آلمان برای تبدیل شدن به چهارمین اقتصاد دنیا چه راهی را طی کرد؟/ آلمانی‌ها قانع زندگی می‌کنند تا ثروتمند شوند

در جریان بحران مالی 2008 غرب که آمریکا و اروپای غربی با مشکلات اقتصادی جدی رو به رو شدند، شرکت های آلمانی به جهت کاهش تقاضا بیکار شده بودند، به جای اخراج کارکنان و کارگران خود، آنها را به دوره های آموزشی اعزام کردند و در واقع به جای کار و تولید، به ازای آموزش و ارتقای مهارت به کارکنان خود حقوق پرداخت می کردند.

کد خبر : 544626
سرویس اقتصادی فردا؛ حانیه سادات مومنی: با توجه به اهمیت کم و کیف تولید ملی به عنوان مهم ترین رکن در افزایش قدرت اقتصادی، در اقتصاد مقاومتی عنصر تولید ملی به عنوان یک رکن اساسی در مرکز همه برنامه ها قرار می گیرد و همه راهبردها، سیاست ها، برنامه ها و طرح ها در تناسب با آن طراحی می شوند.
یکی از کشورهایی که به این رکن اساسی یعنی تقویت تولید ملی به هر نحو ممکن در تاریخ پیشرفت اقتصادی خود توجه جدی کرده، آلمان است.
کشور آلمان با حدود 3900 میلیارد دلار تولید ملی، در جایگاه چهارم اقتصاد جهان قرار دارد. این کشور بزرگترین و قدرتمندترین اقتصاد در اروپا و منطقه یورو محسوب می شود و توانسته در پیشرفت اقتصادی گوی سبقت را از رقبای خود در اروپا برباید.
اما بی شک سیاست های کلان اقتصادی این کشور از سویی و فرهنگ عمومی و حرفه ای مردم این کشور از سوی دیگر نقش مهمی در تقویت تولید ملی در این کشور داشته است. در ادامه برخی از رهیافت های اقتصادی بلندمدت آلمان که اثر مهمی بر پیشرفت اقتصادی این کشور گذاشته اند را می توان در دو بخش ساختاری و فرهنگی توصیف کرد:
الف. رهیافت های ساختاری آلمان در راستای تقویت تولید ملی
تقویت صادرات (به خصوص در حوزه های حساس و با ارزش افزوده بالا): نیمی از رشد اقتصاد آلمان در دهه های گذشته ناشی از صادرات است. مازاد تجارت خارجی با 188 میلیارد یورو (243 میلیارد دلار) یا 7 درصد از تولید ناخالص داخلی است. از دیدگاه سرانِ آلمان، صادرات قوی و مازاد تجاری زیاد نمادهای قدرت اقتصادی هستند. به همین جهت سیاست های تشویقی جدی برای تقویت صادرات در این کشور طی ده ها سال پیگیری می شده است.
کارخانه‌های آلمان به طور سنتی در سه حوزه بزرگ بسیار قدرتمند بوده‌اند: اَبَر ابزارها، مواد شیمیایی و خودروها. ترکیب این سه حوزه صنعتی هنگامی که اقتصادهای نوظهور شکوفا می‌شدند، از جمله چین بسیار در تقویت صادرات این کشور موثر بود. تقریبا نیمی از کل صادرات آلمان و همچنین 72 درصد از صادراتش به چین کالاهای ترابری و ماشین‌آلات با ارزش افزوده بسیار بالا هستند.
ارتقای دانش در کارگران: ارتقای بهره وری کارکنان و کارگران یکی از موضوعات مورد توجه دولت های آلمان بوده است. این مسئله آن زمانی بیشتر خودنمایی می کند که در جریان بحران مالی 2008 غرب که آمریکا و اروپای غربی با مشکلات اقتصادی جدی رو به رو شدند، شرکت های آلمانی به جهت کاهش تقاضا بیکار شده بودند، به جای اخراج کارکنان و کارگران خود، آنها را به دوره های آموزشی اعزام کردند و در واقع به جای کار و تولید، به ازای آموزش و ارتقای مهارت به کارکنان خود حقوق پرداخت می کردند. همین امر باعث شد پس از عبور نسبی از بحران و آغاز تولید، کارکنان و کارگران با مهارت و بهره وری بالاتری مشغول به کار شوند.
ارتقای سطح فناوری در صنایع: از دیگر سیاست های آلمان در مسیر پیشرفت اقتصادی، تاکید بر صنایع دانش بنیان و قدرت افزا بوده است.
سیاست های پولی و مالی منسجم: کشور آلمان که در سال های پس از جنگ دوم جهانی از نرخ تورم بسیار بالا رنج می برد، به جهت آرام کردن فضای اقتصادی و بهبود شرایط کسب و کار اقدام به اصلاح نظام پولی خود نمود. با تغییر مقیاس پول در این کشور از مارک رایش به مارک آلمان این تورم سنگین مهار شد. در چنین فضایی شرایط برای سرمایه گذاری و تولید منطقی تر شد.
مدیریت واردات: اگرچه اقتصاد آلمان در دوره شکوفایی نوین خود اقدام ویژه ای برای کنترل واردات صورت نداد و بخش مهمی از پایه های تولیدی آن در دهه های پیش تر اتفاق افتاد، آن زمانی که این کشور با یارانه های صادراتی و به طور هم زمان تعرفه های وارداتی شرایط را برای تقویت تولید ملی و ارتقاء صادرات خود و در مقابل کاهش واردات فراهم کرد.
ب. رهیافت های فرهنگ آلمان در راستای تقویت تولید ملی
کار وکارپرستی: مطالعات جامعه شناختی نشان می دهد فرهنگ کار در میان جامعه آلمانی به یک ارزش تبدیل شده است. درنزد مردم آلمان کار عیار اخلاقی دارد، بدین معنا که به صورت احساس وظیفه شدید و محکمی درآمده است. در این فرهنگ کار یک وظیفه است و نه فقط یک اشتغال. کارگر آلمانی غرور و افتخار سنتی و شغلی خود را درکارکردن می یابد و آن را به منزله نوعی امتیاز تلقی می کند و همه چیز را از دیدگاه کار ارزیابی می کند.
مدیریت و روح ابتکار و اختراع: یکی دیگر از ویژگی های فرهنگی جامعه آلمانی، حاکمیت روحیه ابتکار، خلاقیت و اختراع است. در واقع ذات و فرهنگ اقتصاد دانش بنیان در نخبگان این کشور ملکه شده؛ به نحوی که موتور اصلی پیشرفت اقتصادی این کشور را طی ده های اخیر تشکیل داده است. نتیجه این امر تقویت صادرات دانش بنیان آلمان بوده که به ارتقاء قدرت اقتصادی آن کمک جدی کرده است.
استعداد سازمان دهی: سازماندهی و نظم یکی از مهم ترین مولفه های قدرت واقعی آلمانی است مخصوصا در قلمرو فعالیت های اقتصادی. آلمانی ها در این زمینه شاید از شهرت جهانی برخوردار باشند. گرایش های عمومی و عمیق جامعه آلمانی برای استقرار نظم و سازماندهی مناسب امور از خصایص عمومی روانی و فرهنگی آلمانی است.
پس انداز و سرمایه گذاری: مطالعات زیادی انجام شده که نشان می دهد سرمایه گذاری های بخش خصوصی نقش مهمی در پیشرفت اقتصادی آلمان پس از جنگ داشته است. این منابع سرمایه ای از محل پس اندازهای مردم و سپس جهت دهی این منابع به سمت تولید شکل گرفته است. به طورکلی آلمانی به ذخیره کردن و صرفه جویی گرایش دارد. آلمانی از تاریخ گذشته خود آموخته است که قانع زندگی کند و تا آنجا که ممکن است ثروتمند شود. با افزایش سطح درآمد عمومی، مردم آلمان آموختند که چگونه زیاد پس انداز کنند و بر اثر افزایش آهنگ پس انداز، چگونه سرمایه گذاری های زیاد و پیشرفت های سریع اقتصادی کنند و افزایش ثروتمندی را تحقق بخشند (برگرفته از کتاب روح ملت ها، نوشته آندره زیگفرید- جامعه شناس و اقتصاددان فرانسوی- ترجمه دکتر احمد آرام- صفحات 189 تا 197).
الگوی صحیح مصرف: آلمانی ها در مصرف نیز از الگویی به نسبت مناسب پیروی می کنند. علاوه بر کالاهای شخصی و صنعتی، در مصرف منابع عمومی نیز آلمانی ها رویه مناسبی دارند. به عنوان مثال طی سال های اخیر الگوی مصرف آب آلمان ها تحت تاثیر فرهنگ عمومی تا حد زیادی بهبود یافته است. میزان سرانه مصرف آب در این کشور در سال1990 در حدود 145 لیتر بوده که طی سال های بعد به مرور بهبود یافته، در سال 1995 به حدود 132 لیتر، در سال 2000 به حدود 129 لیتر و سال 2005 به حدود 127 لیتر رسیده است.
فرهنگ حمایت از تولید ملی: اگرچه کشور آلمان هم اکنون سیاست های جدی برای کنترل واردات اتخاذ نمی کند، اما به صورت دائم تراز تجاری آن مثبت است. این بدان معناست که مجموعه سیاست های اقتصادی این کشور و نیز فرهنگ اقتصادی توده مردم به نفع تولید و صادرات و علیه واردات عمل می کند. به عنوان مثال طی سال های بحران اقتصادی غرب (سال های 2008 تا 2010) مشاهده می شود مردم آلمان از مصرف کالاهای خارجی که گاهی دارای اختلاف قیمت و کیفیت فاحش نیز هستند به قصد کمک به تولیدکننده هموطن خود خودداری می کنند.
در جمع بندی کلی می توان گفت آلمانی ها در مسیر پیشرفت اقتصادی خود، به تقویت تولید ملی که از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی است توجه کرده و سیاست ها و رویه های سخت و نرمی را در پیش گرفته اند که تا حد زیادی با آنچه در نظریه اقتصاد مقاومتی مطرح می شود هماهنگی دارد.
سایت فردا دوشنبه هر هفته تجربه یکی از کشورهای پیشرفته را به طور ویژه بررسی کرده و عواملی که سبب پیشرفت اقتصادی و رفاه برای مردم آن جوامع شده را برمی شمارد.
مطالب قبلی فردا در این زمینه را می توانید در لینک های زیر ببینید:
کشورهای توسعه‌یافته هم از اقتصاد مقاومتی استفاده کردند؟/ راهکار فرانسوی و ژاپنی‌ها برای تقویت تولیدات ملی
نقش دکترین مونروئه در ایالات‌متحده‌ شدن آمریکا/ آمریکایی‌ها چگونه از تولید ملی حمایت می‌کنند؟ +فیلم
ژاپن فقیر چگونه تبدیل به اقتصاد برتر جهانی شد؟
اقتصاد مقاومتی، الگوی فرانسه برای خروج از ریاضت اقتصادی +فیلم
تعصب کره‌ای‌ها در استفاده از کالای داخلی/ خودروهای آمریکایی در پارکینگ‌های کره‌ای جا نمی‌شود!
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: