آرزوی محمود پاکنیت برای بازی در یک نقش تاریخی
محمود پاکنیت گفت: من معمولا نقشهای منفی یا سیاه را قبول ندارم، بلکه فکر میکنم این برخورد آدمها در موقعیتهای گوناگون و در مواجهه با اتفاقات مختلف است که موجب میشود مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود یا افراد دیگر آنها را آدمهای بدی بدانند.
چطور شد که در مجموعه پریا ایفای نقش کردید؟ در باره ویژگیهای این نقش برایمان میگویید؟
آقای عفیفه، مرا برای بازی در این مجموعه دعوت کرد و بعد از اینکه فیلمنامه را خواندم، با هم به دفتر حسین سهیلیزاده رفتیم و بیشتر در باره کار صحبت کردیم. موضوع به روز سریال مرا برای بازی در این نقش ترغیب کرد چرا که دغدغهاش، جوانان بود. سریال همچنین ارتباط خانوادهها با هم و مشکلات میانشان را به چالش میکشد و خود من هم همواره عقیدهام بر این بوده که باید از جوانان مراقبت و سعی کنیم آنها را از تمام خطرهایی که بر سر راهشان است آگاه سازیم. بنابراین بازی در این نقش را پذیرفتم.
در نقش پدری هستید که هم با فرزندش درگیری دارد و هم در زندگی شخصیاش دنبال اتفاقاتی تازه است. تعریف خود شما از شخصیت حسینآقا چیست؟ او را چگونه شخصیتی میدانید؟
من معمولا نقشهای منفی یا سیاه را قبول ندارم، بلکه فکر میکنم این برخورد آدمها در موقعیتهای گوناگون و در مواجهه با اتفاقات مختلف است که موجب میشود مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود یا افراد دیگر آنها را آدمهای بدی بدانند. حسینآقا، پدر کیوان هم فردی دلسوز است که همسرش را از دست داده و تنهاست و سعی میکند این مشکلات گوناگون زندگیاش را به گونهای برطرف کند و در عین حال، هوای تمام اعضای خانواده خودش و همسر سابقش را هم داشته باشد. اگر نگاه کنید مابهازای تمام شخصیتهای این قصه در زندگی واقعی خودمان هم پیدا میشود.
چقدر تلاش کردید که به تصویر کشیدن این شخصیت، دور از کلیشههای مرسوم باشد، خصوصا اینکه شما اخیرا نقش پدر مجموعه شهرزاد را بازی کرده بودید و حالا حسینآقا هم پدری با خصوصیاتی شبیه جمشید است.
تمام آدمها شخصیتهایی متفاوت با هم دارند. هر کدام از ما بینش و جهانبینی مختص خودمان را داریم و لذا دو پدر شاید به لحاظ قیافه قدری شبیه یکدیگر باشند اما هر کدامشان نوع تفکر خود را دارند و شخصیتهایی جداگانهاند. لذا من شباهت میان این دو نقش را رد میکنم. حسین مردی است که دلش شور بچههایش را میزند و میکوشد مشکل آنها را به دوش بکشد؛ شاید پسرش را تنبیه هم بکند اما همه کارهایش از سر دلسوزی و عشق است و بچهها مهمترین دستاورد زندگیاش هستند.
در نگاه به کارنامه بازیگری شما نقشهای بسیار متنوعی از تاریخی گرفته تا حتی خیلی منفی شبیه مجموعه «خانهای در تاریکی» میتوان دید، اما به نظر میرسد در سالهای اخیر از اینگونه نقشها کمی فاصله گرفتهاید و نقشهای سادهتر را ترجیح میدهید. آیا این انتخاب شخصی خودتان بوده است؟
ویژگیهای نقش خیلی برایم فرقی نمیکند. من بازیگرم؛ دلم میخواهد نقش شخصیتهایی را در ژانرهای مختلف ایفا کنم و در وهله اول آن شخصیت به دلم بنشیند. در حال حاضر، مدتهاست دلم میخواهد نقش خواجه تاجدار، آغامحمدخان قاجار را در مجموعهای بازی کنم و این جزو آرزوهای بلندمدتم است. آغامحمدخان آدمی است که وجوه زیادی به لحاظ پرداخت دارد و از زمان دربند بودنش تا اوج قدرت و عصیان او را میتوان به تصویر کشید و نقش برای یک بازیگر هم جای کار زیادی دارد.
تاکنون این ایدهتان را با کارگردانی هم مطرح کردهاید؟
نه.
خودتان چطور؟ تصمیم ندارید در صورتی که امکانش فراهم شد این مجموعه را بسازید و کارگردانی کنید؟
حقیقتا علاقهای به این کار ندارم. ترجیحم این است در همان وظیفهای که برعهدهام گذاشته شده ایفای مسئولیت کنم و به دنبال حوزههایهای مختلف دیگر نباشم. با یک دست دو هندوانه برنمیدارم و تلاشم این است که همان بار خودم را بدرستی به مقصد برسانم!
به مجموعه پریا برگردیم. تجربه همکاری با سعید سهیلیزاده را چگونه دیدید؟ از بازی در این مجموعه رضایت دارید؟
آقای سهیلیزاده از مردان نیکی است که من سابقه همکاری با او را در سال 73 برای یک بار داشتم، اما بعد از آن همکاری دوباره میسر نشد تا این مرتبه که باز وقتی اطلاع دادند من سر کار شهرزاد بودم، اما طرح فیلمنامه را خواندم و از داستان خوشم آمد.
گروه بازیگران سریال هم همه افرادی هستند که تاکنون تجربه همکاری مشترک را با هم نداشتهاند؛ درست است؟
با خانم بایگان چرا؛ پیش از این در فیلم سینمایی مرد عوضی همبازی بودیم اما چندان صحنه مشترکی نداشتیم و فقط ایشان را میشناختم. در این سریال، بازی مستقیم با ایشان دارم و هر بار شخصیت خوب و پشتکارشان را ستایش میکنم. از تجربه همکاری با بقیه بازیگران هم رضایت دارم.
فکر میکنید رابطه میان شخصیت شما (حسین آقا) با خانم بایگان (نیره خانم) در طول داستان بدرستی شکل گرفته است؟ به نظر نمیرسد، این دو نفر دیالوگهایی کمی سبکسرانه برای سن خود دارند؟
نه. به عقیده من این دو نفر افرادی هستند که جوانی خودشان را از دست دادهاند، اما هنوز میتوانند به زندگی کردن ادامه بدهند و این اتفاقا نکتهای مثبت برای مخاطبینی است که ممکن است همسرشان را از دست داده باشند. به نظرم هیچکس نباید تنها بماند، چرا که تنهایی آدم را از پا در میآورد. خود من هرگاه همسرم برای یک هفته به مسافرت میرود یا من از خانه دور میشوم احساس تنهایی و دلگیری میکنم و خیلی از آثاری را که در شهرستان فیلمبرداری میشوند، به همین دلیل قبول نمیکنم؛ مگر اینکه خانمم همراهم باشد. اتفاقا احساس میکنم آدمها در این سن خیلی بیشتر به هم احتیاج دارند و اعتقادم بر این است که همه تا زمانی که میتوانند باید از تنهایی فرار کنند.
و صحبت پایانی؟
امیدوارم همه مردم این مجموعه را با دقت تماشا کنند؛ چرا که مسائلی در آن مطرح شده که در جامعه امروزمان موضوعیت دارد، بخصوص لازم است که جوانان آگاهیهایی نسبت به زندگیشان کسب کنند؛ لذا همه مردم را به تماشای این سریال دعوت میکنم.