طنز: گل از‌ ما، اجنبی گیره گلابش؟

می‌دانی چه شده؟ آدم بعضی‌موقع‌ها یک خبرهایی می‌خواند، یک‌طرفش خوشحال می‌شود، یک‌طرفش استرس می‌گیرد. مثل فروختن میوه کرمو. همین که می‌فروشی، خوشحال می‌شوی اما استرس برت می‌دارد که با اولین گاز طرف بیاید سراغت که تو که می‌دانستی کرم داری چرا نگفتی؟

کد خبر : 539614
روزنامه شرق: می‌دانی چه شده؟ آدم بعضی‌موقع‌ها یک خبرهایی می‌خواند، یک‌طرفش خوشحال می‌شود، یک‌طرفش استرس می‌گیرد. مثل فروختن میوه کرمو. همین که می‌فروشی، خوشحال می‌شوی اما استرس برت می‌دارد که با اولین گاز طرف بیاید سراغت که تو که می‌دانستی کرم داری چرا نگفتی؟ یا توپ بفروشی ولی بدانی سوراخ دارد. وقتی فروختی، استرس برت می‌دارد که طرف می‌آید سراغت که تو که می‌دانستی سوراخ داری چرا نگفتی؟ البته این استرس‌ها را آدم طبیعی دارد. وگرنه اساتید دارند ماشین چپرچلاق می‌‌فروشند به آدم و هیچ هم استرس ندارند.
یا فکر کن بلانسبت شما یکی برود خواستگاری و بابای طرف دخترش یک کچلی‌ای، چیزی داشته باشد و نگوید. بعد استرس برش می‌دارد که طرف با اولین ملاقات می‌فهمد. حالا هم خبرنگار اعتدال گزارش داده که «دانشگاه لوزان سوئیس پس از آماده‌سازی زیرساخت‌های لازم در ایران، به‌طور رسمی ایران را به‌عنوان نهمین قطب آموزش گردشگری در جهان انتخاب کرد». می‌بینی سوفیا. ما تا همین کاشان بخواهیم برویم دچار بیماری کلیه و پروستات می‌شویم. اگر بخواهیم همچین بیماری‌ای نگیریم و از سرویس‌های عمومی توی راه استفاده کنیم، دچار بهداشت- درمان می‌شویم. یک‌بار رفتیم چشمه‌های سرعین که آب‌درمانی کنیم، سه‌نوع قارچ پوستی گرفتیم. الان از نظر قارچ خودکفا شدیم. یا یک‌بار هتل گرفتیم سوسک داشت. اعتراض کردیم، گفتند شما معلوم است طرفدار حمایت از حقوق حیوانات نیستید.
یک‌بار هم رفته بودیم سفر، گفتیم مزاحم عمه‌مان نشویم و عمه‌مان را دعوت کردیم هتل، توی راه‌پله براش پشت‌پا انداختند و گفتند حق نداری بروی بالا.
یک‌بار هم با خانواده رفتیم سفر و خواستیم هتل بگیریم که طرف ما را توی شش‌تا اتاق جدا در شش‌طبقه جدا انداخت. یعنی قرنطینه کامل. یک‌بار هم از بیرون ساندویچ گرفتیم بردیم اتاقمان در هتل بخوریم که جلو در با تور شکار خرس، دربان هتل ما را انداخت توی تله و گفت غذا؟ از بیرون؟ عمرا. یک‌بار هم میهمان خارجی داشتیم، سوار مینی‌بوس شدیم و داشتیم سفر یک‌روزه می‌رفتیم گلاب‌گیری، که بین راه ماشین ما را زدند کنار و گفتند دیگه چی؟ هم مینی‌بوس دارید که تجزیه‌اش خوب نیست، هم می‌روید گلاب‌گیری که شاعر گفته گل از ما اجنبی گیره گلابش؟ سوفیا. الان ما نهمین قطب آموزش گردشگری در جهان هستیم. به نظرم باید مثل حکایت لقمان عمل کنیم. یعنی هر کاری که با مای گردشگر در کشور می‌کنند، خارجی‌ها با گردشگرهاشان نکنند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: