معتقد است: این کار آدم‌هایی است که شخصیت درستی ندارند و تربیت فکری درست نشدند. ارشیا درباره انتظاراتش از جامعه و شرایط جامعه برای هم نسلانش گفت: شرایط فعلی در جامعه اصلا شرایط خوب و جالبی نیست. از لحاظ اقتصادی کشور اوضاع خوبی ندارد. در بین هم سن و سالان من هرکس بتواند کاری کند که کرده، وگرنه کلاهش پس معرکه است چون اصلا شرایط خوبی در جامعه نداریم.
امیر محمد فانی نیز دانش آموز پایه هشتم تحصیلی است. او می گوید به هیچ وجه با خانواده اش کنار نمی آید و از آن ها دوری می کند. امیر محمد هدفی برای آینده ندارد و هیچگاه نمی خواهد معروف شود اما دوست دارد 18 ساله که شد حتما از ایران برود. بنظرش خودکشی چیز بدی هم نیست و اگر گناه نبود خیلی ها انجام می دادند!
با بررسی شرایط کنونی جامعه و صحبت‌های دهه هفتاد و هشتادی‌ها درمی‌یابیم ریشه های تعلق خاطر به جامعه در حال کم رنگ شدن است. برخلاف دهه های گذشته که دانش آموزان نسبت به جامعه دیدگاه بهتری داشته و انتظار داشتند تا جامعه به پزشک یا مهندس شدنشان کمک کند، ولی دانش آموزان امروزی هیچ امیدی به بهبود وضعیت جامعه نداشته و با نگاه کردن به بزرگترهایشان آینده ای نه چندان مناسب برای خود و هم نوعانشان پیش بینی می کنند. با توجه به کاهش جمعیت و عدم تعلق خاطر این نسل به مام وطن باید برای تربیت این نسل و نسلهای آینده اقدامی در خور صورت گیرد.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: