تا چه اندازه ارزشها میتوانند مانع قانونگریزی شوند؟
وقتی از ارزش های اجتماعی حرف می زنیم دقیقا به چه مضمونی اشاره داریم؟ جامعه شناسان در تعریف ارزش، آن را طرز تلقی می دانند که یک فرد یا گروه یا جامعه از خوب یا بد دارد. طبیعی است که این طرز تلقی بر رفتار افراد جامعه و کنش ها و واکنش هایشان اثر می گذارد و اغلب به عنوان معیاری برای قضاوت در مورد رفتارهای دیگران قرار می گیرد.
نشریه گلستان مهر: وقتی از ارزش های اجتماعی حرف می زنیم دقیقا به چه مضمونی اشاره داریم؟ جامعه شناسان در تعریف ارزش، آن را طرز تلقی می دانند که یک فرد یا گروه یا جامعه از خوب یا بد دارد. طبیعی است که این طرز تلقی بر رفتار افراد جامعه و کنش ها و واکنش هایشان اثر می گذارد و اغلب به عنوان معیاری برای قضاوت در مورد رفتارهای دیگران قرار می گیرد. «آلن بیرو»، نویسنده و پژوهشگر نیز در تعریف ارزش های اجتماعی می گوید که این ارزش ها مدلهای کلی رفتار، احکام جمعی و هنجارهای کارکردی هستند که مورد پذیرش عمومی و خواست جامعه قرار گرفته اند. اما زمانی پیش می آید که این ارزش ها در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند و باعث نوعی سوگیری در جامعه و افراد آن می شوند.
آزاد ارمكي نیز در سال 83 در کتابی تحت عنوان «جامعه شناسي نسلي در ايران» در این زمینه می نویسد:« تغيير و تحولات فرهنگي در طي دهه هاي اخير در ايران در دهه اخير، به طور خاص پس از انقلاب اسلامي، نشان از تحول اساسي در ساختار نظام ارزشي و ديني است. وقوع تحولات و تغييرات فرهنگي اجتماعي ناشي از تغيير و جابجايي در زمينه هاي جمعيتي و ساختاري در جامعه مي باشد. تراكم جمعيتي در مرحله اول موجب به صحنه آمدن خيل عظيمي از جوانان در جامعه شده و در نهايت از طريق جابجايي نيروهاي فعال جامعه تحول ساختاري در نظام اجتماعي صورت گرفته است » اگرچه به گفته ساموئل ایزنشتاد، جامعه شناس، میل به تغییر در بشر نوعی میل ذاتی است چون او مدام با مسائلی در جامعه یا در اطراف خود رو به رو می شود که راه حلی برایشان ندارد بنابراین خود، شرایط و ارزش هایش را تغییر می دهد تا بتواند با این مسائل روبه رو شود.
وی ادامه می دهد: «اهمیتی که ما در جامعه برای یک سری از ارزش های اجتماعی قائل هستیم باعث می شود که این ارزش ها برای افراد آن جامعه تبدیل به نیاز شود در نتیجه اگر فرد نتواند به هر دلیلی آن نیاز را رفع کند، برای رسیدن به آن یکسری از ارزش های دیگر را زیر پا می گذارد. مثلاً در جامعه ای که به ارزش های مادی بهای زیادی می دهد، نمی توان از افراد آن جامعه انتظار داشت که نسبت به مسایل مادی، کالاهای لوکس، مصرف گرایی و... بی توجه باشند یا برای رسیدن به آن تلاش نکنند. در نتیجه اگر عضوی از جامعه باشد که نتواند به کالای لوکس دسترسی پیدا کند، این احتمال وجود دارد که سایر ارزش های پذیرفته شده در جامعه را از بین ببرد تا به آنچه که می خواهد برسد؛ ارزش های از جمله قبح دزدی، دروغگویی و...»
در خصوص بروز ناهنجاری در جامعه نظریات مختلفی وجود دارد؛ به عنوان مثال امیل دورکیم، انتقال همبستگي از مكانيكي به ارگانيكي را عامل ایجاد بي هنجاري (آنومي)، اختلال و نابساماني در روابط، قواعد و ارزش هاي اجتماعي می داند و معتقد است که تغییرات سریعی که در جمعیت، روند شهرنشینی و... اتفاق میافتد عامل اصلی این تقابلها و بیهنجاری در جامعه است. به نظر او با دگرگوني هاي سريع در يك جامعه، ارزش ها و هنجارهاي پيشين قدرت خود را در نظام اجتماعي از دست میدهد. این درحالی است که آنتونی گیدنز، تقابل سنت و مدرنتیه را در یک جامعه عامل دگرگونی فرهنگی و تغییر در ارزشها معرفی می کند. همچنین میلتون روکیچ، که نظام ارزشی افراد یک جامعه را برخاسته از تشابهات فرهنگ، نظام اجتماعي، كاست و طبقه، جنس، شغل، تحصيل، مذهب، تربيت و تمايلات سياسي میداند، میگوید: بروز تغييرات در نظام ارزشي افراد ناشي از تأثيرات دو دسته عوامل شخصيتي و عوامل فرهنگي و نهادهاي اجتماعي است.