سردرگمی رسانه ایرانی درباره زن ایرانی

بی‌توجهی به جایگاه زن در اسناد بالادستی و سیاست‌گذاری‌های کلان کشور اثرات خود را بر رسانه نیز تحمیل می‌کند و موجب می‌شود رسانه‌ها در شناسایی و معرفی زن، الگو و ایده‌آلی که قرار است در آینده این کشور مسئولیت بپذیرد و نقش‌آفرینی کند، سردرگم باشند.

کد خبر : 533115
روزنامه همدلی: این‌ها ماحصل و گزیده‌ای ازگفت وگوی ما با «ندا سلیمانی»؛ استاد دانشگاه و کارشناس رسانه پیرامون عملکرد رسانه‌ها در بازنمایی هویت واقعی زنان است که مشروح آن را در زیر می‌خوانید: نقش رسانه در بازنمایی هویت واقعی زنان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ یکی از ابزارهای توسعه رسانه‌ها هستند و میزان تاثیرگذاری آن‌ها در فرایند توسعه پایدار برهمگان آشکار است. از سوی دیگر یکی از سرفصل‌های توسعه که زیرمجموعه توسعه انسانی یا توسعه پایدار است زنان هستند یعنی زنان به عنوان یکی از زیرساخت‌های توسعه مورد توجه‌اند. بنابراین زنان و رسانه‌ها هر دو زیرساخت‌های توسعه به شمار می‌روند و وقتی ما بخواهیم از شاخص‌های توسعه‌یافتگی یک جامعه یاد کنیم، زنان به‌عنوان شاخص مهم توسعه و رسانه‌ها به‌عنوان ابزار مهم این توسعه مورد توجه قرار می گیرند. بر این اساس، اگر قرار باشد تغییری در جامعه به لحاظ جایگاه زنان اتفاق بیفتد، جدای از تلاش شخصی زنان، جایگاهی که رسانه برایش تعریف می‌کند قابل بحث و بررسی است. به نظر شما رسانه‌ها تا چه حد از ظرفیت خود در این حوزه استفاده کرده‌اند؟ یکی از نکاتی که کمتر به آن توجه می‌شود، بنیان‌های فرهنگی است، یعنی ما در جامعه‌مان، پروفایلی از زن ایده‌آل داریم به این معنی که یک زن ایده‌آل و زن برتر کارآمد دارای چه مشخصه‌هایی است. حال آن‌که پروفایل زن ایده‌آل از دو منبع تعریف می‌شود که یکی از آن‌ها شاخص‌های فرهنگی جامعه هستند که این شاخص‌های فرهنگی با زیرمجموعه نهادهای اجتماعی، زیرمجموعه مذهب، زیرمجموعه خرده‌فرهنگ‌ها و اقوام تعریف می شود و منبع بعدی نیز تعریفی است که رسانه‌ها از زن الگو و ایده‌آل می‌دهند؛ هر کس بسته به جایگاهش یک تعریف از زن الگو و ایده‌آل دارد. بخش بزرگی از این تعریف به رسانه ها و تعریفی که آن‌ها از زن الگو و ایده‌آل ارایه می‌دهند، باز می‌گردد. که متاسفانه در این بخش آن‌گونه که باید، عملکرد مناسبی را از رسانه‌ها شاهد نبوده‌ایم. یعنی رسانه‌ها نتوانسته‌اند الگوی مناسبی از زن را بازنمایی و به جامعه معرفی کنند؟ اگر منصفانه و علمی‌تر به مساله نگاه کنیم، می‌بینیم لزوما رسانه‌ها باعث این عدم معرفی الگوی ایده‌آل و عدم ایده‌آل‌گرایی در تعریف جایگاه زن نیستند؛ البته رسانه‌ها می‌توانند خودشان عامل و ابزاری برای تعریف جایگاه زن الگوو ایده‌آل باشند که حتی می‌تواند با استانداردهای جامعه تفاوت داشته باشد. واقعیت این است که تعریف جایگاه الگو و ایده‌آل خوراکی است که به رسانه‌ها داده می‌شود و ما انتظار داریم که رسانه‌ها ان را بازنمایی کنند. حال این بازنمایی متاسفانه از دو سر با معضل روبه‌رو است؛ یکی معضل‌های فرهنگی و اجتماعی و قانونی جامعه است که هنوز با خودش به یک نقطه توافق نرسیده که واقعا جایگاه زن کجاست؛ سر دیگر این معضل هم به ماهیت و ذات رسانه‌ها بازمی‌گردد؛ بالاخره رسانه نه فقط در جامعه ما بلکه در تمام جوامع مدرن در کنار تمام ابزارهایی که برای جلب مخاطب استفاده می‌کند، از زن نیز به‌عنوان ابزاری برای جلب مخاطب بهره می‌برد. این نوع نگاه به زن مانع بازنمایی هویت زن الگو و ایده‌آل به جامعه می‌شود و می‌بینیم در بیشتر مواقع، چهره و هویتی که از زن در رسانه‌ها بازنمایی می‌شود، همان استفاده ابزاری از زن برای جلب مخاطب است و نه تلاش برای بازنمایی هویت واقعی زن. عملکرد رسانه ملی را در این زمینه چگونه ارزیابی می‌کنید؟ وقتی صحبت از رسانه می‌کنیم عمدتا ذهن‌ها به سمت رسانه‌های دیداری و شنیداری مثل رادیو، سینما و تلویزیون و به‌ویژه تلویزیون معطوف می‌شود چرا که رسانه‌های دیداری و شنیداری به‌دلیل فراگیری، دارای اثرگذاری چشمگیری بر مخاطب هستند. اما متاسفانه رسانه ملی از این ظرفیت نتوانسته استفاده کند. سایر رسانه‌های در دسترس مردم اعم از فضاهای مجازی و ماهواره‌ای هستند که آن‌ها هم با رویکرد خودشان به بازنمایی نقش و جایگاه زن می‌پردازند. باید گفت، یکی از مظاهر استعمار، همین سریال‌های چند ده قسمتی ماهواره ای است، البته نباید تصور کرد که این سریال‌ها مشخصا با هدف تخریب بنیان‌های اخلاقی و مذهبی جامعه ما ساخته شده‌اند؛ در جامعه جهانی صنعت تولید سریال‌های بلند، دومین صنعت پردرآمد است و در تمام کشورهای دنیا به‌عنوان مظهر استعمار تلقی می‌شود. در این صنعت پردرآمد، نقش زنان بسیار پررنگ است و به الگوسازی می‌پردازند. و طبیعی است الگویی که آن‌ها از زن ارایه می‌دهند، با الگوهای مدنظر ما فاصله زیادی دارد. بنابراین به آن‌ها نمی‌شود خرده گرفت؛ آن‌ها متناسب با نگاه سرمایه‌داری‌شان الگوسازی می‌کنند اما بیشترین نقد را باید به صدا و سیمای خودمان وارد کرد که چرا متناسب با فرهنگ و الگوهای بومی و مذهبی کشورمان الگوسازی نمی‌کند؟ ممکن است این سوال مطرح شود که رسانه ملی یا به‌طور کلی رسانه‌ها، به استناد چه اطلاعات و خط و خطوطی الگوسازی کنند؟ در پاسخ باید گفت رسانه‌ها برای الگوسازی باید به دو منبع رجوع کنند: یکی افکارسنجی پیرامون ذهنیت مردم از جایگاه زن و نوع اندیشه و نگاه آن‌ها در این حوزه و دیگری نوع نگاه به زن در فرهنگ کشورمان است. محدودیت های فرهنگی، تابوها و سیاست‌ها ‌چقدر عملکرد رسانه‌ها در این حوزه را تحت‌الشعاع قرار داده است؟ این بحث مهمی است؛ این‌که در فرهنگ ما چه موانع و چه تسهیلاتی برای زن تعریف شده است روی عملکرد رسانه ها اثر می‌گذارد. مساله مهم دیگری که باید به آن توجه شود، تعریف جایگاه زن الگو و ایده‌آل در برنامه‌های توسعه کشور است، این‌که در این اسناد و قوانین بالادستی جایگاه زن ایده‌آل را چگونه تعریف کرده‌ایم؟ جایگاه زن در ایران 1420 کجاست؟ چند درصد از اشتغال را قرار است داشته باشد؟ قرار است چند درصد از تولید ناخالص ملی توسط زنان اتفاق افتد؟ قرار است چه سرفصل‌ها و زمینه‌های توانمندی برایشان در نظر گرفته شود؟ این‌ها برنامه‌ریزی‌های کلانی است که اگر وجود داشته باشد، می‌ توان انتظار داشت رسانه‌ای مثل صدا و سیما در زیر سایه آن و به‌صورت هدفمند به الگوسازی از زن و بازنمایی آن در جامعه بپردازد.نقص اصلی در این حوزه به بلاتکلیفی در تعریف جایگاه زن در اسناد بالادستی توسعه ، برنامه‌ریزی‌ها و همچنین سیاست‌های کلان کشور برمی گردد. این ضعف در کنار ضعف رسانه‌های داخلی و هجوم و هجمه رسانه‌های بین‌المللی که محتوایشان برای جامعه ما یک ضدفرهنگ تلقی می‌شود، در حال شکل دادن به اندیشه جامعه ما است.متاسفانه مراجع قانون‌گذاری یا سیاست‌گذاران گاهی عنوان می‌کنند که هدف ما صیانت از منزلت زن در جامعه است ؛ در حالی‌که این تعریف از منزلت تعریفی است که استانداردی ندارد و برخی منزلت را با محدودیت زن هم معنا می‌بینند. همچنین گاهی صحبت از برابری حقوق می‌شود در حالی که نه ما زیرساخت‌های حقوقی و نه زیرساخت‌های فرهنگی ان را نداریم. قوانین متنوع و گاها متضادی که در مجلس تصویب می‌شود نشان می‌دهد که جایگاه زنان در جامعه‌ای که ما از رسانه‌ها انتظار بازنمایی هویت واقعی زن را داریم، به سمت یک وحدت حرکت نمی کند و یک تضادهایی وجود دارد که همان سرفصل گمشده است.مباحثی مثل چندهمسری، حق طلاق، استفاده‌های ابزاری از زنان، جایگاه زنان در تبلیغات، نقش زنان به عنوان مولد در خانواده و... مسائلی هستند که هنوز بدون پاسخ مانده‌اند. این‌ها مفاهیمی است که در طول سال‌های گذشته حتی خود رسانه ملی با یک دوگانگی در مواجهه با آن روبرو بوده است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: