فیشهای حقوقی و ذوقزدگی از فناوری
فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در یک پیشزمینه بزرگترِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار میگیرند و آن ساختار است که روش استفاده از فناوری و تغییرات ناشی از آن را برای مردم یک جامعه مشخص میکند
کد خبر :
541519
روزنامه شرق: ماجرای واترگیت که نمونه کلاسیک روزنامهنگاری تحقیقی است، دو لایه دارد؛ لایه اول تلاشهای دو خبرنگار روزنامه واشنگتنپست است که برای انتشار حقایقی درباره شنود عوامل کاخ سفید در دفتر انتخاباتی حزب دموکرات آمریکا تلاش میکنند، به قلههای مسئولیت حرفهای روزنامهنگاری میرسند، درباره آنها فیلم «همه مردان رئیسجمهور» ساخته میشود و درنهایت، کارشان در تاریخ روزنامهنگاری جهان جایگاهی افسانهای پیدا میکند؛ اما لایه دوم، کمتر دیده میشود. کسی که اطلاعات این شنود و داستان رشوهدادنها و تقلبهای گستردهترِ بعدی را به یکی از دو خبرنگار واشنگتنپست میداد، «مارک فِلت» بود که با الهام از یک فیلم مبتذل اوایل دهه ١٩٧٠، او را در گزارشهایشان «تهِ حلق» مینامیدند و تا ٣٣ سال بعد، هویتش فاش نشد.
در سال ٢٠٠٥ فلت اعلام کرد که همان مشهورترین منبع خبری بدون ذکر نام تاریخ آمریکا بوده است؛ اما فلت که بود؟ فلت در زمانی که واترگیت افشا شد، نفر دوم افبیآی (پلیس فدرال آمریکا) بود. چند هفته پیش از آن، ادگار هووِر، رئیس افسانهای افبیآی که ٤٨ سال آنجا را اداره کرد، درگذشته بود و روشن بود که فلت جای او مینشیند؛ اما نیکسون یکی از وفاداران سیاسی خود را رئیس افبیآی کرد و فلت سرخورده شد. در همین زمان بود که او تصمیم گرفت اطلاعاتی را که از سوءاستفادههای کاخ سفید داشت، برای خبرنگار واشنگتنپست رو کند. آیا ریشه این تصمیم فقط سرخوردگی فلت بود؟ آیا جریان بزرگتری از فلت حمایت نمیکرد؟ کسی به این سوال پاسخ نداده؛ اما آنچه مشخص است این است که اگر نفر دوم افبیآی، یعنی یک فرد ردهبالا در ساختار قدرت، به هر دلیلی جریان را رو نمیکرد، واترگیتی وجود نداشت.
آیا در زمان واترگیت اینترنت بود؟ آیا فیسبوک یا تلگرام در آن زمانه بود؟ نه، اما مارک فلت بود. داستان فیشهای حقوقی چندصدمیلیونی نیز که این روزها به بحث اول سیاست ایران تبدیل شده، از یک افشاگری شروع شد؛ تصویر فیش حقوقی چند مدیر ردهبالای دولتی در کانالهای تلگرامی چرخید، فیشهای حقوقی بعدی سر رسیدند و سرانجام مقامات رسمی و دولتی را به موضعگیری واداشتند. در چند هفته اخیر، تفسیرهای بسیاری درباره نقش پررنگ و انقلابی فناوریهای نوین ارتباطی - که همهگیرترین آنها اپلیکیشن پیامرسان موبایلی «تگرام» باشد - در ماجرای فیشها ارائه شده است. چنان از تلگرام یا دیگر فناوریهای ارتباطی صحبت میشود که انگار این اپلیکیشنها بودهاند که چنین موجی را به راه انداختهاند؛ درصورتیکه اگر افشاگریهای اولیه - چه از سوی کارمندان ردهپایین امور مالی چند سازمان دولتی، چه از سوی «اتاق فکر شنبهها»، چه از سوی هر گروه دیگری- نبود، تلگرام بهتنهایی نمیتوانست موجی چنین همهگیر را تولید کند. اینکه ما بگوییم اگر تلگرام نبود، ماجرای فیشهای حقوقی نیز همهگیر نمیشد...
مثل این است که بگوییم اگر واشنگتنپست نبود، واترگیتی هم نبود؛ درصورتیکه باید بگوییم اگر افشاگر فیشها نبود، این موج در جامعه راه نمیافتاد. اپلیکیشنهای پیامرسان و شبکههای اجتماعی مجازی، نهایتا یک وسیله ارتباطی و فناوری جدید هستند. باید در نظر داشت که در روزگاری، تلگراف هم یک وسیله ارتباطی جدید بوده است. اگر کسی بگوید فناوریهای نوین ارتباطی مثل یک دم مسیحایی به جامعه ایران خورده و آن را مترقی و آزادیخواه کرده و برای آن آزادی بیان به ارمغان آورده، همان قدر نگاه عاملیتگرایانه تقلیلیافته به فناوری دارد که کسانی بگویند باید جلوی وسایل ارتباطی نوین را گرفت؛ چون جامعه را فاسد کرده یا ارزشهای اجتماعی و فرهنگی ایرانیان را از بین برده است.
فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در یک پیشزمینه بزرگترِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار میگیرند و آن ساختار است که روش استفاده از فناوری و تغییرات ناشی از آن را برای مردم یک جامعه مشخص میکند؛ وگرنه صِرف ورود فناوری به ایران، نتوانسته این جامعه را مشابه جوامع مبدأ فناوری بکند. یکی از نمونههای آن، خودرو است؛ طرز رانندگی ایرانیان میتواند به خوبی نشان دهد که واردات فناوری به این کشور نتوانسته رفتار مردمان آن را تغییر دهد. همچنین نگاهی به تعارفها، ریاکاریها، گزافگوییها، دروغها، تمسخرها، احساساتگراییها و دستبهیکی کردنهای افراد در کانالهای تلگرامی نیز نشان میدهد که تلگرام نتوانسته فرهنگ عمومی ما را عوض کند؛ بلکه گاهی حتی بازتولید این فرهنگ را به صورتی عریانتر تسهیل کرده است. حساسیت عمومی به ماجرای فیشهای حقوقی میتواند خیلی متأثر از تلگرام نباشد. وقتی که در ساختار موجود، تصمیم به افشاگری گرفته میشود، افشاگران به بهترین و محبوبترین ابزار افشاکننده روز و رسانههای جایگزینِ رسانههای رسمی متوسل میشوند. این رسانه جایگزین قبلا چاپ سنگی بوده و اکنون امثال تلگرام است.
مهمتر از فناوری روز، عواملی ساختاری مثل نابرابری دستمزدها و زمینه تاریخی کمبود اعتماد اجتماعی به دولتمردان بوده که باعث شده مردم بهشدت خواهان دریافت چنین اطلاعاتی به هر وسیله ممکن باشند. نمیتوان گفت قبلا که تلگرام و اینترنت نبوده، هیچگونه افشاگریای رخ نمیداده و مردم هم اطلاعات را دریافت نمیکردهاند. مطالعه مشهور آنابل سرِبِرنی و علی محمدی در کتاب «رسانههای کوچک، انقلاب بزرگ» نشان داده که در دوران انقلاب، در یک عقبگرد فناورانه، رسانههای قدیمی مثل فتوکپی و نوار کاست بودند که به جای فناوریهای روز، یعنی روزنامه و رادیو و تلویزیون، پیامهای انقلابی را میان مردم به گردش انداختند. به علاوه، در گذشته، منشأ فناوریهای قدیمی چندان ردیابیکردنی نبود؛ اما میتوان گفت که امروزه فناوریهای نوین همانقدر که جای دریافت و توزیع اطلاعات را برای شهروندان باز کردهاند، آنان را با نظارت بیشتری نیز مواجه ساختهاند. در همین روزها، اطلاعات شخصی دههامیلیون کاربرِ یکی از اپراتورهای تلفن همراه لو رفته و بهسرعت جوان ١٩سالهای که با این اطلاعات یک روبات تلگرامی افشاگر ساخته بوده، شناسایی شده است. در روزگارِ پیش از
اینترنت، پیداکردن این جوان بسیار دشوارتر بود. عبارت «پلیس فتا حواسش به همهچیز هست» که چند ماه پیش به طنزِ رایج کاربران اینترنتی ایران تبدیل شده بود میتواند معناهای جدی نیز داشته باشد.
ماجرای فیشهای حقوقی را میتوان چنین خلاصه کرد؛ افشاگران با هر نیتی تصاویر فیشهای حقوقی را با کارآمدترین ابزار ارتباطی منتشر کردند، جامعه بهخوبی زمینه پذیرش واقعیبودن این فیشها را داشت، اطلاعات به گردش درآمد، جناح منتقد دولت از قدرت خود استفاده کرد تا گردش اطلاعات محدود نشود، فشار افکار عمومی علیه دستمزدهای مدیران شکل گرفت، این فشار از فضای مجازی به ردههای بالای فضای واقعی سیاسی وارد و در نهایت به حذف برخی مدیران منجر شد. در این منظومه، ابزار ارتباطی نیز سهمی داشتند و نباید قابلیتهای فنی تلگرام را در تسهیل گردش اطلاعات فراموش کرد، اما نمیتوان گفت همه این کارها را تلگرام انجام داده است. تلگرام بهخودیخود باعث استعفای رئیس صندوق توسعه ملی نشد، همانطور که واشنگتنپست بهتنهایی باعث استعفای نیکسون نشد.
تلگرام و واشنگتنپست، با ویژگیها و پیشزمینههای ساختاری خاص جامعه خود، ابزار دست افشاگرانی شدند که با درزدادن اطلاعات افکار عمومی را به هیجان آوردند؛ اگر این ابزار نبودند ابزار دیگری پیدا میشد. بنابراین با روشنبودن چراغ تلگرام، جامعه نمیتواند تصور کند همهکاری از دستش برمیآید و وزنه سنگینی در مناسبات ساختاری است - و ماجرای روشدن فیشها را شاهدی برای این مدعا بداند- و با خاموشکردن آن نیز نمیتوان گفت همه جوانب جامعه تحت کنترل قرار میگیرد. در رد ادعای همهفنحریفبودن ابزارهای ارتباطی نوین میتوان گفت که در اوضاع کنونی، به دلیل نظارتپذیربودن فناوریهای نوین و احتیاط طرفین مجادله، احتمال بسیار کمی وجود دارد که بحث فیشهای حقوقی از کنترل خارج و وارد حیطههای غیرقابلپیشبینی شود. شاید به همین دلیل است که در روزهای اخیر، افشای اطلاعات دستاول از رقم دستمزدها و پاداشها - چه در دولت کنونی، چه در دولت قبل - از تلگرام و شبکههای اجتماعی، به روزنامههای رسمی هر دو طرفِ بحث سوق داده شده است.