تحقق اقتصاد مقاومتی در سایه سار عزم ملی
قدرت ملي هر کشور متاثر از عناصري مانند قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، قدرت سياسي، اجتماعي، فرهنگي، فناوري و امثال آن است و هرچه این عناصر در کشورها قدرت یابند، امکان بهرهگیری از رفاه، پیشرفت و آرامش برای مردم آن کشور بالاتر است.
قدرت ملي هر کشور متاثر از عناصري مانند قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، قدرت سياسي، اجتماعي، فرهنگي، فناوري و امثال آن است و هرچه این عناصر در کشورها قدرت یابند، امکان بهرهگیری از رفاه، پیشرفت و آرامش برای مردم آن کشور بالاتر است. در میان این عناصر، قدرت نظامی و امنیت در کشور بیشترین اهمیت را دارد زیرا در صورت استقرار امنيت در مرزها و در سطح کشور است که امکان پیشرفت در ساير زمينههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... فراهم میشود. تمام این موارد در ارتباط دوسویه با هم هستند و پیشرفت یک عنصر باعث قدرت گرفتن دیگر عناصر نیز میشود، به طور مثال اگر قدرت نظامی یک کشور افزایش پیدا کند در سایه آن، قدرت سیاسی یا به عبارت دیگر قدرت چانه زنی آن کشور نیز به مراتب بیشتر میشود، زیرا کشورهای طرف مذاکره با علم به اینکه تهدید نظامی به این کشور در صورت بروز اختلاف و نیافتن نقطه نظر مناسب، امکان پذیر نیست، سطح توقعات خود را از آن کشور پایین میآورند. خوشبختانه کشور ایران به جهت داشتن مدیریت نظامی خوب و نیز حمایتهای مردمی در جایگاه بسیار بالایی قرار دارد که این برتری بارها به شکل اعترافات مخفیانه یا آشکار در خلال صحبتهای مقامات عالی رتبه کشورهای دیگر از جمله آمریکا و تهدیدهای بیثمر مقامات اسرائیلی به گوش میرسد. در همین رابطه خبرگزاری رویترز در گزارشی از بیت المقدس آورده بود در نوار ضبط شدهای که از کانال 2 تلویزیون اسرائیل پخش شد، ایهود باراک، وزیر جنگ پیشین اسرائیل اعلام کرد رهبران سیاسی این رژیم طی چند سال اخیر دست کم 3 بار برای حمله به ایران تلاش کرده اند، اما در پی صلاحدید ارتش و همچنین به علت نگرانی های موجود درباره آمریکا به عنوان متحد خود، مجبور به عقب نشینی از این تصمیم خود شدند. باراک در این باره گفته است که مقامات ارشد اسرائیل در سال 2010 خواستار حمله (به ایران) شدند اما ارتش اسرائیل اعلام کرد «ظرفیت عملیاتی» این اقدام را ندارد. (سایت ایران هستهای، 5 شهريور 1394) این اعتراف تنها گوشهای از صحبتهای محرمانه و البته لو رفته مسئولان این کشورها را نشان میدهد که نشان و اعلام برتری قدرت نظامی ایران در سطح جهان است. نکته قابل تامل در دستیابی به قدرت نظامی، همراه با تدبیر و مدیریت شجاعانه و قدرتمند مقام معظم رهبری، حمایتهای متخصصین ایرانی است که در قبول مسئولیتهای مختلف در این چارچوب کوتاهی نشان ندادند و در واقع دستیابی به قدرت نظامی در همکاری همدلانه در این زمینه امکان پذیر شد. با توجه به عناصر یاد شده در زمینه قدرت کشورها در مقیاس جهانی، رابطهای میان همه عناصر وجود دارد اما ارتباط عناصر نظامی و اقتصادی نسبت به دیگر عناصر، به جهت ارتباط با معیشت مردم اهمیت ویژهای مییابد و برهمین اساس است که اگر کشورهای غربی هر زمانی بخواهند بر کشوری تسلط پیدا کنند و یا بخشی از سیاستهای مورد نظر خود را به آن کشورها تحمیل کنند از اهرم تحریم اقتصادی استفاده میکنند، زیرا این تحریم نسبت به گزینه نظامی هزینه کمتری را برای کشور تحریم کننده در پی دارد و به جهت ارتباط مستقیم با معیشت مردم اثرگذاری بالاتری نیز در کشور مقابل خواهد داشت. نظر به صدور پیام مردم ایران در مبارزه با استکبار و حمایت از مردم مستضعف در جهان، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، کشور ایران مورد تهدیدهای نظامی و اقتصادی مختلفی قرار گرفته و تحریمهای متفاوتی بر علیه آن، عملی شده است. بر این اساس میتوان به خوبی دریافت که دست یافتن به قدرت اقتصادی در ایران مانند دیگر کشورها امکان پذیر نیست و تجربه دستیابی ایران به قدرت نظامی که با وجود تمام تحریمها، با تکیه بر توان و دانش داخلی تحقق یافته، موید این مطلب است. بنابراین اقتصاد ایران با ظرفیتهایی که دارد باید بر اساس کاهش وابستگیهای خارجی، تاکید و حمایت از تولیدات داخلی و بر مبنای خوداتکایی شکل گیرد، که اینها در قالب اصطلاحی به نام «اقتصاد مقاومتی» قابل جمع است. دقت نظر رهبر معظم انقلاب به این موضوع باعث شد که در 30 بهمن ماه سال 1392 سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» را به مسئولان کشوری ابلاغ کنند اما متاسفانه در این سالها ایران نتوانست به قدرت اقتصادی مورد نظر دست یابد و حال زمان آن رسیده است که مردم وارد عمل شوند و بر این اساس سال 1395 به نامی مشابهه آن سیاستها یعنی «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» مزین شد. «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» تنها شعار نیست، بلکه وظیفه ای است که بر دوش تمام افراد جامعه قرار دارد و دستیابی به قدرت اقتصادی در سایه رعایت ویژگیهای آن امکان پذیر است و نقش تمام مردم، با همه ویژگیهای معیشتیشان در دستیابی به آن محسوس است. در این میان نقش زنان به عنوان مدیران مالی خانواده در مقایسه با اهمیت نقش مردان در اقتصاد، موثرتر به نظر میرسد که اگر زنان مدیریت درستی صورت ندهند، نه تنها همیشه خانواده در بحران اقتصادی به سر میبرد و نمیتواند عامل خودکفایی باشد و در سطح کلان به ضرر اقتصاد کشور نیز هست و با توجه به مسئولیت تربیت نسل بعد، متاسفانه الگوی درستی برای نسل بعد نیز نخواهد بود.