رامبد جوان: رقیبم خودم هستم

مدت‌هاست که رامبد جوان بیشترین وقتش را به ساخت «خندوانه» اختصاص داده است. اتفاقی که از ابتدا برای جوان تعریف دیگری داشت و همین باعث شد فعالیت‌های دیگرش در سینما محدودتر شود و «خندوانه» با نام او گره بخورد.

کد خبر : 544537

روزنامه شرق: مدت‌هاست که رامبد جوان بیشترین وقتش را به ساخت «خندوانه» اختصاص داده است. اتفاقی که از ابتدا برای جوان تعریف دیگری داشت و همین باعث شد فعالیت‌های دیگرش در سینما محدودتر شود و «خندوانه» با نام او گره بخورد. اما افت کیفی برنامه در مقطعی باعث شد نقدهایی به ادامه برنامه وجود داشته باشد. اما این روزها سازوکار دیگری برای ادامه این مسیر اتخاذ شده است. با رامبد جوان از اتفاقاتی که در ماه‌های گذشته در «خندوانه» رخ داد، صحبت کردیم:

مدتی است «خندوانه» زیر ذره‌بین بسیاری از کارشناسان رسانه و مخاطبانی است که کیفیت این برنامه را رصد می‌کنند و البته انتقادهایی به عملکرد اخیر برنامه دارند. تا چه حد از نظر شما این نقدها منصفانه است؟
حتما منصفانه است. البته بخشی از این نظرها که از سر غرض‌ورزی است، برای من اهمیتی ندارد و سعی می‌کنم آنها را نادیده بگیرم. اما نظرات مردم واقعی‌تر است؛ لزوما می‌تواند کارشناسی هم نباشد اما به نظر من واقعی‌تر است.
اختصاصا کدام بخش از نقدهای مردم در این مدت توجه شما را جلب کرده است؟
یکی از این نقدها بزرگ‌بودن دکور است که همه معتقدیم با این دکور، صمیمت سابق وجود ندارد. در دکور پیشین این مزیت بود که تماشاچی به من و موقعیت‌های دوربین نزدیک‌تر بود و همین مسئله کمک می‌کرد که آنها جزئی از برنامه باشند. الان جمعيت جزئی از برنامه است نه افراد. این بزرگی دکور من را هم خسته کرده است. به عنوان مثال مدت زمانی که برای راه‌رفتن در استودیو طی می‌کنم، زیاد است و طبعا خسته می‌شوم و بی‌جهت زمان زیادی هم تلف می‌شود و تسلطی بر تماشاچیانی که در ردیف‌های بالا نشسته‌‌اند، ندارم.
اصلا چه شد که مکان برنامه را تغییر دادید؟
تقصیر من بود. می‌خواستم جای بزرگ‌تری داشته باشیم. استودیو قبلی کوچک بود و نیاز داشتم در جایی کار کنم که جای مانور بیشتری داشته باشد. در دکور قبل مشکلاتی از قبیل جای دوربین‌ها و مواردی از این دست داشتیم و الان در این دکور، زیادی‌بزرگ‌بودن دردسرساز شده و نیاز است تا حد وسطی به دست آید. در نهایت تصمیم‌گیری غلط درباره اندازه استودیو، چیزهایی را به هم ریخت که در روند برنامه تأثیر داشت. علاوه بر اینكه فصل جدید خیلی زودتر از چیزی که ممکن بود آغاز شد. متأسفانه از جانب تلویزیون موظف شدیم که زود شروع کنیم و برنامه ما ٢٠ اسفند آغاز شد؛ در صورتی که از نظر ما تابستان برای شروع فصل جدید ایده‌آل بود. این زودتر شروع‌کردن ما باعث شد آمادگی لازم را برای طراحی‌هایی که از قبل در نظر گرفته شده بود، نداشته باشیم. پس به‌ناچار، آیتم «لباهنگ» را شروع کردیم تا موقتا عید را بگذرانیم. بگذریم که بابت همین مسابقه چقدر به تلویزیون جواب پس داديم؛ اينكه چرا میزان موسیقی در برنامه زیاد است و ایراداتی از این دست.
دلیل این عجله از جانب تلویزیون چه بود؟
تلویزیون برنامه ندارد و ساخت برنامه «خندوانه» اصلا کار آسانی نیست. هر شب اجرای برنامه و تفاوت هر شب با شب قبل، کار را سخت‌تر می‌کند و قطعا به دلیل حفظ احترام به رئیس شبکه، کار را شروع کردیم.
