چرا امام رضا(ع) از شلمچه وارد ایران شدند؟!
در زمانی که امام (ع) به سوی ایران آمدند، به جز کاشان و قم که شیعیان در آنجا ساکن بودند و شمار کمی هم در نیشابور که مهد علما بود، میزیستند؛ بقیه ایران اهل شیعه نبودند...
کد خبر :
536043
خبرگزاری فارس: امام رضا(ع) در مسیر ورود به ایران، از شهرهای مختلفی عبور کردند تا اینکه به شهر مهم نیشابور رسیدند که در آن روزگاران مهد علم و تمدن بود و علما و دانشمندان بسیاری در آن میزیستند. در این شهر بود که امام هشتم(ع)حدیث مشهور سلسلة الذهب را ایراد فرمودند و به دلیل صدور این حدیث در شهر نیشابور، این شهر در تاریخ زندگی امام رضا(ع) جایگاه ویژه ای پیدا کرد. در تقویم شمسی دهم تیرماه بعنوان سالروز ورود امام رضا(ع) به نیشابور ثبت شده که به همین مناسبت هر ساله ویژه برنامه های مفصلی در این شهر با همکاری بنیاد بین المللی امام رضا(ع) برگزار می شود. محمدحسین رجبی دوانی استاد تاریخ اسلام در گفتگو با شمس توس به روایت لحظه های حضور امام رضا(ع) در نیشابور پرداخت و موقعیت این شهر در عصر رضوی را تبیین کرد. موقعیت نیشابور در عصر رضوی رجبی دوانی در این گفتگو مهم ترین اتفاق حضور امام رضا(ع) در نیشابور را نقل حدیث سلسله الذهب عنوان کرد و گفت: حضرت با نقل حدیث سلسله الذهب اعتقاد به امامت را شرط توحید کامل دانستند. امام رضا(ع) در مسیر ورود به ایران از شهرهای زیادی عبور کردند، اما در میان این شهرها، شهر نیشابور بیشتر در
تاریخ مطرح شد. این اهمیت به دلیل صدور حدیث سلسلة الذهب در این شهر است. وی به موقعیت شهر نیشابور در عصر امام رضا(ع) اشاره و تصریح کرد: نیشابور آن زمان مرکز بزرگ علمی بود و در کنار بغداد جزو مراکز مهم علمی جهان اسلام محسوب می شد. گرچه مردمان این شهر در آن زمان شیعه نبودند اما در تاریخ آمده استقبال از آن حضرت در نیشابور ساعت ها به طول انجامید و علما و محدثان آمده بودند تا پرسشهای خود را از حضرت بپرسند. حدود 24 هزار محدث در نیشابور نزد امام رضا(ع) اجتماع و امام در آن اجتماع بزرگ حدیث عظیم سلسلة الذهب را بیان کردند. محتوای حدیث سلسلة الذهب وی به محتوای حدیث سلسلة الذهب اشاره کرد و گفت: مهم ترین مسأله ای که امام رضا(ع) در این حدیث مطرح کردند، تبیین جایگاه امامت و ولایت بود. حضرت پس از بیان حدیث سلسلة الذهب و در حالی که نویسندگان قلم های خود را کنار گذاشته بودند، ناگهان سرمبارک خویش را از کجاوه بیرون آوردند و فرمودند: «بشرطها و شروطها و انا من شروطها»، یعنی صرف اینکه موحد باشید و به توحید الهی اعتقاد داشته باشید، کافی نیست و باید به ولایت ما نیز اعتقاد داشته باشید. تهدیدی که به فرصت تبدیل شد رجبی دوانی به
اهداف مامون از تبعید امام به مرو اشاره کرد و افزود: اگر چه آن حضرت به اجبار و اکراه به مرو آورده شدند و مأمون زیرکانه در پس این ماجرا اهداف خیلی مهمی را دنبال میکرد، اما امام رضا(ع) این تهدید را تبدیل به فرصت کردند و از آن بهره بردند؛ فرصتهایی که برای هیچ یکی از امامان ما پیش نیامد. وقتی مأمون، امام رضا (ع) را به عنوان خلیفه و بعد که حضرت نمی پذیرند، به عنوان ولیعهد معرفی میکند و میخواهد منتی به سر حضرت بگذارد که من این موقعیت را به شما دادم، حضرت خطاب به او میفرمایند: «پیش از اینکه تو این کار را انجام دهی، امضای مرا همه در سراسر جهان میشناختند و نامههایم را میخواندند». عجیب است که امامان پس از امام رضا (ع) همه ابن الرضا(ع) نامیده میشوند. حتی امام هادی (ع) و امام حسن عسکری(ع). این مسأله خیلی مهم و نشان دهنده جایگاه با عظمت حضرت رضا(ع) است. دلیل ورود امام به ایران از مرز شلمچه وی افزود: در زمانی که امام (ع) به سوی ایران آمدند، به جز کاشان و قم که شیعیان در آنجا ساکن بودند و شمار کمی هم در نیشابور که مهد علما بود، میزیستند؛ بقیه ایران اهل شیعه نبودند، به همین دلیل دستور صریح مأمون به رجاء بن ابی
ضحاک بود که امام رضا(ع) را از شهرهای شیعهنشین عبور ندهند تا مورد استقبال شیعیان قرار نگیرند، به خصوص اصرار داشت امام رضا(ع) از کوفه و قم عبور نکنند. بنابراین امام را از بصره و از مرز شلمچه وارد ایران کردند، اما امام وارد هر شهری که میشدند، مورد استقبال گسترده مردم قرار میگرفتند. آنگاه که امام رضا(ع) نقاب از چهره کنار زدند... این استاد تاریخ اسلام به حوادثی که پس از نقل حدیث سلسلة الذهب در نیشابور اتفاق افتاد اشاره و تصریح کرد: مورخان نقل میکنند در نیشابور و هنگامی که امام(ع)حدیث سلسلة الذهب را نقل کردند، اتفاقهای عجیبی رخ داد. از جمله اینکه مردم با دیدن چهره حضرت رضا(ع)، خاطره سیمای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ذهن شان تداعی شد و سخت گریستند. وی به احساسات مردم نیشابور وقتی چهره امام رضا(ع) را دیدند، اشاره کرد وگفت: محدثان اهل تسنن که حدیث سلسلة الذهب را از امام نقل کرده اند، نوشته اند؛ به خاطر گرمی هوا امام رضا(ع) نقابی بر چهره داشتند و حدیث سلسلة الذهب را بیان کردند. وقتی مردم حدیث را از امام شنیدند، آن گاه از حضرت خواستند که نقاب را کنار بزنند تا مردم چهره ایشان را ببینند. نقل شده که مردم خطاب
به امام گفتند: «ما که زمان پیامبر نبودیم و سیمای ایشان را ندیدیم، اما شما نواده پیامبر هستید و قطعا چهره شما شبیه رسول الله است. ما شما را که ببینیم، متوجه میشویم پیغمبر چه سیما و چهره ای داشته اند.» وقتی امام رضا(ع) نقاب را کنار زدند و مردم چهره ایشان را برای نخستین بار دیدند، بشدت گریستند، عده ای آه و ناله کردند حتی عده ای از شدت هیجان غش کردند. عده ای به لباس امام دست میکشیدند به عنوان تبرک.