خانوادگی برای انقلاب ایران دعا می کردیم! /توطئه آمریکا برای تغییر در راهپیمایی روز قدس/ پاراچناری ها فکر میکنند ایرانیها مثل ملائکه هستند/شهید عارف الحسینی از حقوق اهل سنت دفاع میکرد
بعضی از مردم منطقه ما که هنوز ایران را ندیدهاند، فکر میکنند همه ایرانیها مثل ملائک هستند و همان طوری که ما عاشق ایران و ایرانی هستیم، آنها هم عاشق ما هستند! اما وقتی به مرز می رسیدند میبینند که اتفاقا برعکس است!
کد خبر :
533702
سرویس بینالملل فردا: با غیرایرانی ها که صحبت کنید می گویند شما مثل ماهی که در آب است و قدر آن را نمیداند، قدر انقلابتان را نمیدانید. کسانی که ایرانی نیستند ولی بیش از ایرانی ها شیفته انقلاب اسلامیاند. آنها در کشور خود چنین نعمتی ندارند و به همین خاطر بیش از ما انقلاب را قدر میدانند.
هلال حسین طوری، یکی از این افراد است که از پاراچنار پاکستان به قم آمده تا درس طلبگی بخواند. با او درباره بازخوردهای انقلاب اسلامی در پاکستان گفتگو کردیم.
همه خانواده جمع می شدیم و برای جمهوری اسلامی دعا می کردیم!
من اهل همان روستایی هستم که شهید عارف الحسینی در آن زندگی می کرد. ما همسایه این شهید بزرگوار بودیم.
زمانی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، پدرم با اینکه بی سواد بود هر شب با رادیو اخبار انقلاب را پیگیری میکرد. مخصوصا در ایام دفاع مقدس هرشب همه خانواده را بعد از غذا جمع می کرد و برای جمهوری اسلامی و حضرت امام خمینی «ره» دعا میکرد و از ما می خواست که آمین بگوییم. در آن زمان من کودک بودم و از این کار پدرم تعجب می کردم. میگفتم خب ایران و اتفاقاتش چه ربطی به ما در پاراچنار پاکستان دارد؟! ولی وقتی که بزرگتر شدم متوجه عظمت انقلاب اسلامی شدم.
اخبار انقلاب را از رادیو بی بی سی و رادیو زاهدان گوش میکردیم. رادیو به زبان اردو بود و ما پشتون زبان بودیم و اردو بلد نبودیم. فقط آنهایی که باسواد بودند اردو میدانستند. برادر بزرگم زبان اردو بلد بود. پدرم در ساعت معینی که اخبار پخش می شد رادیو را می آورد و از برادرم میخواست که خبرها را برایش ترجمه کند. ما هم همراه پدر و برادرم به اخبار گوش میکردیم. بعد از اخبار هم پدرم برای انقلاب ایران دعا می کرد و ما آمین می گفتیم. این اخبار گوش کردنها و دعا کردنها چندین سال پیاپی هر شب ادامه داشت. اینکه من طلبه شدم بخاطر همان عشقی بود که آن شب ها از انقلاب اسلامی در دلم
ایجاد شد.
برادرم هم رادیو بی بی سی را گوش می کرد و هم رادیو ایران را. وقتی اخبار این دو متناقض می شد می گفت بی بی سی دروغ میگوید. مثلا بی بی سی در قضیه آزادسازی خرمشهر سعی داشت که این موفقیت را ناچیز و بدون اهمیت جلوه دهد.
انقلابی تر از ایرانیها بودیم!
شهید عارف الحسینی در کل منطقه پاراچنار روستا به روستا میرفت و در مساجد و حسینیهها پروژکتورهایی میبرد و فیلم های مربوط به ایران را پخش میکرد. فیلمهای تظاهرات مردم ایران علیه رژیم پهلوی، کلیپهایی از حضرت امام «ره» و ... خود شهید همزمان این فیلم ها را ترجمه میکرد. این فیلمها بین مردم خیلی موثر واقع میشد. من با اینکه در آن زمان کوچک بودم خیلی متاثر میشدم. مثلا با یک زنی مصاحبه میکرد که فرزندش شهید شده بود و میگفت: «جوانم فدای رهبر!» من خیلی تحت تاثیر صحنههای اینگونه بودم.
