تغییر سنگر سیاسی آمریکا در برابر ایران

در موضوع برجام طبق پیش‌بینی‌ها آمریکا پایبندی لازم به تعهداتش را نداشته و راستی‌آزمایی این کشور در چالش قرار دارد.

کد خبر : 529987
روزنامه اعتماد: محمد فرهاد کلینی، به بررسی گزارش سالانه تروریسم وزارت خارجه آمریکا در باره ایران پرداخت:

گزارشی تکراری با همان ادعاهای تکراری. گزارش سالانه تروریسم وزارت امور خارجه امریکا روز پنجشنبه منتشر شد؛ گزارشی که در آن، ایران بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده و وزارت امور خارجه امریکا در آن، همان ادعاهای پیشین را علیه ایران تکرار کرده است. حمایت ایران از محور مقاومت و فعالیت‌های منطقه‌ای هم مبنای این گزارش هستند. البته این گزارش با واکنش شدیداللحن وزارت امور خارجه ایران روبه‌رو شده و حسین جابری انصاری گفته است که امریکا برای اثبات مصداقیت خود در رویارویی با تروریسم به‌جای صدور گزارش‌های خیالی از این دست باید با پایان دادن به برخورد سیاسی و گزینشی با موضوع تروریسم به مقابله جدی و همه‌جانبه با مصادیق واقعی حمایت و گسترش تروریسم در منطقه و جهان روی آورد. در این رابطه گفت‌وگویی با محمد فرهاد کلینی، کارشناس ارشد مسائل استراتژیک داشته‌ایم که مشروح آن در ادامه می‌آید.

امریکا مدعی شده است که ایران مهم‌ترین حامی تروریسم در جهان است. تا چه اندازه چنین رویکردی در تضاد با رویکرد این کشور در مذاکراتی است که به برجام منتهی شد؟

ادعای تکراری و غیرحقوقی که توسط مسوولان وزارت امور خارجه امریکا مطرح شده، بیشتر یک نوع تغییر مسیر است. طی سالیان اخیر، ایران در حال درگیری و مبارزه با تروریسم در منطقه است و امریکا در سوریه و عراق شاهد این موضوع است. از سوی دیگر، همگان حامیان اصلی تروریسم در منطقه را می‌شناسند و سوابق آنها را مدنظر دارند. این گزارش هم فاقد ارزش حقوقی و هم ارزش اخلاقی است. در گذشته این احتمال داده می‌شد که در آزمون دیپلماسی، امریکایی‌ها مسیر تقابل را تغییر بدهند اما «این گزارش هیچ کمکی به درک جهانی از مناسبات میان ایران و امریکا نخواهد کرد» و کماکان مسیر تقویت بی‌اعتمادی میان طرفین را تشدید می‌کند و این در حالی است که این مسیر برخلاف نگاه مورد نیاز امریکا در تغییر مواضعش در رابطه با خاورمیانه است. این دست از گزارش‌ها بیش از آنکه راهگشا در درک دقیق‌تر از جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و نظام بین‌الملل باشند عملا در جهت سیاهنمایی دستگاه دیپلماسی امریکا در محیط جهانی محسوب می‌شود.

تا چه اندازه فعالیت‌های منطقه‌ای ایران و ادعای حمایت از تروریسم جایگزینی برای امریکایی‌ها برای پروژه ایران‌هراسی پس از حل پرونده هسته‌ای است؟

از قبل این مساله پیش‌بینی می‌شد ولی در موضوع برجام نیز همانطور که جهانیان و حتی دوستان اروپایی امریکا شاهد هستند، این کشور پایبندی لازم به تعهداتش را نداشته و «راستی‌آزمایی امریکا» در چالش قرار دارد و این برخلاف رسیدن به درک مشترک است. به عبارت دیگر، بحث راستی‌آزمایی در مواضع امریکا که در مذاکرات انتظار می‌رفت، امروزه منجر به آن شده است تا امریکا تغییر سنگر سیاسی بدهد. این نوع گزارشات محرک تعامل نیست و به بی‌اعتمادی موجود می‌افزاید. آنها هستند که زمان از دست می‌دهند و فهم این برای برخی در امریکا بسیار دشوار است.

طرح این ادعا که ایران بزرگ‌ترین حامی تروریسم است، تا چه اندازه می‌تواند مبنایی برای اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران باشد؟

اینکه امریکا به هر موضوع و بهانه‌ای تحریمی را اعمال کند، نیاز به مستندات دیگری ندارد چراکه سعی می‌کند رفتار یکجانبه‌گرایانه خود را در نظام بین‌المللی نشان دهد. همین چند روز پیش بود که خانم هیلاری کلینتون در پاسخ به ترامپ گفت «امریکا یک قدرت بی‌رقیب است. » قدرت‌های جهانی هم باید درک کنند امریکا از بحث چندجانبه‌گرایی در حال خارج شدن است و موضوع ایران را کماکان به عنوان یک ابزار نگاه می‌کند. این خود یک آزمون راهبردی در چارچوب همکاری میان قدرت‌های بین‌المللی است و قدرت‌های بزرگ این تغییر شیفت را باید با نگاه راهبردی تحلیل کنند. به نظر می‌رسد نهادهای امریکایی در خصوص نحوه تعامل و نوع نگاه به مسائل باید اصلاحات جدی در خود اعمال کنند چون فقط برای رهبران آن هزینه‌سازی می‌کنند. آنها فاقد تحلیل افقی از آینده هستند.

طرح این مساله تا چه اندازه می‌تواند موجب هراس بیشتر بانک‌ها و سرمایه‌گذاران بزرگ اروپایی برای سرمایه‌گذاری و انجام مراوده با ایران شود؟

آنچه بیش از هر چیز نه فقط از سوی ایران بلکه جهان انتظار دارد، تغییر مواضع امریکا در خصوص مسائل منطقه‌ای است. امریکا همزمان با نوع تعاملی که دنبال می‌کند، تلاش می‌کند تا با موازنه‌سازی موضوعات، نوعی فرافکنی ایجاد کرده و «ایران‌هراسی و ایران‌گریزی» را دامن بزند. این موضوع به موفقیت نمی‌رسد زیرا کشورهای اروپایی و کشورهای مهم دنیا در نظام اقتصادی نیز به دنبال فرصت‌سازی بهتر و بیشتر برای همکاری با ایران هستند. در هر کدام از این مسیرها، هر کدام از این کشورها اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند و به نظر می‌رسد که کشورهای اروپایی از موضع جدی‌تری پیروی می‌کنند. اگر هم بخواهیم در همکاری‌های آینده زیرساخت منطقه‌ای اقتصادی ایجاد شود، نیاز است تا آن کشورها، درک وسیع‌تری از مناسبات را دنبال کنند. البته چین و روسیه علاقه‌مندی خود را برای همکاری‌های راهبردی با ایران نشان داده‌اند. در میان کشورهای اروپایی هم شاهد سه نوع رویه متفاوت هستیم. برخی مانند سوئیس، ایتالیا، اسپانیا، اتریش، برخی کشورهای اروپای جوان و آلمان خواهان همکاری‌های صریح‌تر و بیشتری با ایران هستند و برخی از کشورها نیز مسیر کندتری را نسبت به کشورهای نوع اول در حال طی کردن هستند که در این راستا می‌توان تا حدودی فرانسه و سپس هلند و حتی انگلیس را مثال زد. جریان سوم نیز بیشتر شامل کشورهای شمال اروپا هستند که پس از سفر آقای ظریف از نظم بیشتری پیروی خواهد کرد. آنها خواستار همکاری‌های بیشتر و قوی‌تری در مسائل بانکی، مالی و صنعتی با ایران هستند. در مجموع کشورهای اروپایی هم که در گذشته رایزنی‌هایی با ایران انجام داده‌اند باید در مذاکرات با امریکا «سهم خود را برای همکاری با ایران بیش از پیش مشخص و تقویت کنند. » قبلا گفته می‌شد امریکا برای آنها سقفی جهت همکاری مشخص کرده است و به آنها قول دادند که فشار جدیدی وجود ندارد. لیکن وزارت خزانه‌داری امریکا سعی می‌کند تا جایگاه قدرت و اعتبار دلار را با موضوع فشار به ایران افزایش دهد و به نظر می‌رسد فشار آنها به ایران، به‌جای ایران بیشتر برای «کنترل کردن رقبا و یورو» است. در این راستا لازم است تا کشورهای اروپایی هم نسبت به این محدودیت‌ها واکنش جدی‌تری از خود نشان دهند. در خصوص تجارت آتلانتیکی هم ما شاهد این مشکل بوده‌ایم و آنها با پاسخی روشن اقدام کردند در مجموع اعمال فشار بر امریکا موضوع جدیدی نیست و در چارچوب ضرورت همکاری بیشتر است.

طرح حمایت ایران از حزب‌الله و دولت بشار اسد، تا چه اندازه برای تضعیف نقش و جایگاه ایران در سوریه است؟

چه دولت فعلی و چه دولت بعدی امریکا باید درک کند که ایران، متحدان منطقه‌ای و سیاست اصلی خود را رها نمی‌کند. آنها باید درک کنند که نوع نگاه ایران در جهت ثبات بیشتر و مشارکت راهبردی در منطقه است و مخالف کاهش همکاری و عمق روابط سنتی خود با جبهه مقاومت است که شجاعانه علیه تروریسم مبارزه می‌کند. تحولات ژئوپولتیک در منطقه و الزامات امنیتی جدید در بینش امریکایی نمی‌تواند با نگاه سنتی و کهنه به پیش برود. شعارها و مواضع کلیشه‌ای برابر با آینده نیست. برای استراتژیست‌های واقع‌گرا در امریکا هدایت صحیح مواضع یک الزام جدی است و با بازیگری برخی در بخش حرفه‌ای عملا از حقیقت دور خواهند شد.

طرح حمایت ایران از تروریسم، تا چه اندازه بر نوع نگاه کشورهای اسلامی و منطقه‌ای نسبت به ایران موثر است؟

هنگامی که در مورد کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی سخن می‌گوییم باید میان دولت، ملت و نخبگان آن تفکیک قائل شویم. برخی دولت‌های مانع‌افکن منطقه تحت فشار افکارعمومی خود هستند. مردم مسلمان منطقه نیز درک می‌کنند رفتارهای اختلاف‌افکن فاقد ارزش هستند. اگر به یک نظرسنجی عادلانه رجوع شود، سیاست ایران برای تعامل‌پذیری و ثبات افکنی هر روز با اقبال بیشتری مواجه است. دولت‌هایی که در لیست سیاه سازمان ملل قرار می‌گیرند، به این موضوع واقف هستند و سازمان ملل متحد نیز آنقدر به این مساله آگاه است که نمی‌تواند بیش از حد نسبت به این‌گونه مسائل سکوت کند.

اوباما در گفت‌وگو با نشریه آتلانتیک خواستار مدیریت مسائل منطقه‌ با مشارکت ایران و عربستان است. تا چه اندازه این اقدام وزارت امور خارجه نسبت به سخنان رئیس‌جمهور این کشور در تعارض است؟

به نظرم در رابطه با نوع نگاه اوباما و برخی از نزدیکان او درباره امکان تغییر در روابط ایران و امریکا می‌توان تفاوت قائل شد ولی آنچه مهم است، خروجی دولت امریکا است. نوع نگاهی که امریکا مطرح می‌کند و نوع اقداماتی که انجام داده است و همچنین نوع درخواست‌ها و مکاتباتی که تاکنون مطرح است، در آنها سعی شده تا تغییراتی در مناسبات و روابط میان تهران و واشنگتن را ایجاد کند اما با توجه به مواضع متناقض و رفتارهایی که از یک نظم منطقی برخوردار نیست، باعث از بین رفتن همین تلاش‌های محدود می‌شود. پتانسیل تغییر در دولت امریکا بیش از هر چیز باید معطوف به نوع نگاه و رفتار خود باشد و این فارغ از انتخابات ریاست‌جمهوری است. تا وقتی بدنه نهادهای تاثیرگذار در این کشور خود را با واقعیت تطبیق ندهند، این مساله بازتکرار خواهد شد. آنها «از یک سو درخواست کمک می‌کنند و از سوی دیگر به ایران تهمت حمایت از تروریسم را مطرح می‌سازند.» بخش حرفه‌ای امریکا احتیاط‌های راهبردی را به درستی درک نمی‌کند. از هم‌اکنون برخی در حال جهت‌دهی نامطلوب به دکترین جدید و در حال تدوین امریکا هستند. آنها می‌دانند که نقش رهبری امریکا در منطقه پایان یافته است اما پیامدها را به درستی ارزیابی نمی‌کنند. ضرورت منطق راهبردی به شکل پیوسته و منسجم مشاهده نمی‌شود. ایران برج ثبات است و عقب‌نشینی اجباری امریکا با این رفتارهای سطحی پیامد خوبی ندارد. ضرورت بازتعریف منطقه باید به صورت متمرکز و درک شایسته از ایران دنبال شود. «اینرسی قدرت و امنیت» در منطقه بسیار زیاد است. اگر نگاه جدی و مسلط بتواند رفتارها را چه در فضای عمومی و چه در فضای اقتصادی تصحیح کند، آنگاه تولید ظرفیت‌های جدید می‌تواند قابل بررسی باشد. امروزه الگوی اقتصادی در ژئوپولتیک منطقه موضوعی است که بسیاری از اقتصاددانان و کارشناسان ژئوپولتیک آن را مطرح می‌کنند و می‌دانیم که می‌دانند این الگو بدون ایران امکانپذیر نیست. تاکید می‌کنم ظهور درک پایدار منوط به رفتار سازنده است.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: