اولین کسی که به امام خمینی «امام» گفت
آیتالله میرزا هاشم آملی معتقد بود علما باید خود را در معرض استفاده عموم مردم قرار دهند؛ چراکه ثبوت بی اثبات، بدون فایده است. عالمی که علم خود را عرضه نکند، بی حاصل است و آن هدفی که از تعلیم و تعلم منظور است، به دست نخواهد آمد.
خبرگزاری فارس: وقتی بزرگانی مانند حضرات آیات میرزا جواد آقا تبریزی، عبدالله جوادی آملی، اسماعیل صالحی مازندرانی، سید جعفر کریمی، عباس محفوظی، محمد محمدی گیلانی، محمدهادی معرفت، محمد مفتح، ناصر مکارم شیرازی، سید علی محقق داماد، سید مصطفی محقق داماد، سید علی فرحی قمی و سید احمد حق شناس توفیق شاگردی استادی را داشته باشند، این مسئله به آن معناست که با استادی عالیمقام و جلیلالقدر رو بهرو هستیم. مرجع معظم «آیتالله میرزا هاشم آملی» در سال 1322 هجری قمری در شهر لاریجان از توابع شهرستان آمل استان مازندران متولد شد و تنها 13 سال داشت که برای تحصیلات حوزوی، عازم حوزه پر رونق آن روزهای تهران شد. او در تهران در مدرسه علمیه سپهسالار سکنی گزید؛ مدرسهای که توسط آیتالله سید حسن مدرس اداره میشد. میرزا هاشم در این مدرسه و در گذر زمان و کلاسها، استعداد خود را به مدیر مدرسه اثبات کرد و همین موجب شد تا مورد توجه آیتالله مدرس قرار گیرد و ایشان علاوه بر آنکه حجره مناسبی در اختیارش گذارد، به خادم مدرسه هم سفارش او را کرد. در آن روزگاران حوزه تهران از حضور بزرگانی مانند حضرات آیات شیخ محمدعلی شاه آبادی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، سیدمحمد تنکابنی، شیخ محمدعلی لواسانی و میرزاطاهر تنکابنی مستفیض بود و میرزا هاشم پس از کسب فیض از این بزرگان، در سال 1345 قمری به قم عزیمت کرد و درس را در محضر بزرگانی مانند حضرات آیات حائری یزدی، حجت کوه کمرهای و حائری قمی ادامه داد و با افرادی مانند سید محمد محقق داماد و حاج میرزا حسن یزدی به مباحثه مینشست. او در سال 1351 قمری و پس از دریافت اجازه اجتهاد از حضرات آیات حائری یزدی و حجت کوه کمرهای، عازم نجف شد تا عطش بیشتر آموختن علوم و معارف اسلامی را چاره کند. این در حالی بود که به گواهی تاریخ، آیتالله حجت کوه کمرهای معمولا برای کسی اجازه اجتهاد و گواهی اجتهاد صادر نمیفرمود. میرزا هاشم آملی در نجف نیز در حلقه درس آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی حضور یافت و بهویژه مورد عنایت حاج آقا ضیاء عراقی واقع شد و از نزدیکان و اصحاب استفتاء ایشان شد. در این باره آیتالله میرزا هاشم نقل میکند که علاقه آقا ضیاء عراقی به ما در حدی بود که تا وقتی که ما در درس حاضر نمیشدیم، درس را شروع نمیفرمود. در این زمان میرزا هاشم همزمان با تحصیل، به تدریس هم روی آورده بود. آیتالله میرزا هاشم آملی 58 ساله بود که به قم بازگشت و در حوزهای که با زعامت آیتالله بروجردی اداره میشد، به تدریس و تحقیق و تالیف ادامه داد. مجلس درس او در مدرسه خان (به نام فعلی مدرسه آیتالله بروجردی)، رو به روی درب اصلی صحن بزرگ حرم مطهر کریمه اهل بیت (س) تشکیل میشد و البته پس از تبعید امام هم درس ایشان به شبستان مسجد اعظم منتقل شد. شاگردان این عالم برجسته معتقدند که درس او، یک درس جامع بوده و حتی درس فقهشان هم آکنده از تحقیقات اصولی و فلسفی بوده است. همچنین ایشان در روش تدریس، بیشتر به ادله مخالفان و نقد آنها میپرداخت و کمتر نظرات موافق را بیان میفرمود. آیتالله میرزا هاشم آملی همچنین در تالیف هم صاحب آثار گرانسنگی است که از آن جمله میتوان به کتاب «بدائع الافکار» اشاره کرد. او همچنین حاشیهای بر کتاب ارزشمند «التحصیل» ابوالحسن بهمنیار دارد و تقریرات دروس استادان خود مانند حضرات آیات شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی را هم به رشته تحریر درآورده است. یکی دیگر از یادگارهای این فقیه متعالی، مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (ع) در قم است که توسط ایشان بنیان نهاده شد. همچنین فرزندانی هم مانند دکتر علی لاریجانی، دکتر باقر لاریجانی، دکتر فاضل لاریجانی و آیتالله صادق لاریجانی از ایشان به یادگار مانده که دو تن از آنها، از سران قوای جمهوری اسلامی در حال حاضر هستند و دیگران هم در صحنههای علمی و اجرایی مشغول خدمت هستند. تنها صبیه ایشان هم همسر دکتر سید مصطفی محقق داماد است. باید گفت از نقاط عطف زندگی این عالم متخلق، تایید نهضت حضرت روح الله و همراهی با این نهضت است. در حقیقت آیت الله میرزا هاشم آملی از علما و مراجعی بود که حرکت امام را چه پیش و چه پس از انقلاب تایید میکرد و حتی نماز جماعتش در مدرسه خان و در ایام پیش از انقلاب، محل تجمع روحانیون مبارز ضد رژیم ستمشاهی بود. ایشان از امام خمینی به عنوان «امام المسلمین» یاد می فرمود و پس از ارتحال حضرت امام هم، جزء نخستین مراجعی بود که به تایید رهبری معظم انقلاب همت گمارد و برای ایشان پیام تبریک فرستاد. سرانجام این عالم سرافراز مانند چنین روزی در عصر روز جمعه، چهارم رمضان سال 1413 هجری قمری و پس از 91 سال عمر با عزت، به ملکوت اعلی پیوست و در جوار رحمت حق آرام گرفت. پیکر مطهر ایشان پس از تشییعی باشکوه و اقامه نماز توسط آیت الله وحیدخراسانی، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد. همچنین پس از ارتحال ایشان، پیامهای تسلیت متعددی از سوی علما و مراجع مانند حضرات آیات خامنهای، گلپایگانی و اراکی صادر شد که همگی نشان دهنده مقام رفیع آن مرجع عالیقدر بود. رهبر انقلاب در پیام تسلیت خود، او را «فقیه و اصولی برجسته» و «از برکات الهی بر حوزه علمیه قم» خواندند. او رفت، اما راه و روش او پا برجاست. او معتقد بود «علما باید خود را در معرض استفاده عموم مردم قرار دهند؛ چراکه ثبوت بی اثبات، بدون فایده است. عالمی که علم خود را عرضه نکند، بی حاصل است و آن هدفی که از تعلیم و تعلم منظور است، به دست نخواهد آمد. ریاستطلبی یک مسئله است و اینکه عالم خود را بیاستفاده قرار دهد، مسئله دیگری است؛ عرضه علم شهرت طلبی نیست و تفکیک این دو، موضوع کم اهمیتی نیست.» ایشان حتی برای تایید علمای زمان خود مانند حضرات آیات گلپایگانی، نجفی مرعشی و علامه طباطبایی، در مجالس آنان شرکت میکرد و آنان را بزرگ میداشت و این سیره جاودانه است.