آیا عربستان نقشی در کودتای ترکیه داشته است؟
این نگاه ریاض از آن رو میتواند حائز اهمیت باشد که بدانیم نزدیکیهای اخیر آنکارا به قطر (حامی اصلی جریانات اخوانی غرب آسیا و شمال آفریقا) و روسیه در حوزههای راهبردی از جمله نظامی و انرژی به شدت میدان مانور سعودیها را محدود کرده است.
خبرگزاری فارس؛ مهدی شکیبایی: از سال 2011 که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا شاهد جنبش بیداری اسلامی بود و به تبع آن دولت های وابسته ای نظیر زین العابدین بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر و معمر قذافی در لیبی ساقط شدند دولت های جایگزین تقریبا همگی چهره ای اخوانی به خود داشتند و احزاب وابسته به جنبش اخوان المسلمین قدرت را در این کشورها به دست گرفتند. صرف نظر از اینکه این دولت ها چه میزان قادر به تحقق مطالبات جنبش بیداری در حوزه های داخلی و خارجی بودند اما عمر مفید آنها حتی به یکسال هم نرسید. چه اینکه هم در فرایند تحقق مطالبات جنبش مردمی دارای نقایص و کوتاهی بودند و هم دشمنان قسم خورده داخلی و خارجی فرصت تحقق این مطالبات را به آنان ندادند. به این ترتیب دولت النهضه آقای غنوشی در تونس با گرایش اخوانی، دولت اقای مرسی درمصر با گرایش اخوانی و تلاش های اقای مصطفی عبدالجلیل با گرایش اخوانی در لیبی بدون تحقق حتی یکی از مطالبات انقلابیون این کشورها ساقط و به تاریخ پیوست. در طی تحرکات مردمی در حوزه بیداری در غرب آسیا و شمال افریقا دو کشور در تلاش برای مصادره و مقابله با خروش ملت های منطقه بودند،یکی خوشحال و دیگری مترصد خاموش کردن شعله انقلاب های مردمی. دولت اخوانی ترکیه کشوری بود که با پیروزی جنبش های اخوانی در تونس، مصر و لیبی خود را به تحقق رویای جنبش جهانی اخوان المسلمین نزدیک می دید و از این حیث مسرور بود. در سوی دیگر معادله شاهزاده های سعودی قرار داشتند که کشورش به دلیل ظرفیت بالقوه اخوانی ها در تصدی قدرت، خود را در معرض جنبش بیداری اسلامی می دیدند و از این حیث همواره در تلاش برای خاموش کردن شعله این بیداری بودند. سعودی ها در پیوند منافعی با غرب موفق به ساقط کردن دولت های نوپای اخوانی در تونس، مصر و لیبی شدند و بویژه در مصر با کودتای نظامی عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع دولت اخوانی اقای مرسی خط و نشانی بزرگ برای همه دولت ها از جمله ترکیه کشیدند. لیکن در مقطعی و بنا بر ضرورت، سعودی ها با تنها دولت اخوانی منطقه یعنی ترکیه بواسطه اهمیت جغرافیایی این کشور برای طرح سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه همراه شدند و اتحاد تاکتیکی صورت دادند. پنج سال از بحران سوریه گذشت. غرب در چرخش مواضعی آشکار از براندازی به تغییر رفتار و اینک به دولت انتقالی با حضور بشار اشد در سوریه رضایت داده است. دولت بشار اسد برخلاف طراحی سعودی- صهیونیستی و همراهی ترکیه در قدرت ماند اما ترکیه بویژه با بحرانهای متعدد داخلی و خارجی مواجه شد. مشکلات ترکیه در این فرآیند با همسایگان نه تنها به صفر نرسید که تقریبا در آستانه تیره گی روابط با سه همسایه مهم قرار گرفت که اعتراضات داخلی شدیدی به همراه داشت. در چنین شرایطی ترکها با فاصله گرفتن از سعودی ها بر تقویت روابط با روسیه ای گام برداشتند که در بحران سوریه نقطه مقابل سعودی ها است. ترکیهِ آقای اردوغان به دلیل پاره ای از ملاحظات حیاتی سیاسی و اقتصادی چاره ای جز از سرگیری روابط با مسکو و همسایگانش نداشت. این چرخش مواضع، از سوی سعودی ها می تواند به معنای دوری آنکارا از سیاست ریاض در تقابل با سوریه، عراق، ایران و روسیه معنا شود که این دوری همان تنهایی ریاض در منطقه بوده و در متن خود پیام وحشتناکی را برای دربار سعودی به همراه دارد و آن اینکه قافیه را برای همیشه در منطقه به محور مقاومت باخته است و این می تواند کابوس هولناکی باشد. از این رو رفتار ترکیه ممکن است سعودی ها را به قول معروف به این ضرب المثل فارسی نزدیک کرده باشد که« دیگی که برای من نجوشد...» اگرچه نمی توان به قطعیت نظرداد اما تکرار کودتای موفق نظامیهای مصر علیه دولت اخوانی آقای مرسی در ترکیه حتی به صورت نافرجام می تواند گزینه سعودی ها دست کم برای دور کردن اردوغان از روس ها باشد که مطلوب آمریکا نیز بود. یا آنکه می توانست هشداری باشد به حزب اخوانی عدالت و توسعه که عدم همراهی با سیاست های سعودی در منطقه ممکن است منجر به سقوط آخرین دولت اخوانی در غرب آسیا پس از مصر شود. خصومت با اخوانی ها در ذات وهابیون سعودی است و تجربه تاریخی به کرات این خصومت را ثابت کرده است و لذا بسیار محتمل است که ریاض در شرایط بسیار حساس خود در منطقه به هرگزینه ای فکر و آن را اجرا نماید. این نگاه ریاض از آن رو اهمیت دارد که بدانیم نزدیکی های اخیر آنکارا به قطر (حامی اصلی جنبش های اخوانی غرب آسیا و شمال افریقا) و روسیه در حوزه های راهبردی از جمله نظامی و انرژی به شدت میدان مانور سعودی ها را در منطقه و جهان محدود کرده است.