واقعا مردم پاراچنار خیلی انقلابی بودند، حتی انقلابیتر از ایرانی ها! الان در همه یا اکثر خانههای مردم عکسهای امام خمینی و امام خامنه ای وجود دارد. یادم هست وقتی که فیلم شهدای ایرانی از پروژکتورها پخش می شد مردم خیلی گریه میکردند و زنان زار میزدند. شهید عارف الحسینی یک حیات جدیدی به منطقه پاراچنار داد. از شیعیان مخالف انقلاب و شهید عارف الحسینی هم داشتیم. شهید عارف الحسینی حتی آن افراد را با درایت جذب میکرد.
شهید عارف الحسینی از حقوق اهل سنت دفاع میکرد
خیلی از اهالی آن منطقه از هیچ مرجعی تقلید نمیکردند. خود من هم همین طور بودم. این شهید بزرگوار تقلید از مراجع و همچنین ولایت فقیه را تبیین کرد. ایشان در همه صحبتهایی که میکرد اصرار داشت که یک حرفی از ایران و جمهوری اسلامی بزند. اینها در گرایش مردم به انقلاب اسلامی موثر بود.
خانههای فرهنگ ایران روی شیعیان خیلی تاثیر نداشتند و بیشتر روی اهل سنت کار میکردند. جزوههای خبری و معرفی انقلاب را بین آنان توزیع میکردند. ولی علاقه شیعیان به انقلاب مرهون فعالیت های علما از جمله شهید عارف الحسینی است.
شهید عارف الحسینی در پاکستان بین شیعه و سنی انسجام ایجاد کرد. می گفت نمیخواهیم شیعه سنی شود یا سنی شیعه شود ولی باید با هم اتحاد داشته باشیم. ایشان حتی از حقوق اهل سنت دفاع میکرد. بریلویها گروهی از اهل سنت پاکستان هستند که حقوق آنها توسط دولت ضیاالحق ضایع میشد. شهید عارف الحسینی برای احقاق حقوق آنها به دولت اعتراض میکرد. ایشان به مساجد و مدارس علمیه اهل سنت می رفت و با آنها ارتباط صمیمانه برقرار میکرد.
شهید عارف الحسینی با همه افراد فارغ از اعتقادات شان ارتباط صمیمانه داشت. مثلا پیش کسانی که تقلید از مراجع را نفی میکردند می رفت و با محبت با آنها صحبت میکرد و جذب شان میکرد.
خرمشهر که آزاد شد مردم شیرینی توزیع می کردند
وقتی خرمشهر آزاد شد در کل پاراچنار در تمام روستاها مردم جشن گرفته بودند و شیرینی پخش میکردند. کارکنان دولت با تعجب میپرسیدند که چه شده که جشن گرفتید؟! جواب میدادند خرمشهر آزاد شده. می گفتند خب به شما چه؟!
مردم ارتباط قلبی با انقلاب داشتند و از پیروزیهای آن خوشحال می شدند و با ناراحتیهای آن ناراحت. مثلا وقتی شهدایی که در ترورها شهید میشدند مثل شهید مطهری و شهید بهشتی به شهادت میرسیدند، در مدرسه جعفریه در پاراچنار بعد از نماز جمعه روضهخوانی می شد و مردم گریه میکردند.
مردم اخبار دفاع مقدس را دنبال میکردند. آن موقع اکثر مردم به مدرسه علمیه جعفریه میرفتند و از روحانیون اخبار ایران را جویا می شدند. شب های عملیات در ایران - اگر مردم خبردار میشدند - در مساجد جمع میشدند و دعای توسل می خواندند. یادم هست در روستای ما یک بنده خدایی بود که بی سواد بود ولی قرآن خواندن بلد بود. همان فرد دعای توسل می خواند در حالی که بلد نبود! الان که طلبه شدم می فهمم که چقدر اشتباه میخواند. ولی از ته دل میخواندند و گریه میکردند و برای پیروزی رزمندگان ایرانی دعا میکردند. حتی از منطقه ما افرادی برای جنگ به ایران آمدند و در جبهه شرکت کردند.
با رحلت امام مردم در کوچه جمع شدند و گریه کردند
در روستای خود در کوچه ای در حال حرکت بودم که دیدم یک دختر جوانی دارد به طرف من می آید و با صدای خیلی بلند ضجه میزند! من دویدم و پرسیدم چه شده؟! وقتی نزدیک شدم شنیدم که می گوید امام رحلت کردند. همان جا در کوچه مردم جمع شدند و شروع به گریه کردند. بعد در مدرسه جعفریه مراسم عزا برگزار شد. از آن روز تا حالا هرسال سالگرد رحلت امام خیلی باشکوه در پاراچنار برگزار میشود.
مردم بعد از رحلت امام به علما و روحانیون مراجعه میکردند و می پرسیدند که بعد از امام چه میشود؟! آن موقع هنوز مردم متوجه نشده بودند که آقای منتظری از قائم مقام رهبری عزل شده است و فکر می کردند آقای منتظری رهبر میشود. بعد فیلم مجلس خبرگان که در آن حضرت آقا با رهبری خود مخالفت میکنند به منطقه ما آمد. و مردم توجه رهبری ایشان شدند. مردم حضرت آقا را از زمانی که رییس جمهور بود میشناختند.
ماجرای جالب دبه های روغن آمریکایی
به دلیل ارتباط نزدیک پاراچناریها با انقلاب اسلامی، تمام سرویس های اطلاعاتی در پاراچنار کار میکنند تا نفوذ ایران را کم کنند. نیروهای ناتو در 2 کیلومتری پاراچنار مستقر هستند. یکی از اهالی پاراچنار تعریف میکرد که مسئول نیروهای ناتو که آمریکایی بود به من گفت شما مردم خوبی هستید و ما شما را دوست داریم، ولی شما هم باید ما را دوست داشته باشید. پرسیدم چطور شما را دوست داشته باشیم؟ گفته بود من وقتی شما را دوست دارم به شما کمک میکنم، روغن و برنج و ... به شما میدهم. شما هم در راهپیمایی روز قدس علیه اسرائیل شعار بدهید ولی علیه آمریکا شعار ندهید و پرچم آمریکا را
نسوزانید!
مثلا اینها یک طرحی داشتند که در مدارس به همه بچههای دبه های روغن هدیه کردند. روی این دبهها نوشته شد بود: «USA». این اتفاق نزدیک «روز قدس» رخ داد تا در این روز شعار علیه آمریکا داده نشود. اما روحانیون به مردم گفتند که در یوم القدس نه تنها پرچم آمریکا را بسوزانید، بلکه همین دبه های روغن را هم بیاورید و کنار «USA» بنویسید «Down with» یعنی آمریکا را تبدیل کنید به مرگ بر آمریکا! حدود صد دبه جمع کردیم و این عبارت را به «USA» اضافه کردیم. آمریکایی ها دیدند که هم روغن های شان از دست شان رفت و هم شعارهای ضدآمریکایی چند برابر شد!
سه چهار سال قبل دولت پاکستان تهدید کرده بود که در روز قدس نباید علیه آمریکا شعار بدهید و فقط باید علیه اسرائیل تظاهرات کنید. حتی تانک آوردند و مستقر کردند. ولی مردم پاراچنار باز هم زیر بار نرفتند.
بنابراین مردم پاراچنار خیلی بابصیرت هستند و همیشه در دفاع از انقلاب اسلامی پیشقدم بودند. الان هم حدود 800 نفر از پاراچنار در سوریه حضور دارند و از حریم اسلام ناب و اهل بیت «ع» دفاع میکنند. این افراد همه داوطلبانه به سوریه رفتند. ما حدود 30 -40 هزار نفر جوان داریم که اگر رهبر یک اشاره کند حاضرند جان شان را فدا کنند. چند نفر از جوانان منطقه به من زنگ زدند و گفتند چطور میتوانیم به عراق برویم و با داعش بجنگیم؟ لذا دولت پاکستان از مردم این منطقه میترسد.
جشن نیمه شعبان در پاراچنار
فکر میکنند ایرانی ها فرشته اند ولی به محض اینکه به مرز میرسند ...
بعضی از مردم منطقه ما که هنوز ایران را ندیدهاند، فکر میکنند همه ایرانیها مثل ملائک هستند و همان طوری که ما عاشق ایران و ایرانی هستیم، آنها هم عاشق ما هستند! اما وقتی به مرز می رسیدند میبینند که اتفاقا برعکس است! برخوردهای بعضا بد نیروی انتظامی و نیروهای مرزبانی و ... باعث ایجاد بدبینی میشود. به ما میگویند که چرا اینها با ما اینطور برخورد میکنند؟ می گویم شما برای خدا دلبسته ایران و انقلاب اسلامی بودید و الان هم باید برای خدا دلبسته آن باشید. در ایران هم انسان های خوب پیدا می شود و هم انسان های بد.