نویسنده شهرستانی را دعوت نمیکنند چون تهیهکننده خساست دارد
اتفاقا گاه برنامه میلیاردی میسازند و هزینه میکنند اما در اجرا به این چیزها توجه نمیشود. این همه نویسنده و شاعر خوب که در شهرهای مختلف هستند و جوایز کشوری دارند اما کیست که استفاده کند. مدام روی چهرههایی زوم میکنند که تکراریاند و برنامهها را نیز کلیشه میکنند.
سرویس فرهنگی فردا؛ محسن غلامی قلعه سیدی: فکر کنید که زندگی یک شاعر یا نویسنده معروف و نوستالوژی ایرانی را در قالب فیلم و سریال، روی آنتن تلویزیون ببینیم! چقدر ممکن است برای بیننده جذاب باشد. صدالبته که جذاب هست اگر خوب ساخته شود. یعنی از آن حالت خشک و بیروح بودن درش بیاوریم طوری که سرگرمی از سر و رویش ببارد البته که این خلاقیت میخواهد.
اصلا بیخیال سریال بشویم؛ همین برنامههای تلویزیونی و تخصصی درباره کتاب. چقدر مشتری دارند و تأثیرگذار؟ باب میل اهل کتاب هست؟ گاهی اینقدر خشک میشوند که بیننده فکر میکند چرا باید برای دیدنشان وقت بگذارد. خب همه اینطور نیستند ولی بالاخره تر و خشک انگار باید باهم بسوزند.
راستی خود نویسنده و شاعر چقدر اینها را دنبال میکند؟ میبینند عمدتا حتی اگر به اندازه چند دقیقه باشد. با اکبر صحرایی نویسنده فعال ادبیات ایران که آثار شاخصی در حوزه ادبیات داستانی مثل حافط هفت دارد درحد چند کلامی که گپ میزنیم. او روی جذابیت تأکید دارد آنهم برای عامه مردم. اینکه برنامه تلویزیونی فرهنگی را نباید زیادی تخصصی کرد.
خیلیها شاید حوصله دیدن برنامههای تخصصی را نداشته باشند. مثل همین چند برنامه تلویزیونی که راجع به کتاب داریم.
شاید حق دارند که بیدلیل نیست. خود من گاهی اینها میبینم.
قصد مچگیری ندارم اما مثلا کدام یکی را؟
همین برنامههای شبکه چهار که خودم نیز بهشان نقد دارم. «نقد شعر» یا همین «کتاب باز» شبکه نسیم.
پس باید گفت که خوب حوصله دیدن شبکه چهار را دارید!
برنامههای تخصصی بطور کلی، اسمش جار میزند که فقط مختص افراد خاص است با سوژهای خاص. طبیعی هم هست گرچه اینقدر هم نباید خشک و بیروح باشند و بدون جذابیت که کسی حوصله دیدنش را نداشته باشد.
عکس این را در برنامههای غیرتخصصی مثل «خندوانه» میبینیم. وقتی هم از کتاب حرف میزند، دیدید که چاپ فلان کتاب را چندبرابر هم کرد.
خب بخاطر روحیه و فضای طنز و نشاط و سرگرمی که دارند، مخاطبشان زیاد است. تواناییشان بالاست بنابراین براحتی تأثیرگذارند. از قابلیتشان هم بخوبی استفاده میکنند.
برخی هم استفاده نمیکنند و مخاطب زده میشود. حتی اگر موضوع و میهمانان به اصطلاح تاپی داشته باشند.
مثل شبکه چهار که به نظرم نتوانسته اقبال داشته باشد. اکثر برنامههای تخصصی حوزه فرهنگ ازجمله کتاب را نیز پخش میکند. موضوعاتی را مطرح میکند که خیلی خاص هستند. چارچوبش را اینطور بستهاند. ولی میشود کار تخصصی کرد ولی طوری دکور بچینند و یا مجری و غیره را ردیف کنند که مخاطب با اشتیاق پای تلویزیون بنشیند.
یعنی کمتر مخاطب را درگیر میکنند.
بله لااقل درخواست اظهارنظر از مخاطب را فراگیرتر کنید تا مردم خودشان را داخل در برنامه ببینند.
تخصصی بودن به نظر شما راجع به برنامههای فرهنگی، یک ایراد است یا نه؟
من فکر میکنم ایرادی در تخصص و برنامههای تخصصی نیست؛ اما ببینید همین کتاب طنز را در برنامه «خندوانه» میآورید و موفقتر میشود. برنامه غیرعام فضای دیگری را میطلبد. فاز کلی شبکه چهار طوری است که برای قشر خاصیست. در فراگیر کردن موفق نبوده. شاید مدیریت و استراتژی حاکم برآن، این مسیر را میخواهد. شما اگر یک موضوع پرمخاطب و جالب در هر شبکهای را اگر به شبکه چهار بدهید؛ مخاطبش کم میشود.
شبکههای تلویزیونی غیرعام دیگری نیز داریم که موفق ترند.
دقیقا مثل مستند یا حتی همین افق؛ چون برنامههای تخصصی را هم جذاب میسازند. ولی شما همین شبکه چهار که ازش حرف زدیم را ببین! کلهم یک دکور است و یک مجری و یک اتاق بسته. دو نفر آدم هم بعنوان کارشناس روبروی یکدیگر نشستهاند. فکر میکنند برنامه ساختن یعنی این! با چشم بسته میشود تشخیص داد که شبکه چهار است.
خب به نظر شما، اشکال عمده شان کجاست؟
خلاقیت ندارند.
البته قبول کنیم که کتاب خودش کمی محدودیت میآورد اما بازهم میشود خلاقیت و جذابیت را قاتی ماجرا کرد.
البته که کتاب کمی محدودیت میآورد ولی این شیوه کتابخوان کردن بچههای ما را ببینید. کودک را بجای اینکه با کتاب جذاب و تصویر و غیره آشنا کنیم؛ از همان مهدکودک کتاب را فقط توی کولهای میگذاریم و به خوردش میدهیم. تا دانشگاه نیز قضیه همینطور است.
که بیتأثیر بر کتابخوانی هم نیست!
این جماعت به ظاهر همیشه کتاب همراه دارند اما بخاطر دلایلی که گفتم ازش فرار میکند. این ضربه به سیستم آموزش و کتابخوانی میزند. یکی از دلیل کاهش کتابخوانی همین سوء استفاده از کتاب است. نگاه کلیشهای به مطالعه و آموزش نیز بر این تأثیر دارد.
و در تلویزیون چطور؟
موظف است و باید در تلویزیون برنامه جذاب ساخت و مردم را با کتاب آشتی داد. شعار هم نیست مثالش را در همین «خندوانه» دیدیم. در برنامهسازی دیگر، دور تکرار نزنند تا این یکی دیگر کلیشه نشود.
کمی مصداقیتر حرف بزنیم. مثلا کجاها؟ دنبال مثال هستم که بشود رویش حرف زد.
اگر به دوستان و همکاران خودم برنمیخورد این نکته را بگویم که فقط یک سری نویسنده و شاعر هستند که در برنامههای تلویزیونی میچرخند. تمرکزنشینی در پایتخت بر این برنامههای تلویزیونی نیز تأثیر گذاشته است.
نویسندگان شهرستانی را دعوت نمیکنند چون تهیهکننده خساست دارد. با خودش فکر میکند چه کاری است! نویسنده تهرانی میآورم با یک تاکسی دربستی و چه نیازی دارم مثلا سراغ منصور انوری بروم که بخواهم خرج هواپیمای او را از مشهد بدهم!
بعید میدانم اشکال از بیپولی باشد!
اتفاقا گاه برنامه میلیاردی میسازند و هزینه میکنند اما در اجرا به این چیزها توجه نمیشود. این همه نویسنده و شاعر خوب که در شهرهای مختلف هستند و جوایز کشوری دارند اما کیست که استفاده کند. مدام روی چهرههایی زوم میکنند که تکراریاند و برنامهها را نیز کلیشه میکنند.
پس شما نیز معتقدی که باید عامتر سراغ کتابخوانی رفت و برایش تبلیغ کرد.
باید کتاب را برد به امثال برنامههایی همچون «خنداونه» و غیره تا به شکل عام برای کتاب تبلیغ بشود. اصلا چرا نباید برای عامه مردم با موضوع کتابخوانی یا شخصیتهای نویسنده و شاعر، سریال بسازیم؟ مگر زندگی جلال آل احمد جذابیت ندارد؟ پس باید برنامهسازی برای کتاب طوری باشد که بشود آن را میان توده مردم آورد.
برسم به نتیجهگیری از این بحث. خود شما برنامهساز، باشید چکار میکنید؟
کتاب و فرهنگ را در برنامههای تخصصی و شبکههای غیراصلی باید سرشار از جذابیت و نوآوری کرد و برایشان هدف مشخص داشت. لااقل به ادبیات داستانی و شعر چون در فرهنگ عام هستند نباید نگاه تخصصی داشت و برنامه عجیب برایشان ریخت. خاص نکنید اینها را و صرفا در شبکه چهار نچپانید.