آقای جوان برخی از کارشناسان تلویزیون معتقدند دلیل افت کیفی برنامه‌هایی از جنس «خندوانه» که ایده‌محور است و نیاز است تا مدام به‌روز باشد، این است که اگر در مدت پخش برنامه تغییراتی در آن حاصل شود، تلویزیون این تغییرات را به‌راحتی نپذیرد و شاید برای سازندگان برنامه ریسک محسوب شود؛ پس راه کم‌خطرتر این است که مطابق سلایق تلویزیون پیش رفت.
«خندوانه» خودش را نشان داده است و اصولا فضای متنوعی می‌تواند در آن ایجاد شود. علاوه بر اینکه مدیر شبکه، آقای دکتر کرمی، این اختیار عمل را به ما می‌دهد که تنوع موضوعی و مضمونی را در برنامه داشته باشیم. هر کاری را که از نظر آقای کرمی و من مناسب است انجام می‌دهم. درباره موضوع مالی هم، قبل از شروع فصل، مبلغی گرفته و در ساخت برنامه خرج می‌شود. اما همیشه از فصل یک تابه‌حال بیش از برآورد خرج کردیم. اصولا اخلاقم این است که بابت اینکه پول بگیرم و کاری انجام دهم، همیشه اول محکم سر مواضعم می‌ایستم و پولم را دریافت می‌کنم و قیمت بالایی هم می‌گیرم. من اصلا آدم ارزانی نیستم. پروژه من و خودم باید پول خوب داشته باشد و از لحظه‌ای که قرارداد می‌بندم و کار شروع می‌شود، به پول فکر نمی‌کنم و فقط كارم را انجام مي‌دهم. اینکه می‌گویم همیشه برنامه ما هزینه‌بردارتر از برآورد بوده، به این دلیل است که مثلا در استندآپ‌کمدی‌ها یا برای حجم انبوهی از تماشاگران استودیو که هزینه‌هایی را به پروژه اضافه کرد، هیچ‌گونه محاسبه مالی نداشتیم. اما همان‌طورکه گفتم، وقتی کار شروع می‌شود، به این چیزها فکر نمی‌کنم چراکه عملا نمی‌توان به کار اصلی رسید. حالا اینکه چقدر اعتبار نزد همکارانم دارم و کاری را به کمک آنها انجام می‌دهم، چیزی است که متعلق به من و آنهاست. ولی واقعیت این است که هر چیزی در برنامه اتفاق می‌افتد، هزینه‌بردار است.
از هزینه‌ها و دریافتی‌های برنامه نگذریم؛ «خندوانه» از جمله برنامه‌هایی است که موضوع اسپانسر در آن، بحث و نظرات زیادی به راه انداخته است. از میزان مبلغی که از اسپانسرها گرفته می‌شود تا حجم بالای صحبت درباره اسپانسر در برنامه که بسیاری از مخاطبان به آن نقد دارند.
شما من را به عنوان یک آدم حرفه‌ای که متر و معیار کارم را می‌شناسم، قبول دارید؟
بله.
خب، وقتی من می‌پذیرم که از اسپانسر در برنامه صحبت کنم، دلایل زیادی برای کارم دارم و قطعا بی‌سلیقگی و بی‌فکری در آن نیست. موضوع این است که تلویزیون و سازمان صداوسیما از اسپانسرهای برنامه، ٧٨٠ که دیگر نیست و ایرانسل که همچنان هست، مبلغی دریافت می‌کند و می‌دانید که به سازنده هم ربطی پیدا نمی‌کند چراکه سازنده برآوردش را از تلویزیون می‌گیرد. اینکه هزینه‌های برنامه را تلویزیون از اسپانسر بگیرد یا طور دیگری تأمین کند، بستگی به خودش دارد. از آنجایی که «خندوانه» برنامه پربیننده و محبوبی است، طبعا برنامه ارزانی هم برای تلویزیون و اسپانسر نیست. اما مشکل از جایی شروع می‌شود که سازنده برنامه که قرار است بابت حضور اسپانسر در برنامه فکر کند و ایده بدهد، با او در ارتباط نیست. فکر می‌کنم درست‌ترین شکل ممکن هم این است که اسپانسر با سازنده بابت نوع تبلیغ و اندازه آن هم‌فکری کند و بر این اساس قیمت‌گذاری کنند و بعد از آن با تلویزیون قرارداد ببندد. اما در تلویزیون ما جریان به گونه دیگری است. اسپانسر با تلویزیون صحبت می‌کند و بعد به سازنده ابلاغ می‌شود که اسپانسر مبلغی داده و بر اساس مبلغ داده‌شده باید فضا به اسپانسر تعلق بگیرد. اتفاقی که در «خندوانه» افتاد این بود که ما را وادار کردند عجله کنیم و ما با دست خالی رفتیم روی آنتن. آماده نبودیم و متوجه ضعف‌های آن هم بوديم. برنامه اوج گرفت اما آرام‌آرام شروع کرد به پایین‌آمدن. در این شرایط توقع اسپانسر هم برآورده نشده بود. من در بررسی‌هایی که کردم، متوجه شدم آیتم‌هایی که به مردم بابت ایرانسل نشان می‌دهیم، خیلی‌ها متوجه نمی‌شوند. اینها را بیشتر از تماشاچی در استودیو متوجه شدم که بعد از صحبت‌های من درباره اسپانسر و نحوه استفاده از خدمات متوجه نمی‌شدند من چه گفتم. در‌نهایت به این نتیجه رسیدیم که درک‌نکردن درست مخاطب از موضوعات اسپانسر باعث می‌شود بازخورد خوبی برای اسپانسر نداشته باشد و اسپانسر فکر کند این نوع تبلیغ کارایی ندارد. در این شرایط اسپانسر داشت عقب‌نشینی می‌کرد. برای اینکه عقب‌نشینی نکند و من بتوانم برنامه را نگه دارم، به تلویزیون گفتم بروید عقب، اجازه بدهید من بررسی کنم و انجامش دهم. تیم «خندوانه» با گروه اسپانسر جلسات زیادی گذاشت و به یک فرمول رسیدیم؛ اینکه من مثل کلاس باید به مردم درس بدهم و با این شیوه کم‌کم متوجه تغییرات شدیم و به این نتیجه رسیدیم که باید ادبیات مفهوم و آموزش برای مخاطب ایجاد کنیم. چیزی که الان اتفاق افتاده این است که اصولا شکل «خندوانه» عوض شده و به کیفیت مطلوبش که من دوست دارم، رسیده است. درحال‌حاضر ممیزی و فشارهای مضمونی در آن نیست. ما با ماندنمان ثابت کردیم که نه قصد مطرح‌کردن حرف سیاسی و ضدنظام را داریم و نه می‌خواهیم علیه مردم حرف بزنیم. ما دشمن نیستیم، رفیقیم، با همه دوستیم و ثابت‌کردن آن زمان می‌برد. چراکه کافی است برنامه ابعادی پیدا کند که همه مخاطبش شوند. از مذهبی‌های خیلی سختگیر گرفته تا کسانی که برعکس گروه اول فکر می‌کنند، متوجه شدند که می‌توانند «خندوانه» را ببینند.

وقتی وزارت بهداشت اعلام می‌کند از هر چهار نفر یک نفر افسرده استاندارد است، اين آمار وحشتناکی است. اینجاست که برنامه‌ای مثل «خندوانه» و امثال آن باید به رسالتشان عمل کنند. در اینجا دیگر موضوع خندیدن مطرح نیست. مهم این است که یادآوری کنیم از خودت مراقبت کن. چیزی شبیه آموزش کمک‌های اولیه است. فرهنگ‌سازی اتفاقی است که در این برنامه به آن قائلیم. موضوع اسپانسر را چون اشاره کردید، اصطلاحا بازش کردم و می‌توان درباره اتفاقات دیگری که در این مدت مردم به آن نقد داشتند هم صحبت کرد كه چرا «خندوانه» به اینجا رسید؛ مثل کم‌رنگ‌شدن حضور میهمان بازیگر که ‌به‌نوعی دست ما نبود. اختصاصا درباره دعوت از میهمانان به شما گفته شد كه حق دعوت از میهمان بازيگر نداريد؟

فشارهایی روی ما بود که منجر به محدودیت برنامه می‌شد و دست‌وپای ما را بسته بود اما خدا را شکر درحال‌حاضر آرامشی بین ما، تلویزیون و مدیریت حاكم است که حال برنامه را هم در سه هفته گذشته بهتر کرده که تماشاچی هم شاهدش است.
مدت‌هاست مقايسه‌اي بين «خندوانه» و «دورهمي» پيش آمده است؛ هرچند كه دو گونه متفاوت هستند اما به دليل تشابهي كه هر دو در سرگرم‌كردن مخاطب دارند، ناگزير از افت يكي و قوت‌گرفتن ديگري صحبت مي‌شود. خودتان تا چه حد به اين رقابت قائل هستيد؟
هیچ برنامه‌ای رقیب ديگري نيست. فکر کنید مقطعي ما را با برنامه ٩٠ مقايسه مي‌كردند؛ ما چه رقابتي مي‌توانيم با هم داشته باشيم؟ صرفا به اين دليل كه يكي ديده مي‌شود كه معني آن رقابت نيست. تلویزیون به‌عنوان یک رسانه پرمخاطب قطعا به برنامه‌های جذاب بیشتری نياز دارد و هر جنس از مخاطبان در هر ساعتی از روز، وقتي به تلويزيون مراجعه مي‌كنند، باید یک چیز جذاب و موردپسند خودشان پیدا کنند. برنامه‌هاي جذاب تلويزيون درحال‌حاضر «دورهمی»، «خندوانه» و «نود» است؛ به نظر شما اين براي تلويزيون ما كافي است؟ تصور نمي‌كنم رقابتي بين ما وجود داشته باشد. براي من به‌عنوان يكي از افرادي كه در تلويزيون ايران كار مي‌كند، اين اهميت دارد كه مردم كمتر سريال‌هاي پوچ و بي‌معني ترك ببينند. بدیهی است وقتي تولیدکنندگان داخلی کار خوب توليد كنند، قطعا ترجیح مردم تولیدات داخلی است. اتفاق خوشايند در برنامه‌هايي مثل برنامه من و مهران مديري اين است كه مي‌توانيم با مردم به‌روز صحبت كنيم و ما مردممان را مي‌شناسيم؛ با دغدغه‌ها و مشكلاتشان آشناييم و مي‌توانيم درباره آنها حرف بزنيم. آرزوی من این است كه اي كاش تعداد بيشتري برنامه سرگرم‌كننده براي مردم ساخته مي‌شد. خوشحالم كه برنامه مهران مديري مخاطب زيادي دارد و خوشحالم كه مردم «خندوانه» را تماشا مي‌كنند.
پس فكر نمي‌كنيد اين دو برنامه از نظر مردم مي‌توانند با هم مقايسه شوند.
به نظر من «خندوانه» تکلیف روشنی دارد و مخاطب خودش را پيدا كرده است. اصلا من و مهران مديري خیلی با هم فرق داریم؛ هر دو کمدین، کارگردان، بازیگر، تهیه‌کننده و ایده‌پرداز هستيم ولی واقعا دو آدم مختلف هستیم. تنها نکات مشترک دلیل نمی‌شود كه رقیب هم باشیم. مهران جور دیگری دنیا را نگاه می‌کند و من جور دیگری... . فردي که «دورهمی» را می‌بیند، چيزي نصيبش مي‌شود و فردي كه «خندوانه» مي‌بيند از چيز ديگري لذت مي‌برد. منظورم مفاهيمي است كه در هر دو برنامه به آن پرداخته مي‌شود. من با شوخ‌طبعی از مسائل پيرامونم صحبت مي‌كنم اما مهران نگاه تلخ‌تری از من نسبت به دنیا دارد. اصولا من آدم امیدواری به زندگی و عاشق زندگی هستم. اما به نظرم مهران از دنیا حرص می‌خورد. خاطرم هست چند وقت پيش انتقادي به من شد كه به مردم كمك مي‌كنم چشمشان را روي بعضی چیزها ببندند. در صورتي كه اصلا اين‌طور نيست. اگر كمي از ايران فاصله بگيريد و در كشور ديگري زندگي كنيد، نه اينكه توريستي كشور ديگري را ببینيد، در اين صورت كاملا متوجه مي‌شويد آدم‌ها در آرامش و صلح زندگی می‌کنند. اين ميزان از التهاب در زندگي ما اصلا خوب نيست. به نظرم بايد ياد بگيريم اين التهاب را كمتر و میل به زندگی را در خودمان بيشتر كنيم. برگرديم سر رقابتي كه شما به آن اشاره كرديد و بايد بگويم كه من در زندگي‌ام به‌هيچ‌وجه با كسي رقابت نكرده‌ام. اين رقابت با خودم بوده است. هميشه به حرفه‌ام مثل يك اسباب‌بازی یا غذادرست‌کردن يا سفركردن نگاه كرده‌ام. كاري كه از آن لذت مي‌برم و فكر مي‌كنم هر كدام از پروژه‌هايم، یک تغییر در حرفه‌ام ایجاد کرده و این برای من لذت‌بخش است.
غير از تغييرات مديريتي كه طبعا تأثيري در رويكرد برنامه «خندوانه» خواهد داشت، از اين به بعد شاهد چه تغييراتي در محتواي آن خواهيم بود؟
«خندوانه» از ابتدا يك گرامر داشت. تماشاچياني كه در استوديو حضور دارند، حضور نيما، جناب‌خان، من و میهمان، كمدين‌ها و يك‌سري پلي‌بك جذاب و موسیقی از ابتدا براي اين برنامه تعريف شده بود كه از الان به بعد هم خواهد بود. واقعیت اين است كه اضافه‌شدن آيتم‌هايي مثل مسابقه «لباهنگ» یا «خانواده باحال» تجربه‌اي بود كه ايده‌هايمان را به اجرا بگذاريم. مثلا در اجراي «خانواده باحال» به اين نتيجه رسيديم كه مي‌توان برنامه ديگري با اين محوريت ساخت و مثلا شهري را طراحي كرد كه در يكي از محله‌هايش اين خانواده‌ها را تعريف كنيم و اين برنامه با حضور بازيگران و خانواده‌هايشان تعريف شود. به نظرم نياز است تجربه كنيم تا موفقيت‌هاي بيشتری حاصل شود.
سال گذشته مدتي از «خندوانه» فاصله گرفتيد و «نگار» را ساختيد. امسال باز سرگرم «خندوانه» خواهيد بود يا اينكه فيلم‌سازي را هم هم‌زمان انجام مي‌دهيد؟
فیلم‌سازی کار لذت‌بخشی است. نمي‌توان از آن گذشت. منتظر نهايي‌شدن فيلم «نگار» هستم؛ به محض اينكه نهایی شود و آن را ارائه دهم، كار بعدي را شروع خواهم كرد. همین الان روی فیلم‌نامه فیلم بعدی کار می‌کنیم. واقعيت اين است كه نمي‌توانم اين بخش از كارم را ناديده بگيرم؛ با اينكه تلویزیون فوق‌العاده است و میلیون‌ها نفر مخاطب دارد اما جادوی سینما چيز ديگري است.
اميدوارم كه از الان به بعد شاهد اتفاقات بهتري در «خندوانه» باشيم. نكته‌اي درباره «خندوانه» هست كه بخواهيد با مردم در ميان بگذاريد؟

در روزهايي اين گفت‌وگو انجام مي‌شود كه عباس كيارستمي عزيز از ميان ما رفته است. خبر فوت ناگهاني او تأثير بدي بر من گذاشت و از اين اتفاق بسيار غمگينم. همه ما مي‌دانيم آقاي کیارستمی در تمام كارهايش به عشق و ميل به زندگی اهمیت می‌داد. يك‌ بار درباره موضوعي با من صحبت كرد؛ اينكه با یک کارگردان اسپانیایی آشنا شده است كه همديگر را نديده‌‌اند و تصمیم گرفته‌‌اند برای هم به‌صورت تصويري نامه‌نگاري كنند و ارتباطشان از طريق فيلم‌هايي بود كه براي هم ارسال مي‌كردند. نبوغ و هنر آقاي كيارستمي مثال‌زدني است و متأسفم فردي مثل او را كه ميل عجيبي به زندگی و خلق‌کردن داشت، از دست داده‌ايم. بسياري از ما براي خودمان شرايطي ايجاد مي‌كنيم را كه مدام در معرض حال بد باشيم؛ در صورتي كه مرگ بالاخره يك روز براي همه ما اتفاق مي‌افتد، چرا میل ما به آن زياد است؟ باور كنيد جهان جای لذت‌بخشی است. دوست دارم اينجا از عباس كيارستمي عزيز يادي كنم و بگويم كه هميشه در لحن و نوع نگاه اين مرد بزرگ به زندگي، اميدواري ديده مي‌شد و من هم وامدار او هستم و فكر مي‌كنم تا زنده هستيم، بايد قدر لحظاتمان را بدانيم و همه اينها براي من تأكيدي دوباره است كه «خندوانه» را بهتر به مخاطب ارائه كنم